جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

ارتباط خشونت با ساختارهاى اجتماعى (۲)
گروه: مقالات عمومي
نویسنده: شهلا اعزازى ، جامعه شناس

خشونت درهمه خانواده ها وجود دارد
خشونت و تأثير ساختارهاى اجتماعى در اين پديده نابهنجار اجتماعى موضوعى بود كه روز گذشته نخستين بخش از آن تقديم خوانندگان شد، قسمت دوم و پايانى گفت و گو با دكتر شهلا اعزازى جامعه شناس در پى مى آيد. شما روى خانواده بيشتر تأكيد داشتيد . اكنون من مى خواهم قدرى راجع به نسل سومى ها صحبت كنم. گاهى اوقات ديده مى شود كه درميان جوانان پديده خشونت به صورت يك نابهنجارى درآمده و از سطح نرمها بالاتر رفته.
مثلاً چندى قبل در خبرها آمده بود كه دو جوان به هنگام خروج از مدرسه با هم شوخى مى كردند كه ناگهان يكى از آنها با چاقويى ديگرى را مى كشد ومتوارى مى شود كه البته در نهايت دستگير مى شود. به نظر شما گسترش اين موارد ريشه در چه عواملى دارد آيا فكر نمى كنيد به اين دليل اين حوادث اتفاق مى افتد كه ما بسترهايى براى تخليه انرژى جوانان نداريم و به نوعى هيجانات جوانان در جامعه سركوب مى شود و در قالب سرخوردگى خود را نشان مى دهد؟
>اين مقوله را بايد در يك بستر بزرگتر نگاه كنيم. در دوران كودكى خشونتها عموماً به صورت رفتارهاى بچگانه وجود داشت، اما در دوران جوانى لازم است آنها را به صورت رفتارهاى نابهنجار در نظر بگيريم. البته اين رفتارهاى نابهنجار يك چرخه گسترده مثل اعتياد در انواع مدل هاى آن، قاچاق مواد مخدر و رفتارهاى خشونت آميز را شامل مى شود. دراين مورد نظر شما كاملاً درست است. البته من اين دايره را گسترده تر مى بينم علاوه برجوانان، افراد سالمند وميانسال نيز توقعاتى از زندگى دارند. ما پديده اى تحت عنوان گذران اوقات فراغت داريم كه خاص زندگى هاى شهرى مدرن است و اين گذران اوقات فراغت صور كاملاً متفاوتى دارد. از استفاده از رسانه ها شروع مى شود تا گردش در پارك و خيابان، وحتى كافه نشينى را شامل مى شود. اينها مدلهاى مختلف گذران فراغت هستندكه در جوامع مختلف مورد استفاده اقشار جامعه قرار مى گيرد. فراغت جزئى از زندگى انسان است كه نمى شود از آن به سادگى گذشت .
فراغت اگر دائماً تحت نظارت باشد و مرتباً براى آن محدوديت ايجاد كنند، طبيعتاً در پى آن نابهنجاريهاى رفتارى توليد مى شود. در ضمن اين را بگويم كه گذران اوقات چند نوع است. يك سرى از گذرانهاى اوقات فراغت در محيط خانه صورت مى گيرد مثل تماشاى تلويزيون و يك سرى هم در محيط جامعه بايد صورت بگيرد و محيط عمومى بايد فضا را براى بحث و تعامل و گفت وگوى مردم مهيا كند.
اگر حوزه عمومى مرتباً تحت نظارتهايى باشد كه اين نظارتها محدود كننده است، افراد چندكار انجام خواهند داد ومن اين را در رفتار جوانان مى بينم . وقتى كه يك نوع فراغت ممنوع مى شود و تحت نظارت قرار مى گيرد جوانان نوع ديگر آن را پيدا مى كنند. اگر آن هم ممنوع شود، نوع ديگر را آزمايش مى كنند. صراحتاً بگويم: مقابله با انواع گذران فراغت جوانان باعث مى شود كه كنترل معقول بر روى آنها از بين برود و به فراغتهايى مبدل مى شود كه قابل كنترل نيست. مثلاً اخيراً شنيده مى شود كه قليان كشيدن در محافل عمومى ممنوع است. اين پديده يك پديده تاريخى و اجتماعى است. در جريان واقعه تنباكو هم زنان بودند كه قليان نكشيدند و در نهايت قليان حرام شد .
