جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  05/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

نگاهي به جغرافياى تاريخى خليج فارس
گروه: گزارشات
نویسنده: دكتر محمد قراگوزلو

نامى به عمر جهان

خليج فارس - به عنوان شعبه اى بزرگ از اقيانوس هند - كه بر سر راه كليه خطوط دريايى در مشرق عدن واقع شده است و در مقام محل و معبر مبادله كالا و تجارت ميان شرق و غرب؛ نه تنها از زمان هاى دور صحنه رقابت و كشمكش هاى ملل ذينفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است بلكه هميشه و بيش از هر درياى ديگرى مورد توجه علماى معرفه الارض و باستان شناسان و مورخان و جغرافيانويسان قرار داشته است. شايد اين جستار باز نمود كيفيت پيدايش خليج فارس را برنتابيد، اما همين قدر مى توان گفت كه در روزگاران بسيار دورى كه «تمام سرزمين مقدس ايران و عراق و عربستان را اقيانوس گسترده اى فراگرفته بود، يك فشار تحت الارضى در عصر هيوسن طبقات زمين را بالاآورده و فلات را فرو برده و خليج فارس را ايجاد كرده است.»۱به رغم اين كه نخستين جغرافيانويسان مسلمان - سده سوم تا ششم ه.ق - بالطبع در افق علمى بسيار محدودى حركت مى كردند و از يافته هاى آزمايشگاهى و فسيل شناسى در تبيين نظريه هاى زمين شناسى خود بى بهره بودند، اما با اين همه نظريه دانشمند بزرگ ابوريحان بيرونى درباره «چگونگى پيدايش خشكى ها و درياها؛ و به عبارتى بيرون آمدن خشكى ها از درياها و يافته هاى فسيل شناسى» به اصول دانش پيشرفته زمين شناسى و مبانى علمى جغرافيا بسيار نزديك است. بيرونى گويد: «با گذشت زمان دريا به خشكى و خشكى به دريا تبديل مى شود و اگر اين كار پيش از بودن مردمان در جهان بوده باشد دانسته نيست و اگر پس از آن بوده باشد گزارشى از آن برجاى نمانده است... اين بيابان عربستان كه مى بينيم نخست دريا بوده و سپس پر شده است و نشانه هاى آن هنگام كندن چاه ها و حوض ها آشكار مى شود، چه در آن چينه هايى از خاك، ريگ و قلوه سنگ ديده مى شود و نيز پاره هاى سفال، شيشه و استخوان به دست مى آيد كه ممكن نيست كسى آن را به عمد در زير خاك پنهان كرده باشد. همچنين سنگ هايى بيرون مى آيد كه چون آنها را بشكند، صدف ها، حلزون ها و چيزهايى كه گوش ماهى ناميده مى شود به نظر مى رسد... و اين گونه چيزها در باب الابواب بر كناره درياى خزر هست. و البته براى تبديل دريا به خشكى وقت معين و تاريخى به ياد كسى نيست.»۲

اوضاع و احوال خليج فارس در ادوار پيش از ميلاد به درستى دانسته نيست و مدرك مدون و قاطعى كه منشاء قضاوتى دقيق قرار گيرد به دست نيست. اين كه آيا در آن دوران فنيقى ها در مناطق مسكونى خليج فارس مستقر بوده اند يا نه؛ پاسخ محكمه پسندى ندارد. ولى قدر مسلم اين كه از چهار هزار سال ق.م تجارت دريايى ميان اقوام ساكن اين منطقه جريان داشته است. بابلى ها كه به اعتبار گفته تورات (- كتاب يوشع) نيروى دريايى عظيمى داشته اند و هميشه به خليج فارس توجهى خاص نشان مى دادند.

اكثر مورخان يونانى - از جمله هرودوت - معتقدند كه بابلى ها وسائل مورد نياز خود را كه از عربستان و هندوستان تهيه مى كردند از طريق خليج فارس حمل مى كردند. به لحاظ موقعيت سوق الجيشى نيز بابل در حوالى خليج فارس در كنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه درياى فارس، هند و اسود را به هم مرتبط مى ساخت. با وجود اينها پيش از همه احتمالاً پاى فنيقيان به خليج فارس باز شده است كه در مركز عالم متمدن عهود باستان مى زيستند و در كشتى هاى خود از بيبلوس۳ و صور و صيدا رموز دريانوردى و همچنين آداب خط و كتابت را به نقاطى از عالم بردند كه يكى دو هزار سال بعد قلمرو گسترده مسيحيت و اسلام گشت. حتى بر آنچه هرودوت مى نويسد:

«فارسيان دانشمند مدعى هستند كه وقتى فنيقى ها از درياى اريتره (سرخ) به سواحل مديترانه شرقى مهاجرت كردند و در سرزمينى كه امروز در آن مى زيند ساكن شدند بى درنگ به بحرپيمايى هاى طويل دست زدند»۴ مى توان احتمال داد كه فنيقى ها شرقى تر از آن بوده اند كه تاكنون پنداشته ايم. «بسيارى از مولفان پنداشته اند كه بحرين وطن اصلى فنيقى هاى دريانورد بازرگان مديترانه اى بوده است كه به مثابه ارابه تمدن هاى باستانى بودند. اين پندار مبتنى است بر شباهت عجيب گورهاى بى شمارى كه در بزرگترين جزيره بحرين ديده مى شود با مقابر فنيقيان.

