جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  05/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

كتاب به جاى سكه طلا
گروه: مقالات عمومي
نویسنده: محسن ميرزايى

سلطان محمد فاتح بابت خراج ازملل مغلوب به جاى سكه طلا،كتاب مى گرفت !

سلطان محمد اول به سال ۱۴۲۱ ميلادى (۸۲۲ هجرى) درگذشت و خبر مرگ او را تا ورود «مراد دوم» - كه پسر و جانشين وى بود - از سپاهيان پوشيده داشتند.
مراد دوم، دوبار از سلطنت كناره گرفت و پسرش، محمد (بعداً معروف به محمد فاتح) را به جاى خود منصوب كرد، اما براثر حمله «مجارها» و قيام «ينى چرى»ها (سربازان پياده نظام عثمانى) از عزلت خود بيرون آمد و به مقابله با دشمنان پرداخت. در جنگ عظيم «وارنا» مجارها شكست سختى خوردند و پادشاه مجارستان به نام «لاديسلاوس» در اين جنگ به قتل رسيد. پس از آن، «مراد» جنگ هاى ديگرى را با مجارها و آلبانيايى ها در بالكان آغاز كرد كه در همه نبردها فتح و ظفر با او بود، به ويژه در جنگى كه در «كوزوو» ميان او و متحدين مجار و لهستانى ها و چك ها روى داد.

مراد دوم از سلاطين دانش دوست و فرهنگ پرور عثمانى بود و شاعران و نويسندگان و علماى دينى در دربار او بسيار محترم بودند. در دربار «سلطان مراد دوم»، كه علما و شعرا و موسيقيدانان تشويق و حمايت مى شدند، نخستين نمونه هاى نثر به زبان تركى، كه بيشتر به صورت ترجمه بود، پديدار شد. مضمون اين نوشته ها بيشتر تفسير قرآن كريم و ترويج ايمان بود.

سلطان محمد دوم، فاتح قسطنطنيه

سلطان محمد دوم (مشهور به محمد فاتح) نخستين بار دوازده ساله بود كه بعد از كناره گيرى پدرش (مراد دوم) به سلطنت رسيد و هنگامى كه «مراد» در اول محرم ۸۵۵ هجرى قمرى درگذشت، محمد دوم - كه در آن هنگام ۱۹ سال (يا ۲۱ سال) بيشتر نداشت - براى بار سوم بر تخت سلطنت عثمانى جلوس كرد.

اطرافيان او از هواخواهان فتوحات تازه و بويژه فتح قسطنطنيه - مركز حكومت بيزانس- بودند. سلطان جوان هم به يك پيروزى بزرگ نياز داشت تا قدرت و نفوذ خود را تثبيت كند. بدين ترتيب، بى درنگ تهيه مقدمات براى حمله به قسطنطنيه آغاز شد.

قسطنطنيه در سال ۳۳۰ بعد از ميلاد، توسط «قسطنطين» اول به عنوان پايتخت جديد امپراتورى روم، بر محل «بيزانس قديم»، بنا شد و نام خود را از بنيانگذار خويش گرفت. اين شهر، كه در قرون وسطى از نظر بزرگى و شكوه در اروپا نظير نداشت، هميشه در افتخارات و بدبختى هاى امپراتورى بيزانس سهيم بود و عاقبت روزى رسيد كه امپراتورى به اين شهر و حومه آن منحصر شده بود. قسطنطنيه به دفعات بى شمار از سوى دشمنان امپراتورى محاصره شد، اما فقط ۳ بار اشغال گرديد ، و بار سوم، به سال ۱۴۵۳ ميلادى (۸۵۴ هجرى) توسط « سلطان محمد فاتح» اتفاق افتاد.

قسطنطنيه شهرى مستحكم بود، و با «آتش يونانى» از آن دفاع مى شد. (آتش يونانى، جسم قابل اشتعالى است كه در واقع آتش «مايع» بوده و از آن براى آتش زدن كشتى هاى دشمن استفاده مى شده است.
احتمالاً محتوى گوگرد و مواد مختلف سريع الاشتعال و ماده اى (از قبيل آهك) بوده است كه با آب حرارت توليد مى كند.

قسطنطنيه باروهاى متعدد داشته و همه شهر بر روى هفت تپه در كنار تنگه «بوسفور» (كه اروپا را از تركيه آسيايى جدا و درياى سياه را به درياى مرمره مرتبط مى كند) بنا شده بود و همچون دژى تسخيرناپذير به نظر مى رسيد كه چشم اندازآن بر تعداد بى شمارى از كاخ هاى باشكوه و برج ها و گنبدهاى مجلل ، اشراف داشت.

قسطنطنيه در اوج اعتلاى خود در قرن دهم ميلادى حدود يك ميليون نفر شهروند داشت كه تقريباً از تمام نژادهاى جهان بودند. كليساى «هاگيا سوفيا» (مسجد اياصوفيه امروزى)، قصر مقدس امپراتوران (كه خود وسعت يك شهر را داشت)، ميدان عظيم مسابقات اسبدوانى و دروازه طلايى (مدخل اصلى شهر) از بزرگترين بناهاى متعدد و رفيع آن بودند.

