جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > روانشناسي عمومي

همه ما دروغگو هستيم؟
گروه: روانشناسي عمومي
نویسنده: دكتر اولريش كرافت / شبنم فكرى

«حقيقت از همه چيز پايدارتر است»... اينطور گفته مى شود، اما تجربه از دير زمان خلاف اين گفته زيبا را نشان داده است. اكنون به عقيده دانشمندان، روانشناسان، عصب شناسان و متخصصان تكامل،دروغ گفتن نه تنها پديده اى پيچيده است، بلكه بخش بزرگى از هوش اجتماعى ما را تشكيل مى دهد.
«به يكديگر دروغ نگوييد.» فرمان هشتم تورات كه زمانى روى سنگ تراشيده شده، امروز به اندازه كاغذى كه روى آن نوشته مى شود ارزش ندارد. هر انسانى دروغ مى گويد، با هدف دارى، از روى عادت، زيركانه. بله، شما (خواننده عزيز) هم همينطور! مى گوييد، اينطور نيست؟ پس حتماً در پايان مهمانى قبلى، به ميزبان خود با صراحت گفته ايد كه چقدر ميهمانى اش خسته كننده بوده است!
اينكه فريب و دروغ همراهان دائمى ما هستند، مدت ها است كه به اثبات رسيده است. در سال ۱۹۹۷ گرالد جليسون، متخصص روانشناسى در دانشگاه كاليفرنياى جنوبى، در يك پروژه تحقيقاتى صحبت هاى روزانه حدود ۲۰ نفر را در مدتى معين، با روش ضبط گفت وگوهاى آنان، زير نظر گرفت.
• نتيجه:
حتى صادق ترين افراد مورد آزمايش، به طور متوسط هر هشت دقيقه يك بار دروغ گفته بودند. «البته بيشتر آنها دروغ هاى كوچكى بودند، ولى به هر حال دروغ، دروغ است.» از نظر جليسون بزرگترين دليل دروغگويى ما اين است كه به دنبال عذرى براى رفتارى از خود مى گرديم كه در چشم ديگران بد جلوه مى كند. مثل وقتى كه براى دير رسيدن خود، ترافيك را بهانه مى آوريم، در حالى كه (خودمانيم!) اصلاً خيال نداشتيم كه به موقع برسيم. در تحقيقات جليسون، بزرگترين دروغگوها، كسانى بودند كه در اجتماع نسبت به ديگران بيشتر فعال بودند، مثل فروشنده ها، وكيل ها، پزشكان يا خبرنگاران. به گفته پاول اكمن، يكى از پيشقدمان تحقيق درباره دروغگويى، دروغ گفتن چنان بخش مهمى از زندگى ما را تشكيل مى دهد كه فهميدن بهتر اين پديده براى همه جوانب زندگى انسانى مى تواند حائز اهميت باشد.
براى اين منظور، دانشمندان و متخصصان مغز و اعصاب، در آزمايشگاه از افراد مورد آزمايش، در عين دروغگويى نوار مغزى تهيه مى كنند و همينطور فعاليت قسمت هاى مختلف مغز را نيز اندازه مى گيرند. در عين حال، روانشناسان ميميك و حالت صورت اين افراد را تحت نظر مى گيرند و سعى مى كنند رفتار «لودهنده» ما را در دروغگويى بشناسند و همينطور بفهمند كه بچه ها از كى و به چه صورت دروغگويى را مى آموزند. شگفت انگيز اين است كه نتيجه تحقيقات دانشمندان در اين مورد، جنبه منفى دروغگويى را كمرنگ تر مى كند. بسيارى از متحققين تكامل (انسان) عقيده دارند كه اين استعداد شگرف انسان براى تحريف ظريف كارانه واقعيت، آنقدرها جاى تاسف ندارد، چرا كه در بيشتر موارد اين دروغگويى ها دليل بر گرايش ما به بدى نيست، بلكه بيشتر بخشى از هوش اجتماعى ما است. ديويد نايبرگ پروفسور رشته فلسفه و علوم اجتماعى در دانشگاه نيويورك مى گويد: «گفتن حقيقت بسيار افراطى اخلاقى شمرده مى شود. بدون تحريف واقعيت و دروغگويى رابطه پيچيده اجتماعى انسان اصلاً ممكن نبود.» يك دروغ اضطرارى درباره زيبا بودن مدل جديد موى زن همسايه، به ايجاد يك رابطه خوب مطمئناً كمك بيشترى مى كند تا گفتن واقعيت بى پرده و همانند اين مثال، بسيارى از دروغگويى هاى ما، نتيجه اين خواسته است كه اطرافيان خود را خوشحال كنيم يا اينكه حداقل سعى كنيم آنها را شرم زده يا دلشكسته نكنيم.

