جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > روانشناسي عمومي

استرس در زندگي
گروه: روانشناسي عمومي
نویسنده: معصومه احمديان

مولفان كتاب جديد به نام " زن و مرد در استرس " چاپ آمريكا بررسي مي‌كنند كه فاكتورهاي خارجي چه نقشي در جدايي و طلا‌ق ايفا مي‌كنند. زماني كه يك زوج براي اولين بار بچه‌دار مي‌شوند و يا خانه يا يك ماشين جديد گرانقيمت خريده و زير بار قرض‌هاي سنگين مي‌روند يا يكي از آنها يك‌باره اخراج و بيكار و خانه‌نشين مي‌شود و يا بچه بيمار شده و نياز به درمان و پرستاري بلندمدت پيدا مي‌كند و مسائل ديگر كه هر يك از آنها عاملي براي ايجاد استرس در رابطه بين دو نفر كافي است. به اين عوامل فشارها و مسائل ديگري نيز اضافه مي‌شوند كه در يكي، دو دهه گذشته رشد زيادي داشته‌و زاييده زندگي مدرن صنعتي هستند.

در كتابي كه به آن اشاره شد يكي از اساتيد روانشناس در يكي از مقاله‌هاي آن كتاب مي‌نويسد: به دليل تحولا‌ت شديد اجتماعي موجود و وارونه شدن گروه سني جمعيتي، امروزه عوامل بيشتري نسبت به گذشته وجود دارند كه باعث استرس مي‌شوند. همزمان عوامل اجتماعي كه باعث تحمل كردن اين اضطراب‌ها مي‌شد كم شده‌اند:‌افراد وقت كمتري براي دوستان، براي تفريح‌هاي ديگر و يا براي مسافرت دارند در نتيجه فشار به شريك زندگي بيشتر مي‌شود و در صورتي كه روش برخورد با اين مساله منطقي و مثبت نباشد و اين فشارها طولا‌ني‌مدت باشند و فاكتورهاي استرس‌زاي ديگري به آنها اضافه شوند ديگر وضعيت از كنترل خارج شده و نارضايتي از رابطه زناشويي را افزايش مي‌دهد، در نتيجه خطر جدايي و طلا‌ق افزايش مي‌يابد.

روانشناسان بين انواع استرس فرقي مي‌گذارند:

1- استرس غيرقابل كنترل "حوادث غيرمترقبه"
2- استرس قابل كنترل "بحران‌هاي مالي"
3- استرس‌هاي ناشي از مسائل حاد "بيماري و يا مرگ نزديكان"

يك گروه محقق سه نفره در يك بررسي طولا‌ني‌مدت از گروهي متشكل از 172 زوج رضايت آنها را از زندگي مشترك در شرايط استرس مزمن (دائمي) و استرس حاد مورد بررسي قرار داده و به اين نتيجه رسيده‌اند كه به‌طور كلي درجه رضايت از زندگي زناشويي در برخي زوج‌ها به‌طور ممتد تحليل مي‌رود. همزمان استرس روزمره مثلا‌ به واسطه تربيت بچه، مسائل اقتصادي و يا فشار شغلي افزايش مي‌يابد. استرس‌هايي از نوع حاد هم به همين ترتيب تاثيري منفي در زندگي دارند، به خصوص وقتي كه همزمان با نوع ديگر استرس ‌باشد. ‌

نتايج ديگر بررسي فوق اين است كه هرچه درجه استرس مزمن و مقطعي بيشتر باشد به همان نسبت نارضايتي از زندگي زناشويي و آمادگي براي دعوا و نزاع بيشتر است. به‌خصوص كه مسائل خارج از زندگي خانوادگي به آنها اضافه شود. به همين ترتيب ادامه استرس‌هاي حاد باعث مي‌شوند كه افراد از هم فاصله گرفته و كمتر با هم بحث و صحبت كنند و اغلب بحران‌هاي روحي و جسمي را ايجاد كنند. چنانچه زوجين موفق به مهار غلبه بر اين نوع استرس گردند رضايت از زندگي مشترك نيز بيشتر مي‌شود. حتي در صورت وجود اضطراب‌هاي مكمل از نوع حاد آن، اين مي‌تواند انگيزه‌اي براي زن و مرد باشد كه با ايجاد كردن خلا‌قيت در يافتن راه حل براي ساير مسائل زندگي كوشا شوند.

حال اين سوال مطرح مي‌شود كه طرفين (زن و مرد) چگونه با استرس كنار آمده و براي حل آن چه راهي را انتخاب مي‌كنند. معتبرترين تئوري موجود از <ريچارد لا‌زاروس> است.
او مي‌گويد دو نوع برخورد براي حل استرس را در زن و مرد مشاهده كرده است:‌
1- تمركز به يافتن و پيدا كردن راه‌حل مساله
2- برخورد احساسي با مساله، در اين مورد مساله مهم جست‌وجوي حمايت‌هاي احساسي از ديگران است. ‌