باستان شناسان متعدد سال هاست كه در اين باره مشغول مطالعه اند ولى هنوز تعبير واحد و قاطعى از آنها ديده نشده است. اما به هر جهت آن چه مسلم مى نمايد اين است كه فنيقيان پيش از استقرار در سواحل مديترانه در خليج فارس مستعمراتى داشته اند.۵ چنين قومى دست كم ضمن راه هاى تجارتى خود آشنايى هايى با خليج فارس داشته است؛ به خصوص اگر در نظر داشته باشيم كه بزرگترين لشكركشى هاى سرداران بزرگ تاريخ در آن زمان به استعانت دريانوردان فنيقى امكان مى پذيرفته است. لشكركشى اسكندر به اين سوى جهان فصل تازه اى است.

اسكندر در بازگشت از فتح هند به يك دسته از سربازان خود به سركردگى نئارخوس ماموريت داد كه در مصب رود سند به كشتى بنشيند و به كمك دريانوردان قبرسى، فنيقى و مصرى همراه خويش در ساحل عمان و خليج فارس تا آنجا كه مى تواند پيش براند.»۶ نئارخوس كه دوست زمان كودكى اسكندر بود در حدود سال هاى ۳۲۵ ق.م سفر اكتشافى خود را آغاز كرد و طول خليج فارس از سند تا فرات را پيمود.

اين دريانوردى اكتشافى بسيار مهم، ۱۴۶ روز ادامه داشته و نئارخوس در ۲۴ فوريه ۳۲۵ ق.م در حاشيه رودخانه اهواز (كارون؟) لنگر انداخته و به سپاه اسكندر پيوسته است. به عقيده استرابون - كه به تفصيل از حركت نئارخوس صحبت كرده - مهمترين دستاورد اين سفر نظامى - اكتشافى؛ اتصال اروپا به مناطق دوردست شرق و به ويژه هندوستان و چين بوده است.۷ در اين كه ميان هندوستان و نواحى مسكونى خليج فارس - جزاير و شهرهاى ساحلى - و حوزه اروندرود، از روزگاران دور ارتباط برقرار بوده است؛ شكى نيست.

در سال ۳-۱۹۲۲م، مسترماكىMr. E. Macky؛ در جريان حفارى هاى جزيره كيش؛ مهر منقوشى يافت كه از هر حيث، با مهرهايى كه توسط سرجان مارشال Sir.j Marshal در شمال هندوستان كشف شده، مشابه است. از اين مانستگى قابل تامل دانسته مى آيد كه نه فقط رابطه منظمى بين دو مكان مزبور وجود داشته؛ بلكه تمدن مشتركى نيز در اين دو جا جارى و حاكم بوده است، كه چندين هزار سال، بر ادوارى كه ما از آن مطلعيم، اقدم است... به نظر دكتر تئودور بنت، Dr. T. Bent ملاحان و بحرپيمايان جسورى كه در آن روزگاران در توسعه تجارت مى كوشيده اند از نژاد فنيقى بوده اند، اما براى اثبات اين ادعا دليل مستندى به دست نيست.

هرودوت گويد: «فنيقى ها مدعى اند كه از نواحى خليج فارس آمده اند ولى مدركى براى اثبات مدعاى فوق موجود نيست... با اين همه هم هرودوت و هم استرابون تاكيد مى كنند كه در اين نواحى مراكز مهم تجارتى وجود داشته است و فنيقى ها در سواحل خليج فارس آمد و شد داشته اند.»۸ •فتوحات اسلامى در جزاير خليج فارس با وجود جايگاه مهم جغرافيايى خليج فارس و جزاير آن؛ نزديكى به شبه جزيره عربستان (پايگاه و خاستگاه اوليه اسلام)؛ و سرعت گسترش اسلام و دامنه وسيع فتوحات، چنين به نظر مى رسد كه مسلمانان، نيرو و برنامه ريزى خيلى جدى و دقيقى به منظور فتح شهرهاى ساحلى و جزاير خليج فارس خرج نكرده اند و فى الواقع هدف اصلى و نوك تيز پيكان يورش مسلمانان متوجه مناطق مركزى، غربى و به ويژه صفحات شمالى ايران - على الخصوص شمال قزوين - بوده است.

آنجا كه جنگاوران كوهستان هاى ديلم در برابر تهاجم مسلمانان به شدت مقاومت مى كردند... اما اين طور هم نيست كه سپاه فاتحان از كنار كرانه ها و كناره ها و جزاير خليج فارس به سادگى گذشته باشند. بلاذرى در بخش [فتح] «حوزه هاى فارس و كرمان»؛ از تسخير جزيره ابركاوان (قشم) و توج - در زمان خليفه دوم - سخن گفته است: «گويند زمانى كه علاء خضرمى از جانب عمربن خطاب ولايت بحرين را داشت، هرثمه بن عرفجه بارقى از قوم ازد را بفرستاد و او جزيره اى را در فروسوى فارس فتح كرد سپس عمر به علاء نامه نوشت و فرمان داد كه هرثمه را به يارى عتبه بن فرقد سلمى فرستد و علاء چنان كرد كه وى فرموده بود، پس از آن عمر؛ عثمان بن ابى العاص ثقفى را ولايت بحرين و عمان داد. عثمان در آن ديار به هر سوى بتاخت و اهل آنجاى را به اطاعت خويش در آورد.

