خانه هاى سلامت، مانند يك خانه اند. ممكن است در همسايگى هركدام از ما باشند. تابلويى بر سردر آنها نصب نيست. مانند همه خانه ها فقط يك شماره پلاك دارند و درى كه مدام به روى ساكنانش باز و بسته مى شود. اهالى اين خانه ها هم مى توانند در محله رفت وآمد كنند. به مدرسه بروند و كار كنند، بدون اين كه كنجكاوى كسى برانگيخته شود. اما هيچ كس صاحب هميشگى اين خانه ها نيست. بعد از ۶ ماه تا يك سال، هر يك از ساكنان آن بايد خانه را ترك كنند. آنها در حالى از اين پناهگاه هاى امن و موقتى خارج مى شوند كه معلوم نيست خانه هاى دائمى خودشان، براى زندگى آنها، محيط امنى شده است يا نه؟! در خانه هاى سلامت بهزيستى، دختران بين ۱۸ تا ۳۰ سال نگهدارى مى شوند. دختران جوانى كه مشكلات اخلاقى ندارند اما خانه هم محل امنى برايشان به شمار نمى رود. آنها در محيط خانواده با مسائل، تهديدها و خطرهايى روبه رويند كه ناچار به ترك آن مى شوند. سيدحسن موسوى چلك مديركل دفتر آسيب هاى سازمان بهزيستى مى گويد: «تا سال ۷۸ هر دخترى را كه در خيابان مى گرفتند، معمولاً به مراكز بازپرورى زنان ويژه مى فرستادند. حتى اگر خود معرف هم بودند، باز به اين مراكز معرفى مى شدند. اما سال ۷۸ در دفتر آسيب ها، برنامه اى تدوين شد، مبنى بر اين كه بهتر است تعدادى از اين دختران كه مشكلات اخلاقى ندارند و در واقع بدسرپرست يا بى سرپرست هستند به جاى مراكز بازپرورى به خانه هاى سلامت ارجاع شوند.» * تا خانه راهى نيست مدرسه دخترانه كه تعطيل مى شود، دختران دانش آموز ۱۶-۱۵ ساله تمام پياده روى جلوى مدرسه و ايستگاه اتوبوس را پر مى كنند. همهمه و سروصدايى كه به راه انداخته اند براى همه خوشايند نيست. آنها بلند بلند حرف مى زنند. بى اعتنا به اطراف، ماجراهاى آن روز كلاس درس و مدرسه را براى يكديگر تعريف مى كنند و مى خندند. انگار همه آن ساعت هاى درس فشرده، نتوانسته انرژى شان را تخليه كند. اما ديگر اين كه خسته از كار روزانه و غرق در افكار خود، در حال بازگشت به خانه در ايستگاه اتوبوس منتظرند، اين همه انرژى و شوق و شور را برنمى تابند. يكى به دخترهاى دانش آموز اخم مى كند، يكى هم با فرياد به سكوت وادارشان مى كند. دخترهاى نوجوان به راحتى در معرض شماتت و توبيخ جمع قرار مى گيرند و در خودشان فرومى روند. بايد تا رسيدن به ايستگاه مقصد و پياده شدن از اتوبوس ساكت بمانند. تا خانه راهى نيست، اما براى برخى از آنها هم خانه محدوديت ها و مسائل خاص خود را دارد. چنانچه در سال ،۸۵ بيشترين علت پذيرش دختران در خانه هاى سلامت در ۲۱ درصد موارد، مربوط به بدسرپرستى آنها بوده است. كارشناس سازمان بهزيستى مى گويد: «۱۷ درصد هم به دليل بى سرپرستى، ۱۴ درصد اعتياد والدين و ۱۴ درصد نيز به دليل فقر اقتصادى به خانه هاى سلامت پناه برده اند. در سال ۸۴ ، ۴۲ درصد از دختران به صورت خودمعرف به خانه هاى سلامت مراجعه كرده اند. در سال ۸۵ اين رقم به ۳۲ درصد كاهش پيدا كرده است. اين در حالى است كه ۲۷ درصد دختران را در سال ۸۴ قوه قضائيه به مراكز معرفى كرده و در سال ،۸۵ اين رقم ۳۷ درصد افزايش نشان داده است. ۶۸ درصد از دختران معرفى شده به خانه هاى سلامت در سال ،۸۵ به اختلال روانپزشكى مبتلا نبوده اند و فقط ۱۶ درصد از افسردگى ضعيف رنج مى برده اند. همچنين در همين سال، ۸۴ درصد از دختران بيمارى جسمى خاصى نداشتند و برخى موارد كم خونى و سوءتغذيه شايع ترين نوع بيمارى در ميان آنها بوده است.» اين دختران در معرض آسيب هاى اجتماعى و فاقد حمايت هاى خانوادگى و اجتماعى در خانه هاى سلامت از طريق دريافت خدمات مشاوره اى، مددكارى و مداخله در بحران، در زمينه هاى كسب استقلال اقتصادى و اجتماعى آموزش مى بينند و به نوعى با پيشگيرى از ابتلا به آسيب هاى اجتماعى يارى مى شوند.
|