جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  05/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

در ستايش نوشتن و لذت خواندن
گروه: مقالات عمومي
نویسنده: داوود پنهانى

نمى توان اميدوار بود كه با نوشتن بشود تسكينى براى اندوه فراهم كرد. نمى توانيد خودتان را گول بزنيد و از پيشه خودتان اميد نوازش و لالايى داشته باشيد. در زندگى من يكشنبه هاى پايان ناپذير خالى و متروكى بوده اند كه من با نااميدى خواسته ام چيزى بنويسم كه در تنهايى و خستگى تسكينم بدهد، تا كلمه ها و جمله ها آرام و آسوده ام كنند. ولى يك سطر هم نتوانسته ام بنويسم. پيشه من هميشه پسم زده. او نمى خواهد چيزى از من بداند» .

«ناتاليا گينزبورگ» نويسنده ايتاليايى اينگونه به توصيف پيشه خويش مى پردازد.

پيشه او به گفته خودش:« همين است كه هست. » ولى با اين همه « بهترين پيشه دنياست. » چه آنجا كه قرار است روايتگر تنهايى انسان ها در بطن زندگى باشد، چه آنجا كه رمز و راز درون خويش را در پستى و بلندى هاى همين زندگى مى جويد. پيشه او نوشتن است با اين همه هر نوشتنى را نمى توان دال بر انتخاب اين پيشه دانست. شايد از اين روست كه نويسند ه اى ديگر در توصيف نوشتن بر اين نكته ساده اما عميق تأكيد مى كند كه: «با كنار هم چيدن جمله ها نمى توان كتاب ساخت، بلكه بايد با جمله ها تاق و گنبد ساخت تا كتاب شكل بگيرد. » نوشتن از اين زاويه به مرارتى سخت و دردناك تبديل مى شود.

همان وضعيتى كه آن را به عرق ريزان روح تشبيه كرده اند. با اين وصف چگونه مى توان نوشته اى درباب همين عرق ريزان نوشت كه هم توصيف كاملى از پست و بلند آن باشد، هم حق مطلب را درباره آن ادا كند وقتى به زعم «گينزبورگ» نمى توان از آن اميد نوازش و لالايى داشت، چگونه مى توان خود را ازمخمصه اين گرفتارى هراس انگيز نجات داد « كارلوس فوئنتس » هراس انگيز ترين تصوير را در برابر ما مى نهد.

او در كتاب خودم با ديگران، آنجا كه قرار است دنياى داستانى سروانتس را براى ما توصيف و تشريح كند، دن كيشوت بينوا را به ياد مى آورد. دن كيشوت در بخشى از اثر جاودانه سروانتس آنجا كه گذارش به چاپخانه اى مى افتد، بعد از مكالمه اى با رئيس چاپخانه متوجه اين نكته مى شود كه كتابى كه در اين چاپخانه چاپ مى شود، كتاب دن كيشوت است و دن كيشوت از وراى آن، خاطرات خود را به ياد مى آورد.

با ياد آورى اين نكته هراس انگيز يكبار ديگر اين موضوع به ذهن ما مى آيد كه هدف از نوشتن چيست هراس نهفته در ذهن دن كيشوت هراس ناشى از خوانده شدن است. چه هر نوشته اى به دنيا مى آيد تا خوانده شود. پس اساساً امر نوشتن با خوانده شدن ارتباط مستقيم پيدا مى كند. با پذيرش اين نكته مى توان به طراحى مدلى ساده پرداخت كه در آن سه ضلع نويسنده، خوانده و اثر در كنار هم قرار مى گيرند. به تعبيرى ساده تر هر اثر توليد نويسنده اى است كه براى ديده شدن و معنا پيدا كردن به خوانندگانى نياز دارد. نويسندگان بى شمارى در اين باره مطلب نوشته و هر يك به فراخور حال در اين مورد نظر داده اند. برخى در بررسى اين اضلاع به مرگ مؤلف اشاره كرده اند. به اين معنى كه يك اثر بعد از اين كه نوشته شد و در دست مخاطبان قرار گرفت در فرآيندى قرار مى گيرد كه هر خواننده اى به گونه اى آن را درك مى كند. تأويل متن از سوى خوانندگان متعدد آنچنان گسترده مى شود كه حتى ممكن است با منظور مورد نظر نويسنده تفاوت فراوانى پيدا كند.

با توجه به اين نكات اكنون مى توان به موضوعات ديگرى نيز اشاره كرد. اگر نيم نگاهى به مقالات بى شمارى كه درباره امر نوشتن تحرير شده بيندازيم متوجه مى شويم كه ما همواره با موضوعاتى مواجه هستيم كه درباره نوشتن بحث مى كنند. اين كه چگونه مى توان نوشت، اين كه نويسنده كيست، اين كه نوشته ها در چه حوزه اى به نگارش در آمده و چقدر تأثير گذار بوده اند. با گسترش وسايل ارتباط جمعى و عمومى تر شدن امكاناتى چون اينترنت فرآيند نوشتن نيز به گونه اى وارد جريان زندگى عمومى شده و بسيارى از افراد را به خود جذب كرده است.

