سلطان محمد اول به سال ۱۴۲۱ ميلادى (۸۲۲ هجرى) درگذشت و خبر مرگ او را تا ورود «مراد دوم» - كه پسر و جانشين وى بود - از سپاهيان پوشيده داشتند. مراد دوم، دوبار از سلطنت كناره گرفت و پسرش، محمد (بعداً معروف به محمد فاتح) را به جاى خود منصوب كرد، اما براثر حمله «مجارها» و قيام «ينى چرى»ها (سربازان پياده نظام عثمانى) از عزلت خود بيرون آمد و به مقابله با دشمنان پرداخت. در جنگ عظيم «وارنا» مجارها شكست سختى خوردند و پادشاه مجارستان به نام «لاديسلاوس» در اين جنگ به قتل رسيد. پس از آن، «مراد» جنگ هاى ديگرى را با مجارها و آلبانيايى ها در بالكان آغاز كرد كه در همه نبردها فتح و ظفر با او بود، به ويژه در جنگى كه در «كوزوو» ميان او و متحدين مجار و لهستانى ها و چك ها روى داد.
مراد دوم از سلاطين دانش دوست و فرهنگ پرور عثمانى بود و شاعران و نويسندگان و علماى دينى در دربار او بسيار محترم بودند. در دربار «سلطان مراد دوم»، كه علما و شعرا و موسيقيدانان تشويق و حمايت مى شدند، نخستين نمونه هاى نثر به زبان تركى، كه بيشتر به صورت ترجمه بود، پديدار شد. مضمون اين نوشته ها بيشتر تفسير قرآن كريم و ترويج ايمان بود.
سلطان محمد دوم، فاتح قسطنطنيه سلطان محمد دوم (مشهور به محمد فاتح) نخستين بار دوازده ساله بود كه بعد از كناره گيرى پدرش (مراد دوم) به سلطنت رسيد و هنگامى كه «مراد» در اول محرم ۸۵۵ هجرى قمرى درگذشت، محمد دوم - كه در آن هنگام ۱۹ سال (يا ۲۱ سال) بيشتر نداشت - براى بار سوم بر تخت سلطنت عثمانى جلوس كرد. اطرافيان او از هواخواهان فتوحات تازه و بويژه فتح قسطنطنيه - مركز حكومت بيزانس- بودند. سلطان جوان هم به يك پيروزى بزرگ نياز داشت تا قدرت و نفوذ خود را تثبيت كند. بدين ترتيب، بى درنگ تهيه مقدمات براى حمله به قسطنطنيه آغاز شد. قسطنطنيه در سال ۳۳۰ بعد از ميلاد، توسط «قسطنطين» اول به عنوان پايتخت جديد امپراتورى روم، بر محل «بيزانس قديم»، بنا شد و نام خود را از بنيانگذار خويش گرفت. اين شهر، كه در قرون وسطى از نظر بزرگى و شكوه در اروپا نظير نداشت، هميشه در افتخارات و بدبختى هاى امپراتورى بيزانس سهيم بود و عاقبت روزى رسيد كه امپراتورى به اين شهر و حومه آن منحصر شده بود. قسطنطنيه به دفعات بى شمار از سوى دشمنان امپراتورى محاصره شد، اما فقط ۳ بار اشغال گرديد ، و بار سوم، به سال ۱۴۵۳ ميلادى (۸۵۴ هجرى) توسط « سلطان محمد فاتح» اتفاق افتاد. قسطنطنيه شهرى مستحكم بود، و با «آتش يونانى» از آن دفاع مى شد. (آتش يونانى، جسم قابل اشتعالى است كه در واقع آتش «مايع» بوده و از آن براى آتش زدن كشتى هاى دشمن استفاده مى شده است. احتمالاً محتوى گوگرد و مواد مختلف سريع الاشتعال و ماده اى (از قبيل آهك) بوده است كه با آب حرارت توليد مى كند.
قسطنطنيه باروهاى متعدد داشته و همه شهر بر روى هفت تپه در كنار تنگه «بوسفور» (كه اروپا را از تركيه آسيايى جدا و درياى سياه را به درياى مرمره مرتبط مى كند) بنا شده بود و همچون دژى تسخيرناپذير به نظر مى رسيد كه چشم اندازآن بر تعداد بى شمارى از كاخ هاى باشكوه و برج ها و گنبدهاى مجلل ، اشراف داشت. قسطنطنيه در اوج اعتلاى خود در قرن دهم ميلادى حدود يك ميليون نفر شهروند داشت كه تقريباً از تمام نژادهاى جهان بودند. كليساى «هاگيا سوفيا» (مسجد اياصوفيه امروزى)، قصر مقدس امپراتوران (كه خود وسعت يك شهر را داشت)، ميدان عظيم مسابقات اسبدوانى و دروازه طلايى (مدخل اصلى شهر) از بزرگترين بناهاى متعدد و رفيع آن بودند.
|