البته اين هميشه منظور ما نيست، دروغگويى در درجه اول براى منافع شخصى و خوشامد گويى ديگران به كار برده مى شود: انسان با تحريف ماهرانه حقيقت، رفتار بازى شده دوستانه و صحنه سازى هاى زيركانه سعى مى كند خود را به بهترين وجه ممكن نشان بدهد و حرف خود را پيش ببرد. طبق نتيجه تحقيقات رابرت فلدمن، متخصص روانشناس از دانشگاه ماساچوست، كه در آن ۲۴۲ دانشجوى زن و مرد شركت كرده بودند، اين امر بيشتر در مورد مردان صادق است.
زنان مورد آزمايش او، بيشتر به اين منظور دروغ مى گفتند كه احساس خوبى به طرف مقابل بدهند، مردان بيشتر قصد داشتند خود را از زاويه خوبى نمايش بدهند. از نظر متحققين تكامل، زندگى اجتماعى با تمامى طبقه بندى ها و رابطه هاى پيچيده اش، باعث پديد آمدن دروغ شده است. دروغگويى از روى قصد، تنها در رابطه هاى جمعى پيچيده توانسته است شكل بگيرد. شامپانزه هايى كه به صورت گروهى زندگى مى كنند نيز در كار نقش بازى كردن حرفه اى هستند و با مهارت خاصى در نمايش و گول زدن يكديگر، بر سر غذا و پارتنر جنسى خود با يكديگر رقابت مى كنند.
اگر حقيقت به يك چنين گوهر نايابى تبديل شده است، اين تنها كافى نيست كه خود يك دروغگوى ماهر باشيم. كسى كه نمى خواهد مرتب گول بخورد، بايد اين توانايى را هم داشته باشد كه دروغ ها و بازى هاى ديگران را نيز با مهارت كشف كند. متحققين تكامل معتقدند كه دقيقاً همين مسابقه بين دروغگويى هرچه ماهرانه تر و سعى بيشتر بر كشف آن، نيرويى است كه باعث تكامل تاريخى هوش اجتماعى ما يا حتى پيدايش زبان شده است. بعضى از متخصصان تا آنجا پيش مى روند كه عقيده دارند حتى رشد بيولوژيك مغز انسان در طول تكامل، در نهايت نتيجه وجود اين نيرو بوده است.
در تقويت اين تئورى بايد گفت كه در پس هر دروغى، يك كار شگفت انگيز فكر ما نهفته شده است. چرا كه توانايى پنهان واقعيت و ساختن داستانى ساختگى كه بتواند جايگزين قابل باور آن باشد، نه تنها احتياج زيادى به نيروى خلاقيت دارد، بلكه لازمه اش اين است كه بتوان خود را جاى ديگرى گذاشت. تنها كسى كه مى تواند خود را از دريچه چشم ديگران ببيند، اين توانايى را دارد كه نمايش خود را طورى كارگردانى كند كه در چشم ديگرى قابل قبول باشد. توانايى تصور اينكه بازى ما چطور در نظر ديگرى جلوه مى كند، اين روش فكر مارپيچى، از خاص ترين توانايى هاى انسان است.