اگر از امتيازات اقتصادى اش كه عده اى آن را كاستند بگذريم، با اين كار عمل اجتماعى آشكار را به پستو منتقل كرده ايم . البته من نمى خواهم تبليغ قليان را بكنم و بگويم كه استفاده از اين وسيله براى سلامتى مضر نيست، اما به هرجهت اين يك تفرجى بوده كه براى گذران وقت مورداستفاده قرار مى گرفت كه هم اكنون به مكانهاى غيرعمومى و پستوها منتقل شده. مثال ديگر در عدم برنامه ريزى اوقات فراغت جوانان، گشت زنى جوانان در خيابانهاست كه البته با موانع و محدوديتهاى موضعى نيروهاى انتظامى روبرو مى شود. من معتقدم هنوز گشت زنى در خيابان جوانان از رفتن به مكانهاى پنهانى و غيرمشخص بهتر است. به هر صورت پرخاشگرى و زدوخورد موقعى پديد مى آيد كه راهكار مناسب و مشخصى براى صرف انرژى جوانان وجود نداشته باشد. از سوى ديگر امكانات ما متناسب با وضع اقتصادى خانواده ها نيست. مثلاً استخرهايى وجود دارد كه ورودى آن براى بسيارى از اقشار جامعه گران و سنگين است. نكته ديگرى كه در اين زمينه مطرح است، اين است كه برخى از تفريحات سبب جدا كردن خانواده از همديگر مى شود و آنها نمى تواننددر كنار هم باشند. من به عنوان فردى كه در زمينه مطالعات زنان كار مى كنم بر اين باورم كه صدمه اين قضيه بيشتر متوجه زنان و دختران است. چون مردان تحرك بيشترى دارند و اغلب صاحب خودرو هستند و مى توانند ساعت ۱۲ شب هم به سينما بروند.

در حالى كه اين امكانات براى زنان وجود ندارد و رفت و آمد آنها در ديروقت برايشان ناامنى ايجاد مى كند. در مجموع امكاناتى كه براى گذران فراغت در تهران وجوددارد اولاً جنسيتى است يعنى مردان بيشتر از زنان مى توانند از آن بهره مند شوند و دوم اينكه طبقاتى است و بيشتر طبقات بالاتر مى توانند استفاده كنند. در چنين فضايى زنان مجبورند در خانه ها بمانند و فقط تلويزيون تماشا كنند. حال شايد زنانى كه درخانه ها هستند همديگر را به قتل نرسانند و به روى هم چاقو نكشند، اما مسائلى نظير افسردگى، پريشانى روحى و... برايشان عارض مى شود.
البته من معتقد نيستم كه اگر زنان در خانه بمانند رفتارهاى خشونتى را ياد نمى گيرند چون رسانه ها با نمايش برنامه ها و فيلمهاى خشونت انگيز اين فضا را ايجاد مى كنند. > رسانه هاى ما از نشان دادن مسائل جنسى مبرا و پاك هستند. در نتيجه مردم مى توانند به راحتى به فرزندانشان توصيه كنند كه تلويزيون تماشا كنند و يا مجلات مختلف را بخوانند. آن چيزى كه اصلاً كنترل نمى شود، خشونتى است كه در تلويزيون به نمايش درمى آيد. من واقعاً متعجبم كه چرا در ساعاتى كه عموماً بچه ها بيننده تلويزيون هستند و حتى در خود برنامه كودك انواع خشونتها به نمايش درمى آيد؟
