جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > افسانه ها و فرهنگ توده

در آيين و شرط سپهسالاري
گروه: افسانه ها و فرهنگ توده
نویسنده: عنصرالمعالي كيكاوس بن اسكندربن قابوس

اگر سپاه سالار باشي بالشكر محسن باش هم از جانب خويش نيكويي كن و هم از خداوند نيكويي خواه. و با هيبت باش و طريق لشكر كشيدن و مصاف ساختن نيك بدان، و روزي كه جنگ باشد بر ميمنه و ميسره سالاران جنگ آزموده و جهان ديده فرست و شجاع ترين سالاري با نيك ترين قومي اندر جناح لشكر بدار كه پشت لشكر ايشان باشند كه در جناح باشند.

اگرچه خصم ضعيف باشد ويرا بچشم ضعيفي منگر، در باب آن ضعيف همان احتياط كن كه با قوي تر كني و اندر حرب دلير مباش كه از دليري خويش لشكر خويش بر باد دهي و نيز بددل مباش كه از بد دلي خويش لشكر خويش را منهزم گرداني.
و از جاسوس فرستادن وز كار خصم خويش آگاه بودن غافل مباش و بروز و بشب از طاليه فرستادن تقصير مكن. و روز حرب چون چشم بر لشكر خصم افگني و هر دو لشكر روي بيك ديگر نهند خنده ناك باش و با لشكر خويش همي گوي كه: چه سگان باشند اينها؟ بيك ساعت دمار ازيشان برآريم. و بيك بار لشكر پيش مبر، علامت علامت، فوج فوج همي فرست و يك يك سالار و سرهنگ را نام زد همي كن و همي فرست و همي گوي: يا فلان، تو رو با قوم خويش و يا فلان، تو نيز رو با خيل خويش. و آن كس كه حملة الامير را بشايد نزديك خويش همي دار. و هر كسي كه جنگ نيك بكند و كسي را بيفگند و يا مجروح كند يا مجروح شود يا سواري را بگيرد يا اسبي را بيارد و يا سري بيارد و خدمتي پسنديده بكند باضعاف آن خدمت مكافات كن از خلعت و زيادت معاش، و اندران وقت از مال تصرف مكن و دون همتي عادت مكن تا غرض تو زود حاصل شود، و بدان اندر نگرند همه لشكر ترا آرزوي جنگ خيزد و هيچ در جنگ مقصر نباشند و فتحي بمراد برآيد. و اگر مقصود بي حملة الامير بحاصل شود فبها و نعمه، تو شتاب زدگي مكن و بر جاي خويش بپاي و بتن خويش هيچ مكوش كه چون جنگ با سپاه سالار افتاد كار سخت تنگ آمده باشد.

پس اگر جنگ بتو افتاده باشد كر٧ار غير فرار باش، بكوش و صعب كوش و البته هزيمت اندر دل مكن، مرگ را بكوش كه هر كه مرگ بر دل خوش كرد بهر باطلي او را از جاي نتوانند گسست.

چون ظفر يافتي از پس هزيمتي بسيار مرو كه در رجعت بسيار خطاها افتد و نه توان دانستن كه حال چون باشد. و ديگر چون بجنگ روي ناچاره بچشم ظاهر و سر راه درون رفتن همي بين، بچشم باطن راه بيرون رفتن همي بين مگر چنان نه باشد كه تو خواهي. ديگر اين سخن فراموش مكن اگر چه جايي گفته ام باز تكرار همي كنم: بوقتي كه مصافي بيفتد اگر جاي تو نه نيك باشد: بمثل پس از تو بيك گام جاي نيك باشد زينهار تا آن گام باز پس ننهي كه اگر بيك گام مصاف باز پس بردي در وقت ترا هزيمت باشد، هميشه جهد آن كن كه از جاي خويشتن پاره اي پيشتر همي روي، هرگز گامي بازپس مرو. چنان بايد كه در همه وقت لشكر تو سوگند بجان تو خورند و با لشكر سخي باش پس اگر بالشكر بخلعت وصلت تو فيري از بيشي نه باشد باري بنان و سخن خوش تقصير مكن و يك لقمه نان لشكر خوش مخور كه آنچه نان پاره كند زر و سيم نتواند كردن و لشكر خويش را هميشه دل خوش دار، اگر خواهي كه جان از تو دريغ ندارند تو نان ازيشان دريغ مدار. اگرچه همه كار بتقدير ايزد تعالي بسته است تو آنچه شرط تدبيرست همي كن بر طريق صواب، كه آنچه تقديرست خود همي باشد.

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837