جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > افسانه ها و فرهنگ توده

اندر آيين زن خواستن
گروه: افسانه ها و فرهنگ توده
نویسنده: عنصرالمعالي كيكاوس بن اسكندربن قابوس

و چون زن خواستي اي پسر حرمت خود را نيكودار. اگر چند چيز عزيزست از زن و فرزند خون دريغ مدار اما از زن بصلاح و فرزند فرمان بردار و مهربان و اين كار تست كه بدست تست.

اما چون زن كني طلب مال زن مكن و طلب غايت نيكويي زن مكن كه بنيكويي معشوقه گيرند .
زن پاك روي و پاك دين بايد و كدبانو و شوي دوست و پارسا و شرمناك و كوتاه دست و كوتاه زبان و چيز نگاه دارنده بايد كه باشد تا نيك بود كه گفته اند كه:
زن نيك عافيت زندگاني بود.

اگرچه زن مهربان و خوب روي و پسنديده تو باشد تو يكباره خويشتن را در دست او منه و زير فرمان او مباش كه اسكندر را گفتند كه:
چرا دختر دارا را بزني نكني كه بس خوبست؟ گفت: سخت زشت باشد كه چون ما بر مردان جهان غالب شديم زني بر ما غالب شود.

اما زن محتشم تر از خويشتن مخواه، و تا دوشيزه يابي شوي كرده مخواه، تا در دل او جز مهر تو مهر كسي ديگر نباشد و پندارد كه همه مردان يك گونه باشند، طمع مردي ديگرش نباشد. و از دست زن باددست و زفان دار و ناكدبانو بگريز كه گفته اند كه: كدخداي رود بايد و كدبانو بند امانه چنانكه چيز ترا در دست گيرد و نگذارد كه تو بر چيز خويش مالك باشي كه آنگه تو زن او باشي نه او زن تو.

و زن از خاندان بصلاح بايد خواست و نبايد كه دختركي بود كه زن از بهر كدبانويي بايد خواست نه از بهر طبع كه از بهر شهوت از بازار كنيزكي توان خريد كه چندين رنج و خرج نباشد.

بايد كه زني رسيده و تمام و عاقله باشد، كدبانويي و كدخدايي مادر و پدر ديده باشد، تا چنين زني يابي درخواستن او هيچ تقصير مكن و جهد كن تا ويرا بخواهي.

شرط غيرت نگاه دار و مرد بي غيرت را بمرد مدار كه هر كرا غيرت نباشد ويرا دين نباشد. و اگر خداي تعالي ترا فرزندي دهد انديشه كن بپروردن فرزند خويش.

- بصلاح: شايسته، خوب
- طلب غايت نيكويي زن مكن: يعني صرفاً دربند زيبائي ظاهري زن مباش
- بنيكويي معشوقه گيرند: يعني زيبائي ظاهري آسيب پذيري زن را درپي دارد.
- شرمناك: باحيا، باشرم
- كوتاه دست: ضعيف و با ديانت
- عافيت: رستگاري
- دارا: داريوش سوم از پادشاهان سلسله هخامنشي كه بدست اسكندر شكست خورد
- محتشم تر: توانگرتر، سرمايه دارتر
- باددست: مبذ٧ر، مسرف
- زفان دار: پرخاشگر، زبان دراز
- كدخداي: سرپرست و بزرگ خانه
- بند: سد، مانع
- چيز: ثروت، دارايي
- طبع: در اينجا يعني غريزه جنسي. زن از بهر كدبانويي بايد خواست نه از بهر طبع: يعني زن را براي آرامش و آسايش و هنر زندگي كردن بايد خواست نه از سر شهوتراني و غريزه جنسي
- بمرد مدار: مرد بحساب نياور

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837