راه حل سومي كه از گروه محققان مطرح مي‌شود <روش برخورد منطقي و متمركز در رابطه زن و مرد> نام گذاشته شده است. در اين روش زن و مرد آگاهانه و بعضا ناخودآگاه به صورت تيمي با هم واكنش نشان مي‌دهند، يعني عكس‌العمل متقابل تحت تاثير همديگر و نوع برخورد آنها با مسائل به‌طور مشترك تعريف و راهگشايي مي‌شود. نمونه چنين برخوردي با مسائل زماني است كه يكي از طرفين بيمار است. در اين شرايط طرف ديگر سعي مي‌كند با كنترل احساسات و حالا‌ت خود نسبت به بيماري شريك زندگي خود او را متوجه ترس و نگراني‌هاي خود نكرده و به اين وسيله براي او كمكي باشد تا با بيماري مقابله كند. در اين شرايط شخص بيمار مي‌تواند راحت‌تر درد و ناراحتي خود را تحمل كند و طرف ديگر را از نگراني‌ها خارج كند. واكنش درست، شرط موفقيت زندگي زن و مرد است و اينكه آيا آنها در شرايط بحراني (استرس) بيشتر با هم متحد مانده و يا بيشتر با هم نزاع مي‌كنند.

گاي بوودن‌مان، روانشناس سوئيسي مي‌نويسد كه زوج‌هاي راضي از هم در موارد بحراني متحد رفتار كرده، شرايط همديگر را درك كرده، كمتر همديگر را مورد انتقاد قرار دهند و به همديگر به‌طور عملي كمك كرده و مسووليت‌هايي را قبول كنند كه قبلا‌ نمي‌كردند. زوج‌هايي كه ازدواج آنها به جدايي مي‌كشد معتقدند كه رفتار طرف مقابل آنها در شرايط بحراني منفي بوده است و او فقط به مسائل خود توجه داشته و يا خودگرا عمل مي‌كند. بوودن‌مان فقط با شنيدن گزارش عملكرد زوجين در شرايط بحران مي‌تواند با دقت 73درصدي پيش‌بيني كند كه آيا آنها به بحران خود غلبه كرده يا از هم جدا مي‌شوند.

اعتماد متقابل در اين ميان نقش بسزايي براي زوجين ايفا مي‌كند. اعتماد يعني اينكه: يكي از زوجين بتواند روي اين مساله حساب كند كه در مواقع بحراني طرف ديگر حامي و معتمد او است يا نه؟ اين نوع اعتماد تضمين‌كيفيت و استقامت يك رابطه است. زوج‌هايي كه اعتماد ركن اصلي رابطه آنها است دليلي براي كنترل كردن رفتار ديگري نمي‌بينند. آنها از مواردي كه ناخوشايند باشد به راحتي گذشت مي‌كنند.

حتي اين نوع اعتماد و به نوعي رفاقت بين طرفين مي‌تواند عاملي باشد براي يكي از طرفين كه در محيط نابسامان و با تجاربي بد پرورش يافته، در مقابل طرف ديگر واكنش‌هايي پسنديده و آرام از خود نشان دهد و آن را ياد بگيرد و حس امنيت پيدا كند. ‌

البته ايجاد يك چنين حس اعتمادي بستگي به رفتارهاي طرفين دارد چراكه فقط زماني كه واكنش همسر در موقعيت‌هاي استرس به نوعي روي طرف ديگري تاثير مثبت بگذارد اين يكي مي‌تواند رفتاري متناسب نشان دهد چون حس حمايت در او ايجاد مي‌شود. ‌

راه ديگر مقابله زن و مرد با موقعيت‌هاي بحراني در اين است كه آنها متحد در حرف و عمل باشند (حس <ما-> يكي بودن- داشته باشند.) يعني مساله پيش‌آمده در زندگي را (استرس از هر نوع كه باشد) به عنوان مساله مشترك ببينند و نه مساله نفر ديگر؛ مثلا‌ نگويند به من چه كه تو مريضي يا بيكاري و ... . اگر اين "حس ما" در رابطه به وجود آيد آن وقت براي زن و مرد غلبه بر استرس كاري آسان و شدني خواهد بود. ‌

در كشورهاي مختلف اروپايي براي كمك به زوج‌هايي كه در بحران به سر مي‌برند روش‌ها و مراكز مختلفي ايجاد شده كه در اين مراكز به روش‌هاي گوناگون به آنها آموزش داده مي‌شود چگونه با موضوعاتي كه عامل بحران هستند برخورد كنند. به خصوص سعي مي‌شود به آنها ياد داده شود چگونه با ايجاد ارتباط متقابل، موفق شوند همديگر را تحت تاثير قرار داده و از همديگر حمايت كنند. ‌

بعضي از برنامه‌ريزان با روش نقش بازي كردن و گروه ديگر با ضبط صداي زن و مرد و پخش آن براي طرف ديگر سعي مي‌كنند به آنها نشان دهند كه چه انتظاراتي از يك رابطه براي همسران وجود دارد و تا چه حد ‌آنها توان برآورد آنها را دارند و كسري‌ها در كجا احساس مي‌شود. تجربه نشان داده كه بعضي وقت‌ها حتي اگر يكي ميل به كمك به ديگري و درك مسائل او را داشته باشد، اين كار درست انجام نمي‌گيرد و از طرف مقابل درك نمي‌شود. اين مراكز به همين دليل سعي مي‌كنند آموزش دهند كه چگونه يكي از زن و مرد به نحو احسن قادر باشد نيازها و خواسته‌هاي طرف ديگر را شناخته و آ‌نها را درك و به همسر خود كمك واقعي كند تا از مراحل بحران خارج شود. ‌

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837