جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

اختراعاتي كه دنيا را متحول كرد - جان لاجي برد ۲
گروه: مقالات عمومي

نمايشات مغازه سلفريج

يكروز در سال 1925 آقاي گوردون سلفريج جوان، پسر صاحب يكي از بزرگترين مغازه هاي لندن با آقاي جان برد قرار دادي با حقوق 25 ليره در هفته منعقد كرد كه بموجب آن آقاي برد ميبايستي هر روز سه بار تلويزيون خود را در قسمت مخصوص آلات برقي مغازه سلفريج بمعرض نمايش عمومي قرار دهد.

مخترع ما اگرچه خود ميدانست كه اختراعش هنوز تكميل نيافته و براي نمايش عمومي آماده نشده قرار داد را پذيرفت. مغازه سلفريج بخشي از فروشگاه آلات برقي باضافه انواع وسايل لازمه را در اختيار جان برد گذارد و اعلان زير را منتشر ساخت: « در اين محل براي اولين بار آزمايش موفقيت آميز اختراع تلويزيون بمعرض تماشاي عمومي ميرسد. البته اين اختراع هنوز مراحل كودكي خود را ميگذراند و تصويري كه از نظر تماشاچيان محترم ميگذرد لرزان و تاريك است و بعلاوه فقط مناظر بسيار ساده اي را ميتوان بتوسط آن نشان داد ولي ترديدي نيست كه بزودي همين دستگاه تكميل خواهد يافت و آقاي جان برد كه مخترع اين معجزه بزرگ ميباشد يك يك اشكالات و نقائص كار را برطرف خواهد ساخت.

آقاي جان برد كه محققاً از بزرگترين مخترعان قرن بيستم شناخته خواهد شد هر روز سه بار شخصاً در اين محل تلويزيون خود را بمعرض نمايش گذارده و بكليه پرسشهاي علاقمندان جوابهاي دقيق خواهد داد.»

نتيجه برخورد تماشاچيان با تلويزيون در روزهاي اول ثابت كرد كه جان برد درست انديشيده بود و واقعاً نميبايستي آن اختراع غير مكمل را باين عجله در معرض تماشاي عمومي قرار داده باشند. خلق كثيري بتماشاي تلويزيون بمغازه سلفريج هجوم آوردند و بدون آنكه از اهميت اختراع جديد و مشكلات فني آن چيزي درك كنند دستگاههاي فرستنده و گيرنده را بازديد كردند و وقتي تصاوير بسيار تاريك و سايه هاي لرزاني بر روي صفحه تلويزيون ديدند شانه اي بالا انداخته پي كار خود رفتند. برخي آنرا بازي صاحبان مغازه و وسيله اي براي تبليغات و جلب مشتري شمردند و پاره اي ديگر از مردمان نجيب و متشخص دچار اين نگراني شدند كه اگر اين اختراع روزي تكميل شود بطوري كه از ميان ديوارهاي آجري و درب هاي بسته همه چيز مشاهده گردد آسايش زندگي خصوصي ايشان دچار خطر خواهد گشت و همه چيزهاي محرمانه و شخصي بر ملا خواهد افتاد.

يك خانم پير پس از تماشاي تلويزيون جان برد را بگوشه اي كشيد و با كمال نگراني از وي پرسيد:
آيا ميتوانم با كشيدن پرده هاي حمام خانه ام مطلقاً از مزاحمت اختراع شما مصون بمانم!.
در ميان سيل تماشاچيان دختري 18 ساله بنام مارگارت آلبو كه تازه با مادر خود براي تحصيل پيانو از جنوب افريقا بلندن آمده بود با علاقه خاصي دستگاه تلويزيون جان برد را مشاهده كرده بتوضيحات او گوش فرا داشته بود. اين دختر پيوسته از خود ميپرسد كه آيا جان برد متوجه حضور وي در آن محل هست؟

پس از اندك مدتي برد كه از نتيجه كار خود راضي نبود قرار داد مغازه سلفريج را لغو كرد و دستگاه تلويزيون آزمايشي را بخانه خود در خيابان فريث استريت برگرداند.
جان برد تمام پوليكه از راه نمايشان مغازه سلفريج بدست آورده بود خرج آزمايشهاي فني كرد و بزودي دچار تنگدستي سخت گرديد بطوريكه بدست آوردن هر نهار و شام برايش مسئله جانگزائي بود. لباسهايش بكلي كهنه و نخ نما، كفشهايش سوراخ و وضع مزاجيش بسيار خراب بود. واضح است كه سرزنش و تهديدهاي صاحبخانه نيز در چنين مواقعي مزيد بر علت ميگردد. بدتر از همه آنكه كار اختراع وي هم دچار وقفه شده و چنان بنظر ميرسد كه ديگر راه تكامل تلويزيون بسته شده است.

