افسردگى، به معناى پژمردگى است. پژمردگى، يكى از بدترين علل رفتارى در تغيير حالات روحى، روانى ارائه مى نمايد. علائم بيمارى: عدم انگيزه، عدم تحرك، انزواطلبى، عدم نشاط، خيره شدن به نقطه اى مبهم، ميل به خودكشى، پريشان حالى، پرخاشگرى، عدم تعادل، فراموشى، نشنيدن و يا عدم توجه به صحبتهاى ديگران، تكرار مكررات و يا ميل به شنيدن مجدد خبر و يا توضيح، خواب زياد و يا كم، علاقه مندى به موسيقى هاى آرام و غمگين و... مقدمه: پژمردگى، بطور معمول به دو صورت: ناگهانى و تدريجى غالب مى گردد ولى برحسب پژوهش هاى صورت گرفته بالاترين سطح آمار موجود به تدريجى بودن حاكميت افسردگى، دلالت مى كند. اين بيمارى مختص انسانها نيست و نباتات و حيوانات را هم دربرمى گيرد و لذا اين بيمارى در شكل و عنوان كلى آن، بر همه موجودات زنده جهان، صدق مى كند. بايد توجه داشت كه: در نهاد و سرشت هرموجودى، به دليل دورى از ذات احديت، حالتى به نام انتظار وجوددارد كه اين انتظار به خاطر طولانى بودن مدت آن، نوعى افسردگى را درنهاد موجودات زنده نهادينه مى كند چرا كه كل موجودات جهان به دليل هجران و دورى از خالق و صاحب اصلى خويش يعنى پروردگار متعال از يك نوع انتظار و غم درونى رنج مى برند. شما دقت كنيد به خودتان و يا ديگرانى كه ديده ايد و يا حتى بارزترين نمونه متقن آن كودكى شيرخوار كه در آسايش كامل به سر مى برد بازهم گاه او را درغم بخصوصى مشاهده خواهيدكرد و متعجب مى شويد چگونه اين كودك شيرخوار نيز اينگونه به انديشه فرورفته است؟!... و اين همان است كه بدان اشاره شد يعنى هجران. بنابراين زمينه افسردگى در نهاد موجودات جهان وجوددارد. اما در انسانها: بيداركردن و شدت دادن به اين غم درونى به عواملى بازمى گردد كه به دو دسته اوليه (نهادينه شده) و ثانويه تقسيم مى گردد. عوامل اوليه (نهادينه شده) عبارتند از: ۱ ـ انديشه زياد ۲ - انديشه كم ۳ ـ بعد جسمانى ۴ ـ گناهان و عدم ارتباط با ذات احديت عوامل ثانويه: ۱ـ افكار منفى و مزاحم ۲ ـ داروها و غذاها و نوشيدنيها ۳ ـ مواد مخدر و مسكر و دخانيات و هواى آلوده ۴ ـ آپارتمان نشينى و عدم استفاده از طبيعت و آفتاب ۵ ـ عدم تحرك و ورزش ۶ ـ زياد گوش دادن به موسيقى هاى غمگين و غير متحرك ۷ ـ داشتن مشكلاتى خاص در زندگى كه لاينحل مانده اند ۸ ـ استفاده زياد از تلويزيون ۹ـ مطالعه زياد بيمارگونه بخصوص مطالب منفى، حادثه اى و داستانهاى غمگين ۱۰ـ نداشتن مديريت وبرنامه ريزى در امور مختلف زندگى ۱۱ـ تماشاى زياد غروب به جاى تماشاى طلوع خورشيد ۱۲ ـ دوربودن از چيزى و يا كسى و مرگ عزيزان و طلاق ۱۳ ـ نداشتن ارتباط با اجتماع و اقوام و خانواده ۱۴ ـ احساس حقارت نسبت به ديگران و نقش تربيتى خانواده ۱۵ـ نداشتن و يا كم بودن مطالعه بخصوص مطالب مثبت، شاد و آموزنده ۱۶ـ حسادت زياد و وجود افراد منفى و افسرده در اطراف، (موقعيت زمانى و مكانى) ۱۷ـ نرسيدن به آرمانها ۱۸ ـ رنگهاى تيره ۱۹ـ بيمارى ها ۲۰ ـ تكنولوژى و موبايل و دستگاههايى كه ميدان مغناطيسى ايجاد مى كنند. چه كنم؟
|