سپس برادر خود حكم بن ابى العاص را با سپاهى عظيم از قوم هاى عبدالقيس و ازد و تميم و بنوناجيه و ديگر قبايل از راه دريا به سوى فارس فرستاد. حكم جزيره ابركاوان را فتح كرد، بعد به سوى توج تاخت.»۹ اين فتوحات در سال ۱۹ه. به وقوع پيوسته است.

•جزيره ابركاوان كجاست ابوالقاسم محمدبن حوقل بغدادى، سياح و جغرافيدان عرب كه به سال ۳۷۶ ه.ق كتاب ارزشمند صوره الارض را نوشته است، در توضيح موقعيت خليج فارس [كه متعاقباً از آن ياد خواهيم كرد] از سه جزيره خارك، لافت و اورال نام برده و در هر مورد شرحى و وصفى ارائه داده است. ابن حوقل جزاير فوق را مسكونى و داراى آب شيرين و حيوانات شيرده دانسته است.۱۰ اين جزيره ابركاوان كه بلاذرى از فتح آن به دست حكم ابن ابى العاص سخن گفته، همان جزيره لافت مورد اشاره و نظر ابن حوقل است كه اينك به قشم (كشم) شهرت يافته است و سندش هم اين قول ياقوت ذيل لافت است كه گويد: «همان جزيره كاوان است و من در درياى فارس سفر كردم و نامى از جزيره لافت نشنيدم.»۱۱ در كتاب مجهول المولف: حدود العالم من المشرق الى المغرب كه تقريباً ۳ قرن پيش از معجم البلدان ياقوت و در حدود سال ۳۷۲ ه- (يعنى همزمان با تاليف سفرنامه ابن حوقل) تحرير شده، ضمن ضبط اسامى جزاير مشهور عالم از جزيره لافت نيز سخن رفته است: «دهم جزيره لافت است و اندر وى شهرى خرم است مر او را لافت خوانند و اندرو كشت و بذر است و نعمت بسيار و آب هاى خوش و از همه جهان به بازرگانى به آنجا روند و اين جزيره برابر پاريس است.»۱۲گى. لسترنج نام «طويله» را هم بر اين اسامى افزوده است، وى گويد:

«جزيره بزرگى كه در قسمت تنگ خليج فارس واقع است و امروز كشم ناميده مى شود و آن را جزيره «طويله» هم مى گفتند، ظاهراً بايد همان جزيره اى باشد كه در كتب ما در قرون وسطى به اسامى مختلف جزيره بنى (ابن) كوان ابركافان و ابركمان ذكر شده است و شايد اين اختلاف تسميه ناشى از اختلاف نسخ باشد و ياقوت گويد جزيره مزبور به نام لافت نيز معروف بوده است.»۱۳لسترنج شهر «توج» يا «توز» را مكانى ناپيدا دانسته است ك احتمالاً در آغاز قرن ششم ويران شده است. «توج شهرى تجارتى بود پارچه هاى كتانى آنجا كه به رنگ هاى مختلف تهيه مى شدند و گلابتون دوزى مى شد، معروف بود. رودخانه شاپور كه از نزديك شهر مى گذشت غالباً رودخانه توج ناميده مى شد و عضدالدوله ديلمى طايفه اى از اعراب را از شام كوچانيده در آنجا مقام داده بود. توج در آغاز قرن ششم ه- ويران شد و تاكنون محل آن پيدا نشده ولى گويند آن شهر در ساحل رودخانه شاپور يا نزديك آن در زمينى پست به فاصله دوازده فرسخى جنابه و در ساحل دريا و چهار فرسخى معبرى كه از دريز آغاز مى شد، واقع بوده است. توج از نقاط مشهور دوره فتوحات اسلام است و تاريخ بناى مسجد آن به همان دوره مى رسيده است. ولى در زمان حمدالله مستوفى با خاك يكسان بوده است.»۱۴

•خليج فارس در يك نگاه بررسى و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعى، سياسى و اقتصادى خليج فارس و جزاير آن پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغالى ها و تشريح وضعيت آن از عصر صفويه تا امروز به عنوان دو مقوله ممتاز، از حوصله اين جستار بيرون است و ما قلمرو سخن خود را به تبيين جايگاه درياى فارس در متون مطمئن و كهن جغرافياى اسلامى، محدود مى نماييم و سمت و سوى بحث را در جهت اثبات حقانيت نام و عنوان خليج فارس (در مقابل ادعاى مطرود و مردود هنبازى و همسانى خليج فارس و خليج عربى) و حق قطعى و مسلم حاكميت ايران بر اين دريا و جزاير ايرانى آن امتداد مى دهيم.به تحقيق تمام متون قديمى جغرافى جهان از نقشه هاى هكاتايوس و بطلميوس، تا آثار جغرافيدانان و جهانگردان مسيحى و مسلمانان شعبه اى بزرگ از اقيانوس هند را كه از جنوب ايران به موازات بحر احمر، تا قلب دنياى قديم پيش رفته است خليج يا درياى فارس خوانده اند.

الف- موقعيت خليج فارس مانند دالانى است كه بين ۲۴ دقيقه ۳۰ درجه عرض شمالى و ۴۸ دقيقه ۵۰ درجه طول شرقى واقع شده، حدود آن از شمال و شمال خاورى، سواحل ايران، از خاور خليج عمان از جنوب و باختر شبه جزيره عربستان است. رودخانه هاى دجله و فرات، كارون و كرخه كه از جبال ارمنستان و تركيه سرچشمه گرفته اند، به انضمام رودخانه هاى جراحى، هنديان و رودهاى كوچك ديگر به اين دريا مى ريزند. گودى خليج نسبت به موقعيت آن فرق مى كند. اين عمق در دهانه خليج ۷۰ تا ۹۰ متر است و هر قدر به طرف بالاى خليج رويد كمتر شود و به مسافت ۹۰ كيلومترى تا دهانه شط به ۳۰ متر رسد. در صيدگاه هاى مرواريد عمق خليج كمتر از ۳۶ متر است. براى خالى نبودن عريضه اين را هم اضافه كنيم كه مساحت خليج فارس ۹۷ هزار مايل مربع است و طول آن از سواحل عمان تا رأس دريا در حدود ۵۰ مايل و عرض آن كم وبيش بين ۲۹ تا ۱۸۰ مايل (تنگه هرمز) است.

ب _ نام خليج فارس، هميشه تاريخ همين بوده است از سده هاى هفتم و هشتم ق.م تا دوران زايش و بالش دانش جغرافيا همه اكابر و اعاظم علم صوره الارض از جمله آناكسى ماندر، هكاتوس، هرودوت، اراتوستن، هيپارك، پومپونى مله، كراتس مالوس، استرابون، بطلميوس، مايكروپيوس، ايزيدورسويلى و محمدبن موسى الخوارزمى، ابوزيد بلخى، ابن سرابيون، ابن رسته، ابن فقيه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودى، اصطخرى، ابن حوقل، مقدسى، ناصرخسرو، ادريسى، جيحانى، فرازى، بيرونى، ابن جبير، ياقوت، قزوينى، مستوفى، ابن بطوطه، حافظ ابرو، شرف الدين على يزدى، ابوالغازى و... و گروهى ديگر درياى جنوبى ايران را تحت عناوين و اسامى: خليج فارس، خليج پارس، درياى فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سينوس پرسيكوس (Sinus Persicus)، ماره پرسيكوس (Mare Persicus) ، گلف پرسيك (Gulf Persique)، پرژن گلف (گالف) (persian Gulf)، پرزشير گلف، ياد كرده اند. نگفته نگذريم كه در همين منابع نيز گاهى به خليج عرب، خليج بصره، برمى خوريم كه به عنوان حقيقتى جغرافيايى تداعى گر بحر احمر، خليج قلزم يا درياى سرخ است. اين دريا به اعتبار مجاورت و قرابت با شبه جزيره عربستان، به خليج عربى شهرت يافته و در جغرافياى نوين نيز گاهى به همين نام ياد و خوانده مى شود.پرسيس (Persis) يا پرسيكوس (persicus)، كه در جغرافياى غربى به درياى فارس گفته شده و در گستره اى كلى تر كشور ايران را هم فراگرفته است، به نظر لسترنج از اشتباه يونانيان ناشى شده است: «ايالت فارس موطن پادشاهان هخامنشى و مركز دولت آنهاست. يونانيان اين ايالت را به نام پرسيس Persis مى شناختند و اين كلمه را كه فقط اسم آن ايالت بود اشتباهاً بر تمام ايران اطلاق مى كردند و اين اشتباه يونانيان تاكنون در تمام اروپا باقى و شايع است و ما اروپاييان تمام مملكت ايران را به نام Persia كه مشتق از همان Persis است مى خوانيم، در صورتى كه ايرانيان مملكت خود را ايران مى نامند و فارس كه همان پرسيس قديم باشد فقط يكى از ايالت هاى جنوبى ايران است.»۱۵در اوستا از خليج فارس به «درياى فراخ كرت» نام رفته است. اگرچه اين درياى فراخ كرت كه به كرات در دفاتر مختلف اوستا - به ويژه يشت ها، ونديداد - ياد شده است، مشخصات درياى خزر را تداعى مى كند، اما در يك مورد به نظر مى رسد كه مراد از «فراخ كرت» به سبب رويكرد درياى هند همان «درياى فارس» باشد: «اى سپيتمان زرتشت، از آن پس تشتر شكوهمند ديگر باره از درياى «فراخ كرت» فراز آيد و «ستويس» فرهمند نيز در پس وى برآيد. آنگاه مه از آن سوى هند از كوهى كه در ميانه درياى فراخ كرت جاى دارد برخيزد.»۱۶نگارنده و گزارشگر اوستا در ذيل اين مورد خاص مى نويسد: «از اين عبارت برمى آيد كه فراخ كرت درياى جنوبى ايران، يعنى خليج فارس و درياى عمان است. اما در جاهاى ديگر اوستا چنين مى نمايد كه درياى مازندران است.»