متأسفانه گاهى ديده شده بچه هاى در سنين ۴ يا ۵ ساله از ديدن كارتونهاى تلويزيون وحشتزده شدند و هنوز هم مى ترسند. به عبارتى ديدن كارتون را دوست دارد اما تنهايى حاضر به نگاه كردن نيست و در بعضى از صحنه ها هم ترجيح مى دهد كه چشمانش را ببندد. مثلاً در صحنه يك كارتون ديده مى شود كه شمشير در بدن يك فرد فرو مى رود تا او را از پا دربياورد. اين خشونتها بسيار در تلويزيون رواج دارد. خشونت ، تحقير و تمسخر كلامى در اكثر فيلمهاى تلويزيونى ديده مى شود. حال از اينها كه بگذريم فيلمها و سريالهاى ايرانى عموماً ضديت اعضاى خانواده را بيشتر از كمك و همكارى نشان مى دهد. مجموعه اين عوامل در خانواده، رسانه ها و فرهنگ جامعه و محدوديتهاى اوقات فراغت، فقر مالى و... كار را به جايى مى رساند كه شرايط براى رفتارهاى خشونت آميز مهيا و تسهيل مى شود. به نظر شما شكاف طبقاتى موجودو حذف تدريجى طبقه متوسط تا چه حد مى تواند اين فضا را تشديد كند؟
> چون در ترويج خشونت ساختار مردسالارى جامعه دخيل است، تحقيقات متفاوت نشان داده است كه مردسالارى بقيه موارد را تحت الشعاع خود قرار داده . يعنى خشونت الزاماً مربوط به طبقات پايين و الزاما ً مربوط به افراد طلاق گرفته نيست. منظور من اين است كه خشونت در تمام خانواده ها وجود دارد. فقط اشكال آن متفاوت است؟ > بله خشونت انواع متفاوت دارد ولى تقريباً در همه خانواده ها وجود دارد. البته منظور من اين نيست كه صددرصد جامعه ايران داراى خشونت است. بلكه ما وقتى دنبال انواع خشونت مى گرديم، آن را هم در طبقه مرفه و هم در طبقه فرودست قابل پيگيرى مى دانيم. البته از سوى ديگر عوامل تشديدكننده خشونت را نبايد فراموش كرد. به اين تعبير ما يك عامل اصلى داريم كه به مرد اقتدار را در خانواده بخشيده كه اين اقتدار بيشتر به صورت نظارت بر جسم، رفتار و آزاديهاى فردى همسر تجلى مى يابد اما حلقه تكميل كننده اين قضيه ريشه در فقر، بيكارى بلندمدت، مسكن بد و تعداد زياد فرزندان دارد. ما وقتى مجموعه عوامل را مى بينيم، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه در طبقات فرودست عوامل تشديدكننده قوى تر است، بر همين اساس آنها هم طبيعتاً بيشتر دست به خشونت مى زنند.
در طبقات فرودست به واسطه پايين بودن سطح رفاه تحمل يكديگر هم كمتر است؟ > ببينيد هر قدر تنشها بر روى زندگى افراد جامعه بيشتر باشد، خشونت رشد بيشترى خواهد داشت. اگر كسى ۵ تنش را به طور همزمان تجربه كرد، طبيعتاً نمى توان از او انتظار رفتار بهنجار را داشت. البته نكته اى را از ياد نبريم جرائم در طبقه پايين به شكل آشكار و در طبقات بالا به شكل پنهان بروز مى كند. در نتيجه اطلاع ما از طبقات بالا كمتر است. پس نديدن دليل بر عدم وجود نيست. شما در طول بحث راهكارهاى حقوقى مقابله با بروز خشونت را شرح داديد. من علاقه مندم براى تكميل سلسله مباحثمان راهكارهاى جامعه شناختى مقابله با خشونت را نيز مطرح كنيد؟
> اگر بخواهيم با عينك جامعه شناختى قضيه را بررسى كنيم ما چند عامل اصلى داريم كه بايد روى آنها تأكيد بيشترى كنيم. اول اينكه ما بايد در مدارس به بچه ها يك سرى آموزشها را بدهيم. ما بايد اين فرهنگ را ترويج كنيم كه خشونت عملى زشت براى حل مشكلات است. همانطور كه مى دانيد معمولاً خشونت زمانى ظهور مى كند كه مشكلى در خانواده وجود دارد. حل مشكل عموماً در خانواده ها از طريق خشونت صورت مى گيرد. در حالى كه راههاى بديل حل مشكل وجود دارد. پدرى مى خواهد برنامه خاص خود را از تلويزيون تماشا كند.