دانيل لانگلبن سعى كرد با آزمايشى توسط دستگاهfMRI قسمت فعال مغز را (كه به خاطر فعاليت بيشتر، خون در آن بيشتر جريان پيدا مى كند) در عين دروغگويى شناسايى كند. اين آزمايش به اين صورت بود كه به شخص مورد آزمايش يك كارت از بين ۳۶ كارت، داخل پاكتى داده مى شد و كسى جز خود شخص نمى دانست كه آن كدام كارت است. بعد از ديدن كارت، شخص در اين دستگاه قرار داده مى شد و به او همه ۳۶ كارت يكى يكى نشان داده مى شد و او بايد در مورد تمام آنها به اين سئوال جواب منفى مى داد كه آيا آن كارت، همان كارت داخل پاكت است يا نه، در نتيجه يكى از ۳۶ جواب او به هر صورت بايد دروغ مى بود و محققان سعى داشتند كه آن يك دروغ را از روى نمودار كشيده شده به وسيله اين دستگاه كشف كنند.
حيرت انگيز اينكه در اين آزمايش، دروغ يكايك افراد مورد آزمايش كشف شد، به اين صورت كه هنگام دروغگويى قسمت هاى خاصى از مغز فعال مى شوند كه در نمودار مشخص مى شدند. لانگلبن توضيح مى دهد: «اينطور كه به نظر مى رسد، قبل از اينكه دروغ بتواند به زبان بيايد، بايد در مغز ما چيزى به كنار زده شود كه احتمالاً همان واقعيت است.» نتيجه اينكه در حين دروغ گفتن، مغز ما فعاليت بيشترى نسبت به حالت عادى (يعنى وقتى كه دروغ نمى گوييم) دارد و سعى مى كند اول از همه از اين جلوگيرى كند كه ما حقيقت را به زبان بياوريم.
اين خود باعث مى شود كه زمان عكس العمل ما هنگام بيان يك پاسخ دروغ، بيشتر از اين زمان در مورد پاسخ هاى راست ما باشد. اين سئوال كه چه نشانه هاى بدنى اى يك دروغگو را «لو مى دهد»، سئوالى است كه پاول اكمن را حدود بيست سال به خود مشغول داشته است. يكى از معروف ترين آزمايش هاى او در اين زمينه به اين صورت است: به گروهى از كارآموزان رشته پرستارى، فيلمى با صحنه هاى رقت انگيز از كسانى كه بايد دست يا پايشان قطع مى شد، نمايش داده شد. بعد از آن، از آنها خواسته شد كه در مصاحبه با يك خبرنگار (كه آن فيلم را نديده است) به دروغ توضيح بدهند كه چند لحظه پيش فيلمى از صحنه هاى زيباى طبيعت ديده اند. براى مقايسه، در مرحله دوم، يك فيلم ديگر با صحنه هاى زيبا نمايش داده مى شد كه آنها بايد آن فيلم را همانگونه كه ديدند (يعنى با بيان واقعيت) براى خبرنگار وصف مى كردند.

اكمن از يكايك آنها در حين مصاحبه فيلمبردارى كرد و حالت هاى صورت آنها را زير نظر گرفت و به كشف جالبى رسيد: حتى ماهرترين دروغگوها نتوانستند احساس درونى خود را كاملاً مخفى كنند. البته فقط براى مدت زمانى كمتر از يك ربع ثانيه اين «حالت هاى صورت ذره بينى» خود را نشان مى دهند. در حين اين زمان بسيار كوتاه، ماسكى كه بر صورت داشتند به كنارى مى رفت و احساس واقعى آنها مثل احساس انزجار (خودم: از فيلمى كه ديده بودند) يا دستپاچگى، صاعقه وار خود را نمايش مى داد، قبل از اينكه در پشت لبخندى دوباره پنهان شود. اكمن در اين مورد توضيح مى دهد:
«ما قبل از اينكه حس كنيم، فكر نمى كنيم! اگر حسى هم هنوز برايمان آگاهانه نباشد، حالت هاى صورتمان مطابق آن تغيير مى كند.» غير از حالت هاى صورت، حركات افشا كننده ديگرى هم در اين افراد ديده شد، مثل تكان دادن سر يا بالا انداختن شانه. البته همه اينها همانطور كه گفته شد در مدت زمان بسيار كوتاهى و تنها با نمايش آرام فيلم قابل تشخيص بودند. به همين دليل است كه ما در كشف دروغگويى ديگران معمولاً كارآگاه هاى خوبى نيستيم، اينطور كه از آزمايش هاى بلاده پاولو روانشناس دانشگاه ويرجينيا نتيجه گرفته مى شود، ما حدوداً ۵۰ درصد از دروغ هاى ديگران را مى توانيم تشخيص دهيم، يعنى احتمال آن از انداختن سكه بيشتر نيست! اما يك دسته خاصى وجود دارند كه دروغ هاى ديگران را بهتر كشف مى كنند، نه، منظور ماموران سازمان سيا نيست! بلكه كسانى كه به دليل آسيب قسمت چپى مغز، معناى لغات را تك تك درك مى كنند، ولى معناى كل جملات را نمى توانند بفهمند (Aphasia). وقتى كه يكى از سخنرانى هاى رونالد ريگان را به گروهى از آنان نمايش دادند، در بعضى از قسمت هاى آن، اين گروه به شدت به خنده افتادند، چون آن كلمات خاص را به عنوان دروغ درك كرده بودند.
بعداً مشخص شد كه آن سخنان واقعاً دروغ بوده است. در طى آزمايش هاى مختلفى كه با اين گروه انجام شده است، آنها توانسته اند حدوداً در ۶۰ درصد موارد، دروغ هاى ديگران را تشخيص دهند. وقتى كه هنگام پخش ويديو، صداى آن را قطع مى كردند و گروه مورد آزمايش فقط به تصوير توجه مى كردند، توانايى تشخيص دروغ در آنها به ۷۵ درصد مى رسيد. نانسى اكوف، كه به همراه پاول اكمن اين آزمايشات را انجام مى داد، در اين مورد مى گويد: «احتمالاً زبان باعث پوشيده شدن فرم هاى ديگر برقرارى ارتباط مى شود. اينكه ما به حرف هاى ديگران گوش مى دهيم، باعث مى شود كه به نشانه هاى غيرزبانى ديگر، مثل حالت هاى مختلف صورت دقت زيادى نداشته باشيم.»
اما شايد در پس اين ناتوانى ما، يك استراتژى مهم براى ادامه زندگى (اجتماعى) نهفته باشد. در جامعه پر از دروغ انسانى، براى كسى كه روى حقيقت دقت بيش از حدى نشان مى دهد، اين خطر وجود دارد كه به گوشه اى رانده شود. اينجا و آنجا نديده گرفتن دروغ هاى ديگران، جزء ثابتى از راه هاى ارتباط بين انسان ها است چه ما خوشمان بيايد، چه نيايد. بلا ده پاولو در حين تحقيقات خود در يك دبيرستان آمريكايى مشاهده كرد نوجوانانى كه در برابر دروغ حساسيت زيادى نشان مى دهند، در بين دوستان يا حتى معلمان خود به عنوان اشخاص غيراجتماعى شناخته مى شوند.
اكنون دانشمندان عقيده دارند كه در پس همه دروغ هاى كوچك روزانه، پروسه هاى پيچيده فكرى نهفته است و بدون آنها زندگى انسان ها در كنار هم اصلاً ممكن نمى بوده است. ولى در مورد دروغ گفتن به قصد جنايت چه مى گوييم؟ آيا از اصلى مطلق حرف مى زنيم وقتى مى گوييم دروغ گفتن جزيى از وجود ما و نشانه هوش اجتماعى ما است؟ مسلماً نه! چون ديگر در آن صورت مسئله فقط بر سر يك دروغ ساده نيست، بلكه سر جنايت و تجاوز به حقوق ديگران است. به هر حال قضاوت اخلاقى در مورد دروغگو را علم هم نمى تواند كنار بزند، همانطور كه نمى تواند تناقض و پارادوكس داستان زاغ دروغگو را حل كند:
زاغ دروغگو مى گفت، همه زاغ ها هميشه دروغ مى گويند!

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837