ج _ چند نقشه قديمى از اين موضوع كه نخستين نقشه كره زمين به چه صورت و توسط چه كسى منتشر شده است، اطلاع دقيقى نداريم. در كتاب خطى جام جم كه توسط فرهاد ميرزا نايب السلطنه به سال ۱۲۷۲ ه.ق رونويسى شده است و منبع و مرجعش دانسته نيست، آمده: «يونانيان اختراع نقشه را به آناكسى مندر نسبت مى دهند كه او نقشه دنياى عتيق را پانصد و پنجاه سال ق.م كشيده، منتشر ساخت و از يونانيان عرب ها و از عرب ها روميان اخذ كردند وليكن ظن غالب آن است كه از يونانيان به ايرانيان رسيده و از ايرانيان در ميان اتراك و تاتارهاى غربى منتشر شده است... ولى مسلماً نخستين اصلاح و ترتيبى كه در نقشه ها بعد از آناكسى مندر اتفاق افتاده است به استصواب بطلميوس بوده است....» اما واقعيت جز اين است كه چرا كه در ميانرودان نقشه هاى محلى و جهانى كه بر روى لوحه هاى گلين حك شده و تاريخ آنها به سده ششم پيش از ميلاد مى رسد، به دست آمده است. سومريان و بابليان كه پس از آنها برآمدند چنين مى پنداشتند كه زمين همچون قرصى بر روى اقيانوس بيكران شناور است. در نقشه جهان نمايى كه از دوران شكوفايى تمدن بابل به دست آمده است زمين به صورت دايره اى كه اطرافش را آب هاى خليج فارس فراگرفته نقش شده است. طراحان اين نقشه همانند ديگر جهان نگاران سرزمين خويش را در مركز نقشه قرار داده اند و اقاليم خارجى را به صورت مثلث ها و شهرهاى ديگر را با دايره هايى بر روى اين نقشه مشخص ساخته اند.

از سومر باستان نيز نقشه هاى گلين _ از شهر سومرى نيپور _ به دست آمده است كه باستان شناسان از آن در حفريات خود بهره گرفته اند. ۱ _ ج _ خليج فارس در نقشه هكاتايوس: از اولين كسانى كه اقدام به ترسيم نقشه جهان كردند، هكاتايوس پسر هگساندروس جغرافيدان اهل مليته بوده است. هكاتايوس در اواخر سده ششم قبل از ميلاد در مليته _ كه در آن وقت يكى از ايالات حكومت ايران بوده _ به دنيا آمد و در سال ۴۷۵ پيش از ميلاد درگذشت. به نظر مى رسد كه هكاتايوس و خانواده اش تابعيت ايرانى داشته اند و از اين رو مى توانسته اند مانند ديگر شهروندان ايرانى به ساير ايالات تابعه و از جمله مصر به آسانى سفر كنند.

وى از سوى برخى از پژوهندگان تاريخ علم، پدر جغرافيا لقب گرفته است.در نقشه جغرافيايى كه هكاتايوس ترسيم كرده، زمين به صورت قرصى محصور با اقيانوس تصور و تصوير شده است. در اين نقشه درياى خزر و خليج فارس و درياى سرخ، درياهايى آزاد و مرتبط با اقيانوس بيكران ترسيم شده اند.

نامى براى تمام فصول • خليج فارس و خليج عرب، دو خليج ممتاز در نقشه بطلميوس كلوديوس بطلميوس رياضيدان و ستاره شناسى سده دوم ميلادى (۱۵۰ ق.م) در دانش جغرافياى باستان نيز از مقام رفيعى برخوردار است. نقشه جهان نماى بطلميوس به شكل نيم كره گسترده اى است كه كم و بيش هشت هزار جاى را در خود گرفته است. در اين نقشه _ خليج فارس به نام Sinus persicus، دقيقاً مشخص است. ضمن اينكه به موازات آن متمايل به جنوب غربى، خليج عربى به اسم Sinus ARABICUS، پيدا است. از اين نقشه بسيار مهم _ كه كليات و شيوه نگارش آن مورد توجه دانشمندان اسلامى نيز واقع شده _ اين نكته بسيار مهمتر مستفاد مى شود كه خليج فارس و خليج عربى، دو درياى جدا از هم بوده اند كه حتى از سده هاى پيش از ميلاد نيز حدود و نامشان معلوم و معين بوده است.۱

