جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > افسانه ها و فرهنگ توده

در امانت نگاه داشتن
گروه: افسانه ها و فرهنگ توده
نویسنده: عنصرالمعالي كيكاوس بن اسكندربن قابوس

اگر كسي بنزد تو امانتي بنهد تا بتواني بهيچ حال مپذير از آنچه امانت پذيرفتن بلاپذيرفتن است، زيرا كه عاقبت آن از سه وجه بيرون نباشد : يا امانت بسلامت بوي باز رساني چنانكه خداي تعالي فرموده است:«ان٧ الله تعالي يأمركم ان تود٧وا الامانات الي اهلها » و پيغامبر ما صلي الله عليه وسلم گفت:«رُد٧ُو الامانات الي ا هلها » كه طريق مردي و جوانمردي آنست كه امانت مردمان را نه پذيري يا چون بپذيري نگاه داري تا بسلامت بخداوند باز رساني.

چنانكه شنودم كه مردي بسحرگاه از خانه بيرون رفت تا بگرما به رود، براه اندر دوستي از آن خويش را ديد. گفت: موافقت كني تا بگرمابه شويم؟ گفت: تا در گرمابه با تو هم راهي كنم لكن اندر گرمابه نتوانم آمدن كه شغلي دارم. و تا نزديك گرمابه بيامد، بسر دو راهي رسيد بي آنكه اين مرد را خبر داد بازگشت و براه ديگر برفت. اتفاق را طر٧اري از پس اين مرد مي رفت بطر٧اري خويش؛ اين مرد باز نگر يد طر٧ار را ديد و هنوز تاريك بود پنداشت كه آن دوست ويست. صد دينار در آستين داشت بر دستارچه بسته از آستين بيرون گرفت و بدين طرار داد و گفت: اي برادر اين امانت است بتو چون من از گرمابه بيرون آيم بمن بازدهي.

طرار زر از وي بستد و آنجا مقام كرد تا وي از گرمابه بيرون آمد، روز روشن شده بود. جامه بپوشيد و راست همي رفت. طرار ويرا بازخواند و گفت: اي جوانمرد زر خويش بازستان و پس برو كه امروز از شغل خويش فرو ماندم ازين نگاه داشتن امانت تو. مرد گفت: اين زر چيست و تو چه مردي؟ گفت: من مردي طرارم، تو اين زر بمن دادي. گفت: اگر تو طر٧اري چرا زر من نبردي؟ طر٧ار گفت: اگر بصناعت خويش بردمي اگر هزار دينار بودي از تو يك جو نه انديشيدمي و نه بازدادمي ولكن تو بزنهار بمن دادي زينهار دار نبايد كه زينهار خوار باشد كه امانت بردن جوانمردي نيست.

پس اگر بر دست تو مستهلك شود بي مراد تو ، يا خود چيزي نيك بود ديو ترا از راه ببرد و طمع دران كني و منكر شوي. اگر چنانكه بخداوند حق بازرساني بسي رنجها بتو رسد در نگاه داشتن آن چيز، چون رنجهاي بسيار بكشي و آن چيزش بخداوند بازدهي رنجي خيره بتو بماند و آنمرد بهيچ روي از تو منت ندارد. گويد: چيز من بود آنجا نهادم و باز بياوردم و راست گويد.

پس رنج كشيدن بي منت بر تو بماند و مزدي تو آن كرد كه جامه بيالايد . و اگر مستهلك شود هيچ كس باور نه كند و تو بي خيانتي نزديك مردمان خاين گردي و اندر خصومت اوفتي و باشد كه خود غرامت آن ببايد كشيد. و اگر منكر شوي با تو نه ماند يا بخوشي پا بستم از تو بازستانند، خاين گردي و حشمت تو ميان اشكالان تو بشود، بيش كس بر تو اعتماد نكند و اگر بتو بماند مظالمي در گردن تو بماند، بدين جهان در برخوردار نباشي و بدان جهان عقوبت خداي عز٧وجل٧ حاصل كرده باشي.

فصل اما اگر بكسي وديعتي نهي پنهان منه كه نه كسي چيز تو از وي بخواهد ستد. بي دو گواي عدل چيز خويش بنزد هيچ كس وديعت منه و بدانچه دهي حجتي از وي بستان تا از داوري رسته باشي. پس اگر داوري افتد در داوري دلير مباش كه دليري بداوري اندرنشان ستمكاري بود. و تا بتواني هرگز سوگند بدروغ و راست مخور و خويشتن را بسوگند خوردن معروف مكن تا اگر وقتي سوگند بايدت خوردن، چنانكه ا فتد، مردمان ترا بدان سوگند راست گوي دارند .

و هر چند توانگر باشي چون تن آسان و نيك نام و راست گوي نه باشي خويشتن از جمله درويشان دان كه بدنامان و دروغ زنان عاقبت ايشان جز درويشي نه بود. و امانت را كار بند كه امانت را كيمياي زر گفته اند و هميشه توانگر زي يعني كه امين باش و راست گوي كه مال همه عالم، امينان و راست گويان راست .

- از سه وجه بيرون نباشد: يعني از سه صورت بيرون نيست
- خداوند بشما امر مي كند كه امانتها را به صاحبانش باز دهيد
- امانتها را به صاحبانش بازدهيد
- طر٧ار: كيسه بر در اصطلاح امروز جيب بر
- دستارچه: دستمال
- مقام كرد: ايستاد
- بازستان: بگير
- زينهار خوار: كسي كه به امانت خيانت كند
- زينهار خوار: كسي كه به امانت خيانت كند
- مستهلك شود: از بين برود
- بي مراد تو: عليرغم خواست تو
- جامه بيالايد: دامان تو آلوده مي شود. بي آبرو مي شوي
- غرامت: تاوان و جريمه
- بستم: بزور، بعنف
- بيش: در اينجا بمعني ديگر است
- مظالم: جمع مظلمه يعني ستم و بيدادگري
- عقوبت: پادافره، كيفر
- وديعتي نهي: به امانت دهي
- حجت: دليل و برهان
- داوري: محاكمه ميان حق و باطل
- راست گوي دارند: راست گوي بحساب آورند
- زي: زندگي كن
- يعني امانت داران و راستگويان با مال همه مردم شريك و انبازند

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837