تمدن جديد در اروپا زمانى آغاز به نشو و نما كرد كه گوتنبرگ دستگاه چاپ را به عنوان نخستين تكنولوژى رسانه اى به جامعه بشرى عرضه كرد. مدتى بعد كتاب و نوشته جات مكتوب چنان نقشى را درتمدن سازى جديد ايفا كرد كه نسبت آن با سالها و قرن هاى قبل از آن تفاوتى فاحش داشت.
هر چند ورود اين صنعت به ايران با يك تأخير ۳۰۰ساله صورت گرفت. اما ورود آن به ايران نيز نتوانست ايرانيان را در وداع با استبداد و جامعه توده وار كمك كند. چرا كه اين صنعت نه تنها دراختيار بدنه اجتماعى قرارنگرفت بلكه از پتانسيل آن جهت تحكيم مبانى استبداد بهره بردارى شد و كمكى به سازماندهى نظام اجتماعى مدرن در ايران نكرد.
از سوى ديگر هنوز جامعه ايران با آداب كتاب و كتابخوانى و مطبوعات خو نگرفته بود كه راديو به عنوان رسانه اى ديگر توجه جامعه را به خود جلب كرد اما باز افسوس كه اين رسانه نيز تنها درخدمت حاكميت قرار گرفت و اين روند با ورود رسانه هاى ديگرى چون تلويزيون، ويدئو و ماهواره ادامه يافت.
اما دولتى بودن اين رسانه ها نيز همانند گذشته ادامه يافته است. هرچند در زمانه ما اينترنت يك ساختار شكنى سترگ دراين زمينه ايجاد كرده است. مفاهيم فوق بستر بحث ما با دكتر مهدى محسنيان راد كارشناس برجسته ارتباطات است كه درپى مى آيد.
همانطور كه مى دانيد جامعه ايران، يك جامعه درحال گذار است و اين فرايند گذار جامعه از سنت به مدرنيته بسيار طولانى شده است و حتى به اعتقاد برخى جامعه شناسان نيز اين فرآيند تعليق، بازهم ادامه خواهدداشت و ظاهراً تازمانى كه جامعه ايران به يك سازماندهى مدنى مدرن برسد، زمانى طولانى را درپيش داريم. براى ورود به بحث، باتوجه به تخصص شما درحوزه ارتباطات، مى دانيم يكى از فرآيندهايى كه مى تواند جامعه را به سمت مدرنيت، كارجمعى و سازماندهى نظام اجتماعى پيش ببرد، ارتباطات است.
در اينجا مى خواهم سؤال كنم كه شما چه تعريفى از اين فرآيند زايمان طولانى به دست مى دهيد؟
> قبل از هرچيز لازم است بين من و شما و خوانندگان، توافقى درمورد اين واژه ها باشد. هرچند وقتى مى گوييم ارتباطات، همه حوزه ارتباطات، ازجمله ارتباطات ميان فردى، گروهى و جمعى را شامل مى شود. اما اينجا منظور ما بيشتر همان ارتباط جمعى و بحث رسانه ها و ابزارهاى آن مثل كتاب، گرامافون، ضبط صوت و... است. دوم اينكه مقصود ما از مدرنيته نيز بايد مشخص شود كه ما مى توانيم آن را به دو قسمت تقسيم كنيم.
يكى مفهوم «تجدد» و ديگرى «تمدن». ما تأثير متقابل رسانه ها و ارتباطات را با تجدد تمدن دنبال خواهيم كرد. اما به هرحال اين سؤال بسيار مهمى است و من مى توانم فكركنم كه در ماجراى به درازا كشيدن اين زايمان تمدنى، رسانه ها نقش داشته اند.
شايد به نوعى فقدان رسانه ها نقش داشته اند. > اين هم يك نوع حدس است. اجازه دهيد نگاهى ريشه اى تر داشته باشيم. من يك كار سنگين تحقيقى را دردست انتشار دارم به نام «ايران درچهار كهكشان ارتباطى». الآن كه كار به انتها رسيده، متوجه شده ام، آنچه در سال ۱۳۶۸ براى اولين بار دركتاب «ارتباط شناسى» مطرح كردم و گفتم كه وقتى وارد «كهكشان گوتنبرگ» شديم، يعنى رسانه چاپ به عنوان اولين رسانه در ايران شكل گرفت.