• ۳ _ ج _ خليج فارس در چند نقشه از جغرافياى اسلامى ۱ _ ۳ _ ج _ مسالك و ممالك اصطخرى: اين كتاب داراى نقشه هايى است كه با شرح و توضيح همراه است. در نقشه هاى جهان نماى اصطخرى، زمين به صورت كره اى گسترده كه دور و برش را آب فراگرفته ترسيم شده است. درياى خزر بسته است، اما خليج فارس به اقيانوس محيطى وصل مى شود. نكته قابل توجه اينكه اصطخرى نيز _ بسان همه نقشه نگاران قديم _ خانه كعبه را ناف زمين دانسته است.۲

• ۲ _ ۳ ج _ نقشه درياى فارس در صوره الارض ابن حوقل اطلاعاتى كه ابن حوقل در صور ه الارض به ثبت رسانده است چه به قول محمد قزوينى، دست دوم و سوم و رونويسى از آثار اصطخرى و ابن فضلان باشد يا نه۲ محل اثبات و انكارش در اين مجمل نيست. نكته مهم اين است كه اين سياح و جهانگرد عرب به گفته مترجم و مصحح فاضل كتاب، در مورد خليج فارس صريحاً به گفت وگو پرداخته و يكى از فصول كتاب را به درياى فارس اختصاص داده است و به رغم ادعاى كسانى كه نغمه خليج عربى را ساز كرده و ياوه بافته اند در هزار سال پيش علت تسميه خليج فارس را چنين شرح داده است: «به طور مكرر گفتيم كه درياى فارس خليجى از بحر محيط در حد چين و شهر واق است و اين دريا از حدود بلاد سند و كرمان تا فارس امتداد دارد و ميان ساير ممالك به نام فارس ناميده شده است.

زيرا فارس از همه اين كشورها آبادتر است و پادشاهان آنجا در روزگاران قديم سلطه بيشتر داشتند و هم اكنون به همه كرانه هاى دور و نزديك اين دريا مسلطند و در همه بلاد ديگر كشتى هايى كه در درياى فارس حركت مى كنند و از حدود مملكت خود خارج مى شوند و با جلال و مصونيت برمى گردند همه متعلق به فارس هستند.»۴

در نقشه متن عربى كتاب صوره الارض همسان همه نقشه هاى متون كهن اسلامى، شمال پايين و جنوب بالا قرار گرفته است. در نقشه ابن حوقل درياى فارس در كنار نواحى فارس و كرمان مشخص و به بحر محيطى متصل است. در اين نقشه (عربى) خوزستان به صراحت تمام همان خوزستان است و ۳ جزيره خارك، لافت و اورال، در درياى فارس معلوم است.۵ تاريخ تاليف كتاب (صوره الارض يا سفرنامه ابن حوقل) حدود سال ۳۶۷ ه.ق است و در اشارات مختلفى كه به درياى فارس صورت گرفته نكات جالبى نهفته است. مولف در تبيين موقعيت بحر قلزم گويد: «قسمتى از درياى فارس كه قلزم در آن است تا محاذات اندرون يمن بحر قلزم ناميده مى شود و طول آن سى منزل و عرض آن در پهناورترين قسمت ۳ شب است و سپس به تدريج تنگ مى شود. چنانكه در بعضى جاها آن سوى دريا ديده مى شود و سرانجام به قلزم مى رسد.»۶ ابن حوقل در تشريح محيط درياى فارس از بحر عدن، بحر الزنج عمان و درياى سياه نيز سخن گفته است و همه را محيط بحر فارس دانسته است:

«در نزديكى عدن معدن لولو است و هر چه از آن بيرون آورند به عدن مى برند. اگر از عمان بگذرى و از حدود اسلام خارج شوى و به نزديك سرنديپ در آيى آن قسمت نيز بحر فارس ناميده مى شود كه بسيار پهناور و در كرانه آن بلاد زنج قرار دارد. در اين دريا ممالك بسيار و گذرگاه هاى دشوار و مخوف است و سخت ترين همه در ميان جنابه [گناوه] و بصره است و «هور جنابه» ناميده مى شود. جايى بسيار ترسناك است و به هنگام تلاطم كشتى از آن سالم نتواند ماند و نيز در آن جايى معروف به خشبات است كه حدود ۶ ميل از عبادان [آبادان] از جانب جريان آب دجله به دريا فاصله دارد و گاهى دريا به قدرى كم عمق مى شود كه كشتى هاى بزرگ جز هنگام مد از ترس نشستن در خاك نمى توانند در آن حركت كنند.»۷ در جاى ديگرى ضمن توضيح موقعيت جغرافيايى فارس، گويد: «اما درياهاى آن، بزرگ ترين درياها همان درياى فارس است كه به نام آن معروف است زيرا درياى بصره، تا دورترين نقطه هند درياى فارس ناميده مى شود.»۸