گشت و گذارى ساده در اينترنت و سايت ها و وبلاگ هاى متعددى كه در سراسر دنيا وجود دارند اين موضوع را ثابت مى كند. اكنون هر فردى در هر گوشه اى از دنيا كه قرار دارد با اندكى تلاش قادر است مطالبى نوشته و در معرض ديد و قضاوت ديگران قرار دهد. با دقت در اين عام شدن فرآيند نوشتن يك پرسش ساده به ذهن مى آيد. آيا قرار است همه نويسنده شوند به تعبيرى ديگر بعد از اين كه امر نوشتن به موضوعى عام و همه گير تبديل شد به چه كسى مى توان لقب خواننده داد پرسش را به گونه اى ديگر نيز مى توان مطرح كرد. اصولاً خواننده حرفه اى به چه كسى گفته مى شود اين درست كه يك نويسنده نيز مى تواند خواننده اى حرفه اى باشد اما در اين جا و در اين نوشته مقصود از خواننده حرفه اى آن كسى نيست كه خود نيز نويسنده اى حرفه اى است و براساس عادت يا علاقه فراوانى كه به نوشتن دارد به سراغ كتاب ها و نوشته هاى ديگران هم مى رود.

منظور همان خوانندگان عامى است كه با مراجعه روزانه به كتاب فروشى ها كتاب هاى مورد علاقه خويش را تهيه كرده و مطالعه مى كنند. منظور آن افرادى است كه هر روز صبح با مراجعه به كيوسك مطبوعاتى روزنامه خود را تهيه كرده و بدون هيچ ادعايى در نوشتن مطالب مورد علاقه خود را مطالعه مى كنند. در بين اين افراد مى توان نويسندگان را هم مشاهده كرد. اما در اينجا او فقط و فقط به عنوان يك خواننده شناخته مى شود. آيا تا كنون باچنين افرادى برخورد كرده ايد اگر نويسنده ايد اگر روزنامه نگاريد اگر ساعاتى از زندگى خود را صرف نوشتن مى كنيد تا كنون تجربه اين را داشته ايد كه خواننده اى حرفه اى را در برابر خود ببينيد خواننده اى كه هنگام مواجهه با شما نه ادعا مى كند كه دستى در نوشتن دارد و نه ادعايى در زمينه نقد دارد.

او همان ضلع سوم مثلثى است كه ناگهان از خلوت خود خارج شده به تحليل اثر مى نشيند. او فرد قابل احترامى است. خواننده حرفه اى به همان اندازه نويسنده اثر قابل احترام است. برخى نويسندگان هنگام رونمايى آثار خويش در جمع خوانندگان حضور پيدا مى كنند تا بر اهميت خوانندگان در فرآيند نوشتن تأكيد بگذارند. با پذيرش اين نكته اكنون ناچار به تأكيد بر روى يك موضوع ديگر هستيم. اين نكته بسيار مثبت و خوبى است كه فرايند نوشتن تبديل به يك امر عام شده و امكانات تازه به تسهيل اين امركمك كرده اند. همين امكانات و گسترش آن باعث ديده شدن نوشته هايى شده كه تا پيش از اين امكان مشاهده آنها وجود نداشت.

برخى استعداد ها از اين طريق شناسايى شده و خود را به مخاطبان معرفى كرده اند. اين قابل انكار نيست. اما چرا ما به ضلع ديگر اين فرآيند چندان كه بايد و شايد اعتنا نمى كنيم. چرا ما به دنبال خلق موقعيت براى خوانندگان حرفه اى نمى رويم خوانندگانى كه تنها و تنها دغدغه خواندن دارند و هدفشان از تهيه كتاب، روزنامه و غيره كسب لذت، دانش اندوزى و آگاهى بيشتر است. چرا همه مى خواهند نويسنده شوند اما چندان كه بايد و شايد براى خواننده حرفه اى شدن وقت نمى گذارند.

خواننده حرفه اى همچنان كه مى تواند يك فرد معمولى در حيات اجتماعى باشد مى تواند يك نويسنده هم باشد. در اين نكته شكى نيست. اما بحث در اين است كه چرا آنقدر كه نوشتن براى بسيارى تبديل به دغدغه مى شود خواندن و مطالعه كردن برايشان دغدغه نيست. اين كه مى گويند سرانه مطالعه در يك جامعه پائين است تقريباً اشاره اى به همين نكته است. اثبات آمارى همان بى توجهى به جايگاه خواننده حرفه اى بودن است.