مردم دائماً مي پرسيدند: « چرا صورت انسان را با تلويزيون نشان نميدهيد؟» و جواب وي مرتباً اين بو كه: « هنوز اين كار عملي نيست.»
جان برد تصميم گرفت كه سرمايه داران و روزنامه نگاران متنفذ را باختراع تلويزيون علاقمند سازد و از آنها كمك و پشتيباني گيرد. و براي اين منظور خيابانهاي لندن را زير پا گذارد، اما همه جا با يأس و شكست مواجه شد. بسياري از صاحبان جرايد كه سابقه نمايشات وي را در سلفريج بخاطر داشتند و ميديدند كه از آن ببعد پيشرفتي در اختراع تلويزيون حاصل نشده حتي حاضر نميشدند چيزي درباره اختراع وي بنويسند و بوي ميگفتند: « هر وقت صورت انسان را نشان داديد كارتان خواهد گرفت و خبر جالبي براي روزنامه ما پيدا خواهد شد.»

شريك راديو فروش جان برد نيز از ادامه شركت با وي مأيوس و منصرف گرديد و حتي از جان برد طلب غرامت كرده پولهائي را كه براي مخارج اختراعش پرداخته بود باز خواست نمود. جان برد اعلاني منتشر ساخت تا با كمك مالي چند نفر شركاء علاقمند شركتي تشكيل دهد. عده بيشماري از دلالان و معامله گران خود را بنام باني كمپانيهاي بزرگ بوي معرفي كردند و هركدام بنوعي وعده هاي خوش دادند و از ميليونها ليره منفعت دم زدند ولي پس از آنكه فهميدند نقداً از جيب جان برد تنگدست چند ليره اي عايدشان نميگردد و از دور و برش پراكنده شدند.

جان برد كه از همه جا مأيوس مانده بود ناگزير در كمال بي ميلي و نا اميدي روي بسوي خانواده خود آورد و از آنها كمك مالي خواست. جان برد ميدانست كه اسكاتلندي ها تا چه حد مقتصد و پولدوست ميباشند و بسيار بعيد ميدانست كه اقوام و نزديكانش حاضر شوند پس انداز خود را در يك معامله پر خطر و پا در هوا تلف سازند، اما اين آخرين راه علاجي بود كه براي وي باقي مانده بود. در انتظار جواب نامه از هلنسبورگ جان برد مجبور شد بعضي از آلات اصلي و مهم دستگاه خود را بقيمت هاي نازلي بفروشد تا قوت روزانه اش را تأمين كند. مدت دو شبانه روز جان لاجي برد با چند شيلينگي كه بدست آورده بود زندگي كرد. ديگر اميدي به تكميل تلويزيون باقي نمانده بود و جان لاجي برد در چنگال زندگي سياهي معدوم ميشد.


بيل، عروسك مومي

جواب نامه با مبلغ ( 500) ليره بجان برد رسيد و زندگي و اختراع ويرا از زنيستي و انهدام نجات داد. دو پسر عموي صرفه جو و آتيه انديش وي سهام شركت او را خريداري كردند. شركت كوچكي بنام « تلويزيون محدود» تأسيس يافت جان اولاً اشيائيكه فروخته بود باز خريد و با نيرو وشوق تمام دست بكار شد.

تنها همكار وي يك عروسك مومي بنام بيل بود كه بوي وفاداري مانده و هميشه حاضر بهمكاريش بود. تجربيات تلويزيوني جان برد براي نمايش صورت انسان هميشه با قيافه گرد و چشمهاي نخودي و دهان تنگ آن عروسك انجام مييافت.
در دوم اكتبر 1925 جان برد دستگاه جديدي براي تبديل اشعه نور بارتعاشات الكتريكي بكار برد و اميدوار بود اين بار بتواند صورت « بيل» را واضح تر و حقيقي تر از تجربيات گذشته روي صفحه شيشه اي تلويزيون ظاهر سازد. هنگاميكه در آن بعدازظهر تاريخي جان برد دستگاه تازه اشرا بكار انداخت با كمال خوشحالي و شعف خود را در مقابل منظره اي باور نكردني يافت.

