مولفان كتاب جديد به نام " زن و مرد در استرس " چاپ آمريكا بررسي ميكنند كه فاكتورهاي خارجي چه نقشي در جدايي و طلاق ايفا ميكنند. زماني كه يك زوج براي اولين بار بچهدار ميشوند و يا خانه يا يك ماشين جديد گرانقيمت خريده و زير بار قرضهاي سنگين ميروند يا يكي از آنها يكباره اخراج و بيكار و خانهنشين ميشود و يا بچه بيمار شده و نياز به درمان و پرستاري بلندمدت پيدا ميكند و مسائل ديگر كه هر يك از آنها عاملي براي ايجاد استرس در رابطه بين دو نفر كافي است. به اين عوامل فشارها و مسائل ديگري نيز اضافه ميشوند كه در يكي، دو دهه گذشته رشد زيادي داشتهو زاييده زندگي مدرن صنعتي هستند. در كتابي كه به آن اشاره شد يكي از اساتيد روانشناس در يكي از مقالههاي آن كتاب مينويسد: به دليل تحولات شديد اجتماعي موجود و وارونه شدن گروه سني جمعيتي، امروزه عوامل بيشتري نسبت به گذشته وجود دارند كه باعث استرس ميشوند. همزمان عوامل اجتماعي كه باعث تحمل كردن اين اضطرابها ميشد كم شدهاند:افراد وقت كمتري براي دوستان، براي تفريحهاي ديگر و يا براي مسافرت دارند در نتيجه فشار به شريك زندگي بيشتر ميشود و در صورتي كه روش برخورد با اين مساله منطقي و مثبت نباشد و اين فشارها طولانيمدت باشند و فاكتورهاي استرسزاي ديگري به آنها اضافه شوند ديگر وضعيت از كنترل خارج شده و نارضايتي از رابطه زناشويي را افزايش ميدهد، در نتيجه خطر جدايي و طلاق افزايش مييابد. روانشناسان بين انواع استرس فرقي ميگذارند: 1- استرس غيرقابل كنترل "حوادث غيرمترقبه" 2- استرس قابل كنترل "بحرانهاي مالي" 3- استرسهاي ناشي از مسائل حاد "بيماري و يا مرگ نزديكان" يك گروه محقق سه نفره در يك بررسي طولانيمدت از گروهي متشكل از 172 زوج رضايت آنها را از زندگي مشترك در شرايط استرس مزمن (دائمي) و استرس حاد مورد بررسي قرار داده و به اين نتيجه رسيدهاند كه بهطور كلي درجه رضايت از زندگي زناشويي در برخي زوجها بهطور ممتد تحليل ميرود. همزمان استرس روزمره مثلا به واسطه تربيت بچه، مسائل اقتصادي و يا فشار شغلي افزايش مييابد. استرسهايي از نوع حاد هم به همين ترتيب تاثيري منفي در زندگي دارند، به خصوص وقتي كه همزمان با نوع ديگر استرس باشد.
|