قسطنطنيه پيش از آن كه در حملات سال ۱۲۰۴ و ۱۴۵۳ غارت شود، ذخاير هنرى و ادبى غيرقابل تصورى داشت. اين شهر وقتى كه به دست عثمانى افتاد تقريباً خالى از سكنه شد، اما پس از انتقال دربار سلاطين عثمانى (يعنى: باب عالى) بدانجا، طولى نكشيد كه دوباره رونق يافت. سلاطين عثمانى نيز با برافراشتن مساجد، كاخ ها، ميدان ها ، فواره ها، حمام ها و بناهاى عمومى ديگر بر آراستگى آن افزودند و قسطنطنيه بزودى از مراكز سياسى و بازرگانى بزرگ اروپا شد.

سلطان محمد فاتح كه در سال ۸۵۵ هجرى قمرى (مطابق با ۱۴۵۱ ميلادى) بر تخت سلطنت نشسته بود، سال بعد خود را براى تصرف قسطنطنيه آماده كرد تا به آرزوى ديرين پدرانش جامه عمل بپوشاند. او قلعه محكم «روم ايلى حصار» را براى حمله به شهر بنا كرد و با توپخانه مجهز و عظيمى شهر را از دريا و خشكى در محاصره گرفت و سرانجام در سپيده دم روز سه شنبه ۲۹ ماه مه ۱۴۵۳ ميلادى (مطابق با ۸۵۷ هجرى قمرى) حمله را آغاز كرد و بعد از پيكار پنجاه و يك روزه، قسطنطنيه را به تصرف خود درآورد و بدين سان « امپراتورى بيزانس» برافتاد. اين فتح تاريخى بزرگ دولت عثمانى را در شمار دولت هاى بزرگ جهان درآورد و نتايج نظامى و سياسى و اقتصادى مهمى در پى داشت.

لحظه تاريخى تصرف قسطنطنيه را يكى از مورخان با اين جملات توصيف كرده است: «سلطان محمد پس از آن كه به شهر درآمد، يكسره به «اياصوفيه» رفت، رو به قبله ايستاد و نماز خواند.

سلطان محمد براى اين كه شهر را كه اين زمان از سكنه خالى شده بود، دوباره آباد سازد مردمان را از هرجا تشويق كرد كه بدانجا بيايند. يونانيانى را كه گريخته بودند دعوت كرد كه دوباره به شهر خود برگردند و خانه هايى در محله «فنار»، پيرامون قصر اسقف بزرگشان، به آنها واگذار كرد. البته به اينان اجازه نداد كه در كارهاى دولتى وارد شوند. اين مهاجران شغلشان كارگرى، صنعتگرى، صرافى و مانند اينها بود و در امن و رفاه به سر مى بردند.

«محمد فاتح » مردمان ممالك تسخير شده مانند صرب ها، بلغارها و ارمنيان را نيز از ميهن شان به قسطنطنيه كوچ داد . به همين سبب قسطنطنيه - يا استانبول امروزى - هنوز هم شهرى است كه مردمانى از نژادهاى مختلف، با چهره هاى مختلف و زبان هاى متفاوت را در خود جاى داده است.

تشكيلات ادارى هوشمندانه اى كه سلطان محمد دوم بنيان نهاد، تا قرن نوزدهم دوام يافت. قسطنطنيه در طول اين ايام شهرى بزرگ و پايتخت سرزمين هاى خاورى مديترانه شد.

بيرحم و خشن ، عالم و شاعر

سلطان محمد فاتح نيز، مثل بسيارى از سلاطين عثمانى، شخصيت پيچيده و چندگانه اى داشت. برخى از مورخان نوشته اند: كه او مردى بود سنگدل و حسابگر و در همان حال تيزهوش و بزرگوار. به پنج زبان سخن مى گفت، آثار نويسندگان يونان را مى خواند و به هنر علاقه بسيار داشت. نقاش ايتاليايى «جنتيله بلينى» را به استانبول فراخواند تا چهره اش را نقاشى كند. براى دستگاه ادارى و دولتى عثمانى موازين قانونى وضع كرد. وظايف و اختيارات سران دولت را مشخص ساخت، روابط فئودال ها را تابع قانون كرد، «علما» را سازمان داد، سپاه را گسترش و سروسامان داد، نيروى دريايى فراهم آورد و مسجدها و بناهاى همگانى بسيارى را بنيان نهاد.

تاريخ راستين امپراتورى عثمانى درواقع با سقوط قسطنطنيه آغاز مى شود. سلطان محمد در ۱۴۵۵ ميلادى (۸۶۶ هجرى ) در صربستان و سواحل درياى اژه به جنگ و فتوحات جديد پرداخت. بعد شهر « بلگراد » را محاصره كرد و سرانجام « صربستان » ضميمه دولت عثمانى شد. در ۱۴۶۳ ميلادى ولايت «بوسنى» جزو متصرفات دولت عثمانى درآمد. در ۱۴۶۳ جنگ با ونيز آغاز شد كه ۱۷ سال طول كشيد. اروپاييان فتح قسطنطنيه را - كه آخرين واقعه مهم قرون وسطى است - آغاز «قرون جديد» مى شمارند، زيرا اين فتح تأثيرات مهم و عميقى در تاريخ، مخصوصاً در تاريخ اروپا، داشت.

