هنگامى كه «كمبوجيه» پسركورش كبير مصر را در سال ۵۲۵پيش از ميلاد مسيح فتح كرد، اين سرزمين كهنسال سه هزاره فرهنگ و مدنيت را پشت سرگذاشته بود در كاخ هاى تخت جمشيد و شوش نشانه هنر حجاران مصرى را به آسانى رديابى مى توان كرد زمانى كه سربازان «كمبوجيه دوم» پادشاه هخامنشى و پسر كوروش كبير، مصر را در سال ۵۲۵پيش از ميلاد فتح كردند، اين سرزمين كهنسال سه هزاره فرهنگ و مدنيت را پشت سرگذاشته و دوران پادشاهيهاى قديم ـ ميانه و جديد را تجربه كرده بود. مى دانيم كه تاريخ مصر باستان برحسب سنتى كهن به سلسله هاى پادشاهان تقسيم بندى شده است كه با تأسيس پادشاهى «تين» ـ Thinite Kingdom از سلسله اول در اواخر هزاره چهارم پيش از ميلاد (۳۳۰۰ تا ۲۸۹۵پ.م) با وحدت سرزمينهاى كرانه نيل از سرچشمه هاى آن در «نوبى» ـNobia تا دلتاى آن در حوالى اسكندريه، آغاز مى گردد و برسى سلسله شاهى شامل مى شود. قبل از پادشاهى «تين» يعنى دوره كهن پيش از سلسله ها (پيش از تاريخ) سرزمين مصر به دو بخش شمالى با پايتختى «بوتو» BUTTO و جنوبى با مركزيت «ال كاب» ـEl Kab تشكيل مى شد و سلاطين هر دو قلمرو خود را خدمتگزار رب النوع واحدى به نام «هوروس» ـ Horus مى ناميدند. نهايتاً با تسلط جنوب (مصرعليا) برشمال (مصر سفلى) در ۳۲۰۰ پ . م اتحاد دو قلمرو هم از نظر سياسى و هم مذهبى برقرارشد . لوحه يافت شده در مقبره «نارمر»ـNarmer در «هيراكون پوليس» ـ Hierakonpolis(مصرعليا) ، از سنگ سبز رنگ شيستى كه در حال حاضردر موزه قاهره نگهدارى مى شود، حاوى صحنه پيروزى «نارمر» پايه گذار اتحاد بردشمن شمالى خود است. اين لوحه به شكل سپرى است كه در بالاى آن نام پادشاه باعنوان «هوروس» بين دو سرگاو كه نماد ربة النوع «هاتور» ـ Hoathor است با خط هيروگليف (كه بتازگى اختراع شده بود) نوشته شده است. در قسمت پايين يك طرف لوح ظاهراً غلبه پادشاه را برسكنه دلتا نشان مى دهد. در روى ديگر «نارمر» در يك دست گرزى را بلند كرده و با دست ديگر موى سر دشمن خود را كه در مقابل او به زمين افتاده چنگ زده است. سند قديم تر از لوح نارمر، يك سر گرز سنگ آهكى است كه اينك در موزه قاهره موجود است. بر روى اين گرز «پادشاه عقرب» را (مصرشناسان از آنجايى كه نام اين پادشاه همواره با علامت عقرب نوشته شده، آن را پادشاه عقرب نام داده اند) در حال غلبه بر مردم دلتا نشان داده است. از اين وقايع آغازين تاريخ مصر باستان تا ورود ايرانيان ۲۷ سلسله بر مصر حكومت رانده اند و با احتساب سه سلسله كه بعد از فتح مصر توسط كمبوجيه و شكست بعدى ايرانيان، حاكم مصر بودند، جمعاً سى سلسله پادشاهى را در اين سرزمين كهنسال مى توان نام برد. ايرانيان پاى در كشورى نهادند كه از تاريخى پربار و درخشان برخوردار بود و مردمان فرهيخته و با فرهنگى در آن مى زيسته اند. هنر و تمدن باستانى مصر نقش بسزايى در شكل گيرى و تداوم و تكامل فرهنگ بشرى داشته است. آنان خط تصويرى «هيروگليف» ـ Hieroglyph را تقريباً همزمان با ميخى ايدئوگرام ـ Ideogram سومرى در سده هاى پايانى هزاره چهارم پ. م به عنوان ارمغانى گرانبها به ميراث نهاده بودند، موفق به خلق يادمانهاى عظيم چون اهرام ثلاثه (جيزه) و مقابر صخره اى دره شاهان در «تبس ـ Thebes» و معابد حجيم و بزرگى چون «كارناك ـ Karnak» شده بودند كه از عجايب ساخت و سازهاى انسانى به شمار مى روند. هزاران هزار اثر هنرى گرانبها از مجسمه و نقاشى ديوارى و حجارى بر دل صخره ها گرفته تا اشياى سيمين و زرين و جواهرات ارزشمند و... كه امروز آذين بخش موزه ها و مجموعه ها است، همه محصول ذهن پويا و خلاق مصريان است. طبيبان و دانشمندان مصرى به مرحله اى از ابداع و تكامل رسيده بودند كه به قول «هرودوت» انواع بيماريهاى سخت را معالجه مى كردند. روش موميايى كردن اجساد گرچه منحصر به مصريان نبوده، اما كار آنان در اين زمينه بسيار متمايزتر و شاخص تر بوده است. هنر و فرهنگ مصر باستان در ميان فرهنگهاى همزمان خود از تداوم و جامعيت خاصى برخوردار بوده است و به قول «افلاطون» هنر مصر در طول سه هزار سال همچنان ثابت و تغيير نيافته به حيات خود ادامه داده است. با اين تفاصيل، ايرانيان كه خود از فرهنگ و تمدنى والا برخوردار بودند، در مواجهه با مصر نه همچون يك ملت مغلوب و شكست خورده، بلكه با ديدى موسع به نوعى بده بستان فرهنگى مبادرت كردند.
|