و بهر گناهي، اي پسر، مردم را مستوجب عقوبت مدان و اگر كسي گناهي كند از خويشتن اندر دل عذر گناه او بخواه كه او آدميست و نخستين گناهي آدم كرد، چنانكه من گويم:
گر من روزي ز خدمتت گشتم فرد صد بار دلم از آن پشيمان خورد جانا بيكي گناه از بنده مگرد من آدميم گنه نخست آدم كرد
و خيره عقوبت مكن تا بي گناه سزاي عقوبت نگردي. و بهر چيزي خشم ناك مشو، در وقت ضجرت خشم فرو خوردن عادت كن، چون بگناهي از تو عفو خواهند عفو كن و بر خويشتن واجب دان اگر چه سخت گناهي بود، كه بنده اگر گناه كار نباشد عفو خداوند پيدا نيابد و چون مكافات گناه كرده باشي آنگاه تفضل تو كجا رسد. و چون عفو كردن واجب داني از شرف و بزرگي خالي نباشي و چون عفو كردي ديگر او را سرزنش مكن و ازان گناه ياد ميار كه آنگه همچنان باشد كه آن عفو نكرده باشي. اما تو گناهي مكن كه ترا عذر بايد خواستن پس اگر اتفاق افتد كه ترا از كسي عذر بايد خواستن از عذر خواستن ننگ مدار تا ستيزه منقطع شود. اما اگر كسي گناهي كند كه مستوجب عقوبت بود، حد گناه او بنگر و اندر خور گناه او عقوبت فرماي كه خداوندان انصاف چنين گفته اند كه: عقوبت سزاي گناه بايد كرد اما من چنين گويم كه: اگر كسي گناهي كند بدان گناه مستوجب عقوبت شود و تو سزاي آن گناه او را عقوبت كني طريق حلم و كرم و رحمت فراموش كرده باشي، چنان بايد كه درمي گناه را نيم درم عقوبت كني تا هم رسم سياست بجاي آورده باشي و هم شرط كرم نگه داشته باشي تا هم از كريمان باشي و هم از سايسان ، كه نشايد كه كريمان كار بي رحمتان كنند.
فصل و اگر حاجتمندي را بتو حاجب افتد از ممكنات، كه دين را در آن زياني نه بود و در مهمات دنيائي از بيشي خللي نبود، از بهر كم مايه دنيا دل آن نيازمند باز مزن و آن كس را بي قضاي حاجت باز مگردان و ظن آن حاجتمند و نيز آن مستمند در وقت حاجت خواستن اسير تو بود و گفته اند كه: حاجتمندي دوم اسيريست و بر اسيران رحمت بايد كرد كه اسير كشتن ستوده ندارند كه كاري نكوهيده است. پس درين معني تقصير روا مدار تا محمدت دو جهاني بيابي.
|