ابن حوقل، همچنين درباره جزايرى _ كه ذكرشان رفت _ توضيحاتى داده كه بازنمود آن از حوصله سخن ما بيرون است. ۳ _ ۳ _ ج _ نقشه بحر فارس در معجم البلدان: شهاب الدين ابى عبدالله ياقوت بن عبدالله الحمومى الرومى البغدادى صاحب يك از معتبرترين و جامع ترين دائره المعارف هاى جغرافيايى است. ياقوت در جزء اول كتاب معجم البلدان، نقشه ساده اى از صوره الارض و بحور مهم آن ترسيم كرده است. در نقشه ياقوت هم _ بسان همه نقشه هاى پيشين _ اطراف زمين را بحر محيطى فراگرفته است. بحر فارس و بحر قلزم دو شاخه موازى از بحر عظيم هند است، اما بحر خوارزم و بحر جرجان، مسدود است. در نقشه ساده ياقوت رود نيل نيز مشخص است. مولف ذيل بحر فارس گويد: «هو شعبه من بحر الهند الاعظم و اسمه بالفارسيه كما ذكره حمره... و مقابل ها فى وسط البحر جزيره خارك، ثم يمر فى سواحل فارس بسينيز و بوشهر و نجيرم و سيراف ثم بجزيره اللار الى قلعه هزو و مقابل ها فى البحر جزيره قيس بن عميره تظهره من بحر فارس.»۹

۴ _ ۳- ج _ نقشه خليج فارس در آثار البلاد و اخبار العباد: الامام العالم زكرياء بن محمد بن محمود القزوينى، از اعاظم برجسته تاريخ و جغرافياى قرن هفتم (۶۷۴ ه) و صاحب دو كتاب «عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات» و «آثار البلاد و اخبار العباد» است. در نقشه قزوينى _ مندرج در آثار البلاد _ كه اقاليم هفتگانه عالم مشخص شده است، اگرچه نكات تازه اى به چشم مى آيد، اما اين جغرافيدان بزرگ نيز در كليات نقشه نگارى و تصورات خود از صوره الارض تحت تاثير پيشينيان است و خوب كه دقت نماييم، خواهيم ديد كه نقشه جهان از هكاتايوس تا زكرياى قزوينى دستخوش تغييرات عميق و تحولات اساسى نشده است. به هر حال در نقشه زكرياى قزوينى شمال، پايين و جنوب بالا است و مغرب در طرف راست و مشرق در سمت چپ قرار گرفته است. بلاد ايران از جمله مكران، كرمان و شيراز در اقليم سوم _ ظاهراً _ جاى دارند و خليج فارس به همين نام به روشنى مشخص و پيداست. در سمت راست خليج فارس (سمت مغرب) خليج بربرى ديده مى شود كه در شمال حبشه واقع شده است. صاحب گمنام كتاب حدود العالم نيز جاى اين خليج را در شمال حبشه دانسته است. در نقشه قزوينى _ مانند همه نقشه ها _ بحرالخزر بسته و محصور است.۱۰

زكرياى قزوينى شخصاً از خليج فارس و بعضى جزاير آن _ از جمله كيش _ بازديد كرده است و شرح مشاهدات خود را به اجمال در آثارالبلاد به ثبت رسانده. به جز اين ۵ نقشه قديمى نقشه هاى زيادى در متون معتبر جغرافياى اسلامى وجود دارد كه به صراحت از درياى جنوبى ايران تحت عنوان خليج يا بحر فارس ياد كرده اند كه به سبب مجال مجمل اين اجمال بر آنها چشم مى پوشيم و توجه خواننده كنجكاو را به تامل و تعمق در ۴ نقشه فوق العاده مهم به عنوان اسناد رسمى و ثبت شده بين المللى جلب مى نماييم.

• ۴ _ ج _ چند نقشه عربى ۱ _ ۴ _ ج _ نقشه دايره المعارف الموسوعه العربيه الميسره كه عيناً از مجموعه نقشه هاى دايره المعارف دوهزار صفحه اى «الموسوعه العربيه الميسره» از انتشارات دارالقلم، موسسه معتبر چاپ و انتشارات فرانكلين قاهره، زير نظر محمد شفيق غربال عكسبردارى و به چاپ رسيده و توسط دكتر محمد صبحى عبدالكريم، استاد كارتوگرافى و جغرافياى دانشگاه قاهره ترسيم شده است. عنوان نقشه: «الدوله العربيه فى اوج اتساع ها» «دولت عربى در اوج گستردگى آن» و متن آن نيز بالطبع به زبان عربى است. اما نكته به غايت مهم و قابل تعمق نام خليج فارس است كه در مكان خود، به روشنى تمام، آن هم به زبانى فارسى درج شده است. ويژگى هاى دائره المعارف فوق، اسامى تهيه كنندگان و مولفان آن _ كه بيش از ۱۲۰ تن از استادان دانشگاه هاى مصر هستند و زير نظر استاد محمد شفيق غربال، مقالات را تنظيم كرده اند و نيز عين مقاله «ايران» - كه در صفحه ۲۸۰ دايره المعارف به چاپ رسيده گواه صادق مدعاى ماست. با وجود چنين كادر عظيمى از كارشناسان و متخصصان و به رغم كنترل هاى فراوان و تكرار مذبوحانه و گاه و بى گاه عناوين جعلى، فقط و فقط در يك مقاله ۸ سطرى مربوط به ايران، دوبار نام خليج فارس ذكر شده است.۱۱ البته از اين نكته نگفته نگذاريم كه مناطق هاشور زده شده به عنوان «دولت عربى در اوج گستردگى» چيزى جز گسترش اسلام در سرزمين هاى وسيعى كه از شرق ايران تا آفريقا و بخش هايى از اروپا و اندلس (در اسپانيا) را فراگرفته است، نيست و پرواضح است كه به رغم اعتبار زبان عربى در مقام زبان اول قرآن و اسلام و حتى زبان مسلط و رايج دانشمندان ايرانى، ما ترجيح مى دهيم كه به جاى دولت عربى _ كه بيانگر تمام و كمال موضوع نيست_ اين نقشه را به عنوان دولت اسلامى در اوج گستردگى معرفى نماييم. اگر چه طرح اين مسئله در حاشيه مقاله ما جاى داشته باشد.