صورت بيل ناگهان با تمام خصوصيات و علائم واقعي خودش در جلوي وي نمايان گرديد. سايه و روشن، خطوط دور صورت، دماغ و دهن، چشم و موهاي ابرو، همه چيز مانند يك تصوير روشن و دقيق آشكار بود. آيا ممكن بود بجاي اين عروسك مومي قيافه زنده يك انسان حقيقي را بهمين خوبي نشان داد؟- برد از شدت هيجان و شعف از جاي پريد و با موهاي ژوليده و وضعي نامرتب پانتوفل هاي كركي را بپا كشيد و بسرعت از پله هاي كارگاهش پائين دويد و در طبقه پائين كه محل آزمايشگاه عكاسي و فيلم سازي بود خود را بر وي اولين آدمي كه سر راه ديد يعني پادو پانزده ساله آزمايشگاه انداخت و در مقابل چشمان حيرت زده كارمندان ديگر ويرا خود بطرف پله كان طبقه بالا كشيد. وقتي باين ترتيب پسرك وحشت زده و مبهوت در كارگاه جان برد روي صندلي در جلوي آلات الكتريكي شگفت آور قرار گرفت صداي لرزان و شوق زده جان برد را شنيد كه ميگفت: « همينجا بنشين، هيچ تكان نخور!.» سپس جان برد يك سه دو شيلينگ و نيمي كف دست پسرك گذاشت و آزمايش تلويزيوني خود را براي انتقال تصوير صورت انسان آغاز نمود.
چند لحظه بعد براي نخستين بار قيافه روشن يك فرد زنده در صفحه « آينه سحرانگيز» نمايان شد. سالها بعد اين پسر بنام ويليام تين تون از جان برد لقب « بيل» گرفت و در شركت تلويزيون وي استخدام شد.

اقدام فوري جان برد اين بود كه از اعضاء انجمن شاهي دعوتي بعمل آورد. اين جلسه نمايش در يكي از روزهاي ژانويه 1926 منعقد گرديد و نتيجه آن فوق العاده رضايت بخش بود. پس از آن جان برد كليه دستگاهها و آلات كهنه و ناقص خود را بكناري ريخت و شروع بساختن يك تلويزيون تازه و دقيق كرد. تلويزيون كهنه جان برد بعداً تقديم موزه علمي لندن واقع در خيابان « سوث كنسينگتون» شد و هنوز هم در آنجا محفوظ مانده مورد تماشاي علاقمندان ميباشد. بديهي است كه « بيل» عروسك مومي معروف نيز با چشم هاي ريز و نيشخند دهانش روبروي آن جايگرفته است.

ديگر درهاي شهرت و اقبال بر وي مخترع معروف باز گرديد. نمايندگان شركتها و سرمايه داران بزرگ با كيف دستي ويخه آهاري و سيگار برگ بسر وقت وي آمدند و پيشنهادات همكاري و سهم كردن منافع تقديم نمودند. در اينوقت كاپيتن ها چينسون ( رقيب سابق وي در تجارت صابون) بكمك وي آمد و با لياقت و كارداني خود رسيدگي بكارها و حفظ منافع جان برد را بعهده گرفته مشاور مالي و تجارتي وي شد.


رواج تلويزيون

بنظر جان برد حالا ديگر وقت آن رسيده بود كه يك سرويس پخش تلويزيوني در سراسر مملكت انگليس برقرار گردد. براي تأسيس يك ايستگاه فرستنده جان برد تقاضاي پروانه مخصوص كرد، اما بنگاه راديوي لندن ( B.B.C.) از صدور پروانه بنام وي جلوگيري نمود و اعلام داشت كه اگر اقدام باين امر ضروري و صلاح باشد بايد تحت مراقبت آن بنگاه اداره شود بعداً هم اشخاص وارد در كار به جان برد حالي كردند كه فعلاً بنگاه راديوي لندن آماده براي انجام چنين نقشه اي نيست. معذالك عده كثيري از اهالي كه با كمال بي صبري منتظر استفاده از اين معجزه صنعتي بودند بدست و پا افتاده پارلمان انگلستان را وادار كردند كه هر چه زودتر تصميم مقتضي در اين باره اتخاذ كند، تا آنكه بالاخره پس از مباحثات و مشاورات طولاني در سپتامبر 1929 پارلمان انگلستان صلاح دانست كه بنگاه راديو لندن هر چه زودتر يك ايستگاه فرستنده تلويزيون داير بسازد و برنامه هاي مخصوص پخش كند.

