جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > روانشناسي عمومي

«كمرويى» ميوه تربيت كال ؛ نگاهى به تأثير روابط عاطفى - تربيتى از سال هاى نخست كودكى

گروه: روانشناسي عمومي
نویسنده: فربد فدايى‎/ روانپزشك و استاد دانشگاه

بسيارى از نوجوانان، جوانان و حتى افراد ميانسال احساس خجالت در حضور ديگران را مهمترين مشكل خود مى دانند. آنان در جمع افراد بيگانه و گاه حتى در جمع آشنايان مضطرب مى شوند، همه توجهات را معطوف به خود مى پندارند، رنگشان سرخ مى شود، صدايشان و دستشان مى لرزد. مى ترسند مبادا در جمع كار ناشايستى از آنان سر بزند. به همين دليل مى ترسند صحبت كنند.

با اين كه در كلاس درس يا جلسه ادارى يا جمع دوستان پاسخ سؤال يا موضوع بحث را مى دانند اما نمى توانند جرأت به خرج دهند و حرف بزنند. البته گاهى نيز آنچه را در ذهن دارند در جمع فراموش مى كنند. به اين ترتيب فرد كمرو خيلى از فرصت ها را براى پيشرفت تحصيلى يا شغلى يا اجتماعى از دست مى دهد و هميشه هم خود را به اين دليل سرزنش مى كند.

كمرويى و نداشتن اعتماد به نفس گاهى باعث مى شود فرد مبتلا سال ها مورد اجحاف قرار بگيرد زيرا نمى تواند خواسته و شكايت خويش را به زبان بياورد. موضوعاتى كه شايد به نظر ديگران ساده و ناچيز است براى فرد كمرو بسيار مهم و حل ناشدنى جلوه مى كند. يك خريد ساده، گفت وگو با بستگان همسر، خواندن انشا در كلاس از روزها قبل در او ايجاد نگرانى مى كند. مانند همه موضوعات رفتارى در ايجاد كمرويى هم زمينه هاى زيست شناختى، روانشناختى و جامعه شناختى نقش دارد.

به نظر مى رسد گاهى كمرويى جنبه ژنتيك دارد و از والدين به فرزند منتقل مى شود. گاهى هم موضوعات جامعه شناختى از قبيل وجود تبعيض، فقر، كم سوادى و تعلق به گروه اقليت سبب كمرويى مى شود. اما بيش از همه عوامل روانشناختى در ايجاد كمرويى و نداشتن اعتماد به نفس نقش دارد.در واقع زمينه كمرويى و احساس خجالت را بايد در نخستين سال هاى زندگى كودك و چگونگى پرورش او جست وجو كرد. كودك در نخستين سال زندگى به محبت بى قيد و شرط مادر نياز دارد.

اگر خواسته ها و احتياجات معدود او به سرعت و به طور كامل توسط مادر برآورده شود در او اعتماد بنيادى به وجود مى آيد و چنين خواهد پنداشت كه: «جهان جاى خوبى است كه در آن به من توجه مى شود.» چنين كودكى بعدها با اعتماد به نفس و اعتقاد به اين كه مورد پذيرش قرار مى گيرد به جهان بزرگتر گام خواهد گذاشت.

كودك به طور طبيعى به عشق و احترام و تشويق و توجه نياز دارد. اگر پدر و مادر در اين مورد غفلت كنند و او هميشه با سردى و كم توجهى و توهين و تكذيب مواجه شود، آنگاه او نسبت به شايستگى و توانايى خويش و طبيعى بودن انگيزه ها و رفتارهاى خود دچار ترديد مى شود.
البته به تدريج كه كودك بزرگتر مى شود، توجه و مراقبت بى قيد و شرط والدين هم جاى خود را به محبت مشروط مى دهد.با روند رو به رشد جسمى و روانى، كودكان قابليت هايى به دست مى آورند و مايلند اين توانايى ها را تمرين كنند و به ديگران نشان دهند. كودكى به تازگى قادر به راه رفتن شده است و البته در اين كار مهارتى هم ندارد، دوست دارد از اين گوشه به آن گوشه برود. اگر مادر با احتياط و ضمن مراقبت پنهان، اين اجازه را به كودك بدهد و او را تشويق هم كند، كودك نسبت به خود و كارى كه انجام مى دهد اعتماد و اطمينان مى يابد.اما اگر مادر بى حوصله، نامهربان و آشفته باشد با روحيه منفى با او روبه رو مى شود و وى را با خرده گيرى و انتقاد ناموجه مى آزارد.

چنين مادرى به كودك مشتاق راه رفتن مى گويد: «مگر كارى دارى كه اين همه راه مى روى بگير بشين و تكان نخور!» يا به او مى گويد: «تو كه بلد نيستى راه بروى چرا اينقدر ورجه ـ وورجه مى كنى !» اگر كودك متوجه حرف هاى مادر هم نشود لحن خشن و سرد مادر را درك و احساس مى كند كار بدى كرده است و ممكن است تنبيه شود. چنين كودكى بعدها در بزرگسالى از راه رفتن در حضور ديگران احساس خجالت مى كند زيرا فكر مى كند واقعاً بلد نيست راه برود و لابد همه با ديد انتقادى راه رفتن او را زير نظر دارند.

يك مادر بى حوصله به عوض اين كه چند دقيقه تأمل كند تا كودك نوپايش از اين سو به آن سوى حياط برود او را در بغل مى گيرد و به جاى دلخواه مى برد. فرزند چنين مادرى البته به خود بى اعتماد مى شود، احساس مى كند به تنهايى نمى تواند كارى را انجام دهد. خود را ضعيف و بى كفايت خواهد پنداشت و حس مى كند يك بزرگتر هميشه بايد حامى و مراقب او باشد.

زمانى كه كودك تازه زبان باز كرده است اگر او را به اين علت كه واژه ها را درست ادا نمى كند مورد تمسخر قرار دهند و يا به او كه مايل است توانايى تازه خود را تمرين كند، بگويند بهتر است وراجى نكند، او هم براى هميشه خواهد پذيرفت كه حرف زدن را بلد نيست و يا كسى به حرف او گوش نخواهد داد بنابراين در جوانى و بزرگسالى نيز از گفت وگو در جمع دچار هراس خواهد شد.آموزگاران هم نقش مهمى در ايجاد اعتماد به نفس در دانش آموزان خردسال دارند.

اگر آموزگار كودكى را به علت نارسايى در درس مورد تمسخر و اهانت قرار دهد كودك هم به خويشتن بى اعتماد مى شود و خواهد انديشيد همه بزرگترها به او ديدى خرده گيرانه دارند. اين امر منجر به ترس از ديگران و احساس نگرانى و خجالت در حضور آنان مى شود.

طبيعى است اگر پدران، مادران و آموزگاران اين نكات را رعايت كنند از ايجاد عدم اعتماد به نفس و كمرويى در كودك پيشگيرى مى شود.اما براى حل اين مشكل در دوره نوجوانى و بزرگسالى چه مى توان كرد توصيه مى شود فرد كمرو به جاى تكيه بر نقاط ضعف واقعى يا تصورى خويش، بر نكات مثبت وجود خود متمركز گردد و بكوشد با تكيه بر اين امتيازات به آنها بيفزايد. نيازى نيست هر كس به همه چيز دانا و توانا باشد تا احساس ضعف نكند.

به گفته بزرگمهر: «همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند.» كافى است هر كس به استعدادهاى فطرى خويش بپردازد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837