بدين ترتيب عثمانى ها طى يك قرن از حال چادرنشينى خارج شدند و وارث قديمى ترين امپراتورى اروپا (امپراتورى بيزانس) گرديدند. توفيق آنان از يك طرف به سبب ضعف و نفاق رقباى آنان و از طرف ديگر ناشى از سازمان عالى ارتش آنها بود.

خلق و خوى متناقض و چندوجهى بسيارى از سلاطين عثمانى هنوز هم ميان تاريخ نگاران موضوع بحث و جدل و حتى مايه حيرت است. سلطان محمد فاتح نماينده و نماد تمام عيار رژيم عثمانى با تمام محاسن و معايب آن بود. همت و پشتكار سكون ناپذيرى وى - كه همواره نقشه هاى جديدى درسر داشت- گاهى با خشونتى كه حتى از رسم معمول زمان هم فراتر مى رفت ، همراه بود. ولى همين مرد، در عين حال، جامع تمام كمالات و معنويات زمانه خود بود. وى در تمام عمر عشق و علاقه خود را به علوم و ادبيات اسلامى نشان داد و اين كار را نه فقط با بذل مال و حمايت علما و ادبا كرد، بلكه شخصاً نيز مردى اديب و شاعر بود. او از خود آثار منظومى نيز باقى گذاشته است كه مضامين آنها ازغزليات نيم صوفيانه و نيم عاشقانه اى كه در كلام حافظ شيرازى مى بينيم، تجاوز نمى كند.

نكته اى كه علاقه شديد سلطان محمد فاتح را به ادبيات فارسى نشان مى دهد اين است كه به «جهدى» (يا : شهدى ) شاعر آناطولى دستور داد كه تاريخ عثمانى را به فارسى و به سبك شاهنامه فردوسى تنظيم كند. سلطان محمد به ميراث تمدن هاى كهن نيز بسيار علاقه مند بود. او به هنگام استقرار نظم و آرامش در يونان چنان تحت تأثير تمدن كهن و كلاسيك اين كشور قرار گرفت كه دستگاه مستقل ادارى شهر آتن را بى هيچ تغييرى بر سر جاى خود باقى گذاشت و نيز جالب است بدانيم كه پذيرفت از شهر «راگوز» به جاى خراج معمولى، «كتب خطى» بستانند!

سلطان محمد فاتح كه با فتح قسطنطنيه به امپراتورى يكهزار و يكصد ساله روم شرقى پايان داد، در طول سى سال سلطنت خود، شخصاً در ۲۵ جنگ شركت داشت. گاهى در يك سال به چند جنگ مى پرداخت. او نوزده اقليم را به سرزمين هاى عثمانى افزود و در منطقه آناتولى يك حكومت مسيحى باقى نگذاشت و سراسر بالكان را به تصرف درآورد. صاحب عزم و اراده اى راسخ بود و وقتى تصميم به انجام كارى مى گرفت تا آن را به مرحله عمل درنمى آورد از پاى نمى نشست.

در اداره حكومت خشن بود. «محمد ثانى» قادر بود احساسات و افكار و انديشه هاى خويش را تا لحظه عمل پنهان نگهدارد. وقتى قصد ويا نقشه اى جنگى درسر داشت، تا لحظه اجرا، طرح آن را مخفى نگاه مى داشت و بموقع و ناگهان مقصد خود را آشكار مى ساخت و از اين رو هميشه دشمنان خود را سردرگم و حيرت زده مى كرد. به هنگام جنگ جسور و متهور بود و به هنگام احساس خطر به منظور جلوگيرى از شكست، خود را پيشاپيش لشكر مى انداخت و سربازان را تشجيع مى كرد. دانشمند بود و در عين حال شاعرو آزاده و دور از تعصب بودو ضمن دعوت از علما به بحث هاى علمى با آنها مى پرداخت. از فارسى و « رومى » به عربى ترجمه مى كرد. از علما و از پيروان هر دين و مذهبى كه در قلمرو او بودند ، حمايت مى كرد. درهركجا كه دانشمند بلندپايه اى را مى يافت ، براى آوردنش به استانبول دست به هر كوششى مى زد.

سلطان محمد فاتح، به سال ۸۸۶ هجرى قمرى، در پنجاه و يك سالگى، درگذشت. براى حفظ انضباط در ميان سربازان، خبر مرگش را به مدت يازده روز پنهان نگاه داشتند. سند مهمى وجود دارد مبنى بر اين كه بر اثر همين پنهان كارى، جسد سلطان بو گرفت و به دستور اسحاق پاشا، پيكر او را موميايى كردند و در «جامع فاتح» به خاك سپردند....

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837