فرزند برنامه كانال ديگرى را در نظر دارد كه ببيند. پدر با زدن يك سيلى به گوش فرزند به خواسته خود مى رسد. اين عمل ترويج خشونت است و در رفتار فرزند هم به مرور جا مى افتد. مورد دوم كه دراين زمينه مطرح است، اين است كه ما بايد بپذيريم در خشونت مجرم گناهكار است نه قربانى. چون معمولاً در خشونت ما قربانى را گناهكار مى دانيم. وقتى شما به بچه بگوييد كه اگر پدرت تو را كتك مى زند خوب بهتر است كه حرف او را گوش كنى و يا تو بايد كارى انجام ندهى كه او عصبانى شود با اين حرف ها عمل پدر را خود به خود مشروعيت بخشيديم. در حالى كه لازم است عمل كتك زدن پدر را محكوم كنيم. نكته سوم اينكه ما مراكز حمايتى از قربانيان را نداريم. اگر كودك يا زنى تحت رفتارهاى نابهنجار مرد خانه قرار گيرد، مكانى براى حمايت از او وجود ندارد.
در اين راستا بسيارى از كشورها خطوط تلفنى تحت عنوان Hot Line (خطوط بحران) وجود دارد كه در صورت مشكل افراد بتوانند با آن تماس حاصل نمايند. البته ادعا مى شود كه ما خط بحران داريم اما واقعيت اين است من نمى دانم در صورت بروز بحران ما با چه شماره اى مى توانيم تماس حاصل نماييم.در بسيارى از كشورهاى پيشرفته مراكزى وجود دارد كه افرادى را براى مشاوره به مكانهاى مورد نظر مى فرستند. ببينيد ايجاد خانه هاى امن موضوع بسيار مهم و جدى دراين راستا تلقى مى شود.
بسيارى از خشونتهاى خانوادگى در شب اتفاق مى افتد. برخى اوقات ديده شده كه زن بعد از يك مشاجره از خانه به بيرون رانده شده كه حتى گاهى پول لازم براى رفتن خانه اقوام و نزديكان را نداشته است. معمولاً در اين شرايط اگر بخت و اقبال با زبان قربانى همراه باشد همسايگان به داد او مى رسند. نكته آخر اينكه اگرچه ما قبول داريم كه بهترين افراد براى تربيت فرزندان پدر ومادر هستند اما اگر آنها نتوانند از عهده اين كار برآيند، لازم است دولت وارد ميدان شود. يعنى مثل كشورهاى غربى بچه را از والدين تحويل بگيرند؟ > حتماً بايد اين كار صورت گيرد. بچه را بايد از پدرومادر گرفت و تحويل مراكز مددكارى داد. ببينيد پدرو مادر شدن مسؤوليتى بسيار سنگين و خطير است. شما اگر به فرزند خود حتى غذا و خوراك مناسب ندهيد، در حق كودك خود ظلم كرده ايد و لايق نگهدارى فرزند نيستيد. بهترين راهكار در تمام اين زمينه ها كه شما اشاره كرديد ترويج فرهنگ عشق ورزى است. ما بايد ياد بگيريم همديگر را دوست بداريم و به يكديگر احترام بگذاريم. اين عملى است كه در غرب در يك سطح كلى اش صورت مى پذيرد. در ايران هم در دوره حاكميت سنت تا حد زيادى وجود داشت، اما هم اكنون به دليل ضعيف شدن نظام سنتها و عدم جايگزينى قانونهاى مدنى لازم اين فرهنگ شكل نگرفته؟ > بله نظر شما را قبول دارم. ما در جامعه با نوعى خشونت غيرملموس روبرو هستيم ما هيچ موقع از دوست داشتن زن و شوهر صحبتى به ميان نمى آوريم.
حتى در فيلمها و سريالها كمتر به ترويج اين فرهنگ توجه مى شود و گاه ديده شده كه زن و شوهرها يكديگر را با الفاظ نامناسب صدا مى كنند. من اميدوارم به واقع بر روى ترويج و گسترش اين فرهنگ كار شود تا شايد از شدت خشونتها در جامعه ما كاسته شود.

قسمت قبل   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837