۲ _ ۴- ج _ دو سند بسيار مهم عراقى: در اين دو سند چند نكته حائز اهميت مطرح است: اول اينكه؛ اسناد فوق در يك مجله عراقى به نام آفاق العربيه به چاپ رسيده است. مقاله اى كه اين دو سند در متن آن درج شده، تحت عنوان «التطور التاريخى للهويه القوميه العربيه فى القرن الافريقى» به قلم عبدضمد الركابى و به سال ۱۹۸۰ م (۱۳۵۸ ه.ش) تقريباً در آغاز جنگ تحميلى عراق عليه ايران، چاپ شده است. اين دو نقشه منطقه واحدى از خاورميانه را در قرن اول هجرى و آغاز قرن پنجم هجرى نشان مى دهد. نكته فوق العاده جالب در اين نقشه _ كه مولف مقاله مدعى سيادت و سيطره مطلق عربى بر سواحل آن است _ مليت عراقى (عربى) نويسنده مقاله _ كه اين دو نقشه را در حكم شاهد و دليل مباحث خود به ميان كشيده است _ ارزش آنها را به لحاظ جغرافياى تاريخى و سياسى _ دست كم چند برابر مى كند. چرا كه از ميان دول عربى، عراقى ها به ويژه _ هميشه يكى از مشتريان پرو پا قرص كالاى كهنه و دست چندم _ عربيت خليج فارس بوده اند.

۳ _ ۴ _ ج _ يك سند رسمى از دولت عراق: اين سند فوق العاده مهم، رسمى و معتبر نقشه اى است كه به شماره ۸ و تحت نام «نقشه اماكن قديمى عراق» در سال ۱۹۲۹ م. (۱۳۰۸ ه.ش) از سوى «وزارت فوائد عامه كشور عراق» در مجموعه اى به نام: «نقشه هاى عراق همراه با نكاتى براى بازديدكنندگان» به زبان انگليسى به چاپ رسيده است و جنبه رسمى دارد. عنوان مجموعه فوق همراه با نقشه مورد نظر عيناً از روى متن اصلى عكسبردارى و منتشر شده است. آن گونه كه به روشنى مشاهده مى شود نام خليج فارس (Persian Gulf) در اين نقشه، [آخرين مربع سمت راست و مستطيل يكى مانده به قبل آن] و نيز نقشه بزرگ شده در سمت چپ سه بار تكرار شده است. با توجه به اينكه اين نقشه جنبه رسمى و دولتى دارد و نمايشگر منطقه در هزاره هاى پيش از ميلاد است، حقانيت نام خليج فارس از موضعى سخت انكارناپذير به اثبات مى رسد. ويژگى مهم ديگر اين نقشه خط مرزى ايران و عراق است، كه به وضوح در ساحل غربى اروند رود قرار دارد و حاكميت ايران را بر تمامى آب هاى اين رودخانه ثابت مى كند.»




پى نوشت ها: ۱- نقشه بطلميوس؛ به نقل از: اطلس نقشه هاى برابر با اصل: آ.ا. نوردنسكيولد ، Nordenskiold.E.Aِِِِِِِ قرن ۱۶-۱۵ ميلادى. ۲- مسالك و ممالك، ترجمه المسالك و الممالك؛ ابو اسحق ابراهيم اصطخرى؛ به كوشش ايرج افشار، ص ۱۰۸. ۳- يادداشت هاى محمد قزوينى، به كوشش ايرج افشار؛ دانشگاه تهران، ۷ جلدى، ج ،۵ ص ۱۴۲. ۴- ابن حوقل، صوره الارض (سفرنامه ابن حوقل)، ترجمه جعفر شعار؛ مقدمه مترجم ص: ى- متن كتاب ص ۴۶. ۵- ابن حوقل، همان. ۶- ابن حوقل، همان، ص ۳. ۷- ابن حوقل، همان، ص ۵ _ ۴. ۸- ابن حوقل، همان، ص ۳۵. ۹- ياقوت حموى؛ معجم البلدان؛ الجزء الاول؛ ص ۳۴۶. ۱۰- زكرياى قزوينى؛ آثارالبلاد و اخبار العباد، به كوشش شرفكندى (هه ژار) ص ۳۷. ۱۱- الموسوعه العربيه الميسره؛ محمد شفيق غربال؛ دارالقلم، قاهره؛ ۱۹۶۵ م.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837