در طول اين ايام جان برد خانه بزرگي در لانگ ايكر تهيه نموده و با كمال موفقيت اختراع خود را بهتر ساخته بود بطوريكه در فوريه 1928 با انتقال تصاوير تلويزيوني از لندن به نيويورك دنيا را دچار تحسين و حيرت ساخت بزودي بعد از آن خبر نامزدي خود با مارگات آلبورا بهمراهي تصوير نامزدش توسط تلويزيون از لندن براي مأمور بيسيم كشتي مسافر بري « برنگاريا» در وسط اقيانوس اطلس فرستاد.

چندي بعد جان برد با مارگارت آلبو ازدواج كرد. حالا مارگارت آلبو از نوازندگان معروف پيانو شناخته شده و براي راديو لندن برنامه هاي مخصوص اجرا ميكرد.
سالها شركت تلويزيون برد صنعت تلويزيون را در انحصار مطلق خود داشت تا آنكه كم كم سيستم هاي تازه اي قدم در ميدان رقابت گذاردند. هزاران عالم و محقق در آزمايشگاه هاي عريض و طويل و با مخارج گزاف دست بكار صنعت تلويزيون زدند و رد كارهائي را كه سالها قبل جان برد با دست خالي و وسايل محقر انجام داده بود گرفتند.
در اين وقت تنها رقيب تواناي شركت جان برد شركت بزرگ ماركني در امريكا بود. بنگاه راديوي لندن از آن هر دو دعوت كرد كه برقابت يكديگر ايستگاه فرستنده اي در استوديوي تلويزيون آن بنگاه داير سازد تا هر يك كاملتر وبهتر بود براي مصرف دائمي مورد استفاده قرار گيرد. تا چندي بنگاه راديوي لندن بنوبت از هر دو ايستگاه جان برد و شركت ماركني استفاده كرد ولي بالاخره راديوي لندن براي اجراي برنامه هاي تلويزيوني خود دستگاههاي شركت ماركني را اختيار كرد.

اما خوشبختانه شركت جان برد نيز با كمال موفقيت رونق و توسعه يافت وعده بيشماري دستگاههاي گيرنده تلويزيون بآمريكا فرستاد زيرا در آن مملكت بعضي از ايستگاههاي فرستنده جديد التأسيس با سيستم تلويزيوني جان برد كار ميكرد. در پائيز سال 1936 بنگاه راديوي لندن برنامه هاي تلويزيوني روزانه خود را بطور منظم از آلكساندرا پالاس پخش نمود. در اين هنگام برد در راه تكميل اختراع تلويزيون توجه خود را بسوي دو مسئله تازه و مهم معطوف كرده بود. يكي تلويزيون رنگي و ديگر تلويزيوني كه تصاوير خود را در ابعاد سه گانه نشان دهد يعني تصاوير آن فقط در يك صفحه صاف و مستوي نباشد بلكه عمق طبيعي مناظر را نيز نشان دهد و مانند چشم انسان در مقابل مناظر واقعي كار كند.

جان برد براي آزمايشهاي اخير خود به سايد نهام رفت و پس از چند سال مطالعه و تجربه در دسامبر 1941 اولين تلويزيون رنگي را بمورد نمايش گذارد و نتيجه رضايت بخشي بدست آورد.
در اين وقت جنگ جهاني دوم در گرفت و باعث قطع هر نوع فعاليت در زمينه اختراع تلويزيون گرديد و حتي برنامه هاي تلويزيوني راديو لندن نيز موقوف شد.

پس از خاتمه جنگ بنگاه راديوي لندن در سال 1946 با استعمال دستگاه هاي جديد جان برد دوباره برنامه هاي خود را داير نمود و بعنوان اولين نمايش، برنامه مخصوص جشن پيروزي را پخش كرد. در اين روز مهم از كليه بزرگان و علماء و روزنامه نگاران دعوتي براي تجليل اختراع تلويزيون و مخترع آن بعمل آمد و همه كس منتظر ديدار آقاي جان لاجي برد بود. اما متأسفانه پس از مدتي انتظار منشي مخصوص جان لاجي برد باطلاع حضار رساند كه آقاي جان برد بعلت كسالت بستري شده و با كمال تأسف از عدم حضور خود معذرت ميخواهد.

شش روز بعد جان برد در سن 58 سالگي جهان را بدرود گفت. مرگ وي آرام و تدريجي بود زيرا زندگي سخت و پر محنتش در طول مدت او را بكلي نحيف و ناتوان ساخته بود.

قسمت قبل   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837