ما يك توقف بسياركوتاه ـ به اندازه توقف در يك قهوه خانه ميان راه ـ دركهكشان گوتنبرگ داشتيم و به يمن پول نفت، ما را به سرعت به كهكشان «ماركونى» (راديو) بردند. نكته دوم اينكه من درآن كتاب اشاره كردم كه اروپا و آمريكا و غرب، ۳۰۰سال در كهكشان گوتنبرگ اقامت داشتند، يعنى چيزى حدود ۶ـ۵ نسل در آن دوران صبح ها روزنامه و كتاب خواندند.
وقتى اين غربى ها درآستانه رفتن به كهكشان ماركونى بودند، يك چمدان بسياربزرگ از ميراث فرهنگى كهكشان گوتنبرگ را همراه خود داشتند. اما ما به خاطر آن توقف كوتاه، ميراث فرهنگى بسياركمى از دوران گوتنبرگ داشتيم و پس از آن وارد كهكشان ماركونى شديم.
اكنون مى خواهيد اين گفته ها را نقض كنيد؟
> اكنون كه تحقيق سنگين ۷ساله من تمام شده، مى خواهم اين گفته ها را اصلاح كنم. وقتى ما با يك تأخير ۳۰۰ساله وارد كهكشان گوتنبرگ شديم، يك صندوقچه بسيار بزرگ همراه خود داشتيم كه درآن ميراث يك كهكشان ديگرى بود! كه در فاصله بين كهكشان شفاهى و كهكشان نوشتارى «گوتنبرگ» درايران بود.
اين كهكشان چهارم چه بود؟
>دراين كتاب به اين پرسش پاسخ داده ام مبنى بر اين كه چهار كهكشان ارتباطى را طى كرده است. شما مى توانيد فكركنيد ازدورانى كه مك لوهان مى گويد «دوران شفاهى انسان درحد شنود وى بوده يعنى درحدى كه او صدا را مى شنيده است» ولى ما ايرانى ها بعد از آن كهكشان شفاهى، يك دوران بسيارطولانى را طى كرديم كه بنده معتقدم حتى منشأ سينما، چاپ و كاغذ را مى توان دراين كهكشان چهارم ايران پيداكرد. اما چون امروز بحث من و شما اين نيست، مى خواهم به سرعت از اين بحث بگذرم. اما مى خواهم بگويم ممكن است كيس(Case) جديد و منحصر به فردى از ارتباطات، تمدن و تجدد و توسعه ارتباطات دردنيا وجودداشته باشد كه ريشه آن در اين كهكشان است.
اما بالاخره ما وارد كهكشان گوتنبرگ شديم...
> بله، وقتى وارد كهكشان گوتنبرگ مى شويم، آن صندوقچه را به همراه داريم. اما حكومت هاى آن عصر درايران به شدت جلوى بهره بردارى ما را از ميراث گذشته مى گرفتند. يعنى اجازه نمى دادند به كمك صنعت گوتنبرگ بتوانيم از آن ميراث در راستاى تمدن خود استفاده كنيم.
يعنى شما يكى از عوامل را حكومت هاى وقت مى دانيد؟
> اين حرف، نكته مهمى است. زيرا سخت افزار چاپ شكل گرفته بود و مثلاً قبل از روزنامه «كاغذاخبار» درايران كتاب منتشرمى شد. ليكن حكومت از اين افراد براى پروپاگانداى خودش استفاده مى كرد. اين اتفاقى است كه هنوز هم درحوزه مطالعات آن طور كه بايد و شايد به آن پرداخته نشده است.
چه اتفاق رسانه اى درايران موجب شد تا ما توقف كوتاهى دركهكشان گوتنبرگ داشته باشيم؟
> ببينيد، ما ايرانيان قبل از اين كه وارد كهكشان گوتنبرگ شويم خاطرات تلخ تاريخى را درمورد برخورد با «كتاب» به عنوان يك رسانه داريم. مثلاً؟ > كارى كه سلطان محمود غزنوى با «كتاب» فردوسى به عنوان يك اثررسانه اى كرد درخاطره كسانى كه درايران وارد كهكشان گوتنبرگ مى شدند وجودداشت، علاوه بر آن درخاطره ايرانيان «تابلوى بيستون» با آن محتواى عظيم و خاص، نصايح «قابوس ابن وشمگير» و يا «نظام الملك» كه براى پادشاهان نوشته شده بودند، وجودداشته است.
|