* نوشتن به مثابه يك رؤيا

در بسيارى از بحث هايى كه درباره امر نوشتن به نگارش در آمده همه از علاقه وافر خويش به نوشتن سخن مى گويند. « وى. اس. نايپل» نويسنده هندى الاصلى كه برنده جايزه نوبل نيز شده اين فرايند را« روياى» خود مى نامد. او در توضيح اين نكته مى افزايد:« نوشتن براى من تنها حرفه شريف است. از اين نظر شريف است كه با حقيقت سر و كار دارد. بايد به دنبال راههايى باشيد كه بتوانيد به تجربه تان بپردازيد. بايد آن را درك كنيد. بايد دنيا را درك كنيد.» اين در حالى است كه «طاهر بن جلون» نويسنده مراكشى الاصل فرانسوى نوشتن را بدون زندگى كردن غير ممكن مى داند.

چگونه مى توان همه گفته ها را رها كرد و به درك درستى از مفهوم نوشتن و چرايى آن رسيد اصلاً چه چيزى انسان را وادار به نوشتن كرد و او را در ادامه دادن به اين امر يارى كرد پاسخ دادن به اين پرسش نيازبه مراجعه به تاريخ و تفحص چندجانبه در اين حوزه دارد. امرى كه در اين نوشته از توان ما خارج است.

آيا بايد اين سخن «ژوزه ساراماگو» نويسنده پرتغالى برنده جايزه نوبل را مد نظر قرار دهيم كه ادبيات جمعيت جهان را چند برابر كرده است. چه نكته ظريفى در اين جمله نهفته است امر مجازى در برابر امر واقعى قرار گرفته تا مفهومى ديگرگونه از هستى را به ما القا كند يكبار ديگر خود را از همه اين پرسش ها ر ها مى كنيم و نوشتن را به مثابه امرى هنرى يا امرى غير واقعى در برابر جهان بيرونى يا جهان واقعى در نظر مى گيريم.

از اين زاويه مى توان نوشتن را القاى مفهومى هنرى از جهان به مفهوم واقعى دانست. به معنايى ديگر نوشتن را به مثابه تحميل يك امر هنرى به امر واقعى در نظر مى گيريم. به تعبيرى مى توان گفت كه نوشتن به مثابه يك واقعيت هنرى خود و چارچوب هاى خود را به جهان خارج تحميل مى كند. شايد از اين روست كه «ساراماگو» دوست دارد كه بگويد ادبيات جمعيت جهان را افزايش مى دهد. معناى نهفته در بطن اين سخن همان القاى حد و حدود هنر به چارچوب هاى جهان بيرونى است.

نوشتن با در نظر آوردن اين مفاهيم به امرى متعالى و رو به جلو تبديل مى شود. مهم نيست كه اين نوشته ها در چارچوب كدام يك از علوم قرار مى گيرد، مهم همان رمز نهفته در پس هر نوشتارى است كه منازعه اصلى خود را جدال با جهان بيرونى جست وجو مى كند. شايد از اين روست كه «ژاك دريدا» همه نوشته ها را در حوزه ادبيات خلاصه مى كند.

* دشوارى خواننده بودن

با اين توضيحات و درك بهتر جايگاه نوشتن شايد بهتر مى توان به جايگاه خواننده بودن پى برد. اگر نتيجه ادبيات به گفته ساراماگو خلق انسان هاى تازه و در نتيجه اضافه شدن جمعيت جهان بوده است، مى توان درك كرد كه مواجهه با همه اين انسان ها كه هر يك انديشه اى متفاوت دارند تا چه اندازه هراسناك خواهد بود.

هر قهرمانى دنيايى متفاوت در ذهن خود دارد كه با حضور خود مى تواند ساعاتى از زندگى ما را از ما بگيرد. اينگونه است كه مواجهه با شخصيت هاى متعدد آنگونه كه بايد و شايد ساده نيست. به عرق ريزى و تحمل سختى نياز دارد. شايد بتوان ادعا كرد كه دشوارى خواننده حرفه اى بودن از دشوارى نويسنده بودن چندان كمتر نيست.

خواننده حرفه اى شدن نيازمند اختصاص بخشى از زمانى دارد كه در اختيار ماست. اين واقعيت تلخى است كه بسيارى از ما براى انجام هر كارى بجز خواندن وقت مى گذاريم اما همين كه بحث بر سر مطالعه پيش مى آيد به گفتن اين نكته كليشه اى بسنده مى كنيم كه وقتى براى مطالعه نداريم.

خواننده حرفه اى شدن نيازمند مرارت است. به تحمل و علاقه نياز دارد. آن كه خواننده حرفه اى است در مواجهه با اثرى كه تازه متولد شده زمان را با زمان مطالعه اش تنظيم مى كند. چنين است كه هميشه و در حال ساعاتى در اختيار دارد كه فقط و فقط به مطالعه اختصاص بدهد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837