جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

غوغاى ولنتاين (valentine ) بيگانه در برابر كهن آيين مهرورزى
گروه: گزارشات
نویسنده: آمنه حسن زاده

ولنتاين را همه مى شناسند. چرا كه چند سالى است اين رسم بيگانه در ديار ما حضور يافته و با نزديك شدن به دهه آخر بهمن ماه در روزنامه ها، مجلات و سايت هاى اينترنتى به شكل مقاله و نوشتار، در پشت ويترين ها به شكل هدايا و كارت پستال هاى منسوب به ولنتاين و بر سر زبانها با جمله «ولنتاين مبارك» اين حضور را به اثبات رسانيده است.

براى باور اين گفته، كافى است وارد اينترنت شويد و كلمه «ولنتاين» يا «ولنتين» را براى جست وجو وارد كنيد، آنگاه به طور حيرت آورى با ليست بى انتهايى از وبلاگهاى جوانان ايرانى مواجه خواهيد شد كه مطالبى در خصوص اين روز همراه با تبريكات متعدد و متنوع آورده شده است! يا در همان روزها، نگاهى در سطح شهر _ بخصوص مركز و مناطق بالاى شهر _ بيندازيد، حتماً متوجه تفاوت آن با روزهاى ديگر خواهيد شد.

شهر و مغازه ها با هدايا، عروسكها و كارت پستال هاى رنگارنگ ولنتاينى! رنگ وبوى خاصى به خود مى گيرند؛ جنب و جوشى همچون روز مادر و عيد نوروز در بين مردم بخصوص جوانان به چشم مى خورد؛ همه چيز شاد به نظر مى رسد. ديگر كمتر كسى است كه اگر به دنبال بهانه اى براى ابراز عشق و علاقه به كسى مى گردد؛ در اين روز، با تهيه هدايا و كارت پستال هاى مخصوص اين روز كه كاملاً رنگ و بوى سرزمين و فرهنگ اصلى شان را دارند، خود را به قافله عاشقان روز ولنتاين، اين رسم آشناى بيگانه نرساند. چند صباحى است كه در اين ديار با وجود داشتن روز عشق ايرانى با پشتوانه اى بسيار غنى تر و كهن تر از ولنتاين، براى ابراز عشق خود، رسمى از بيگانگان به عاريت گرفته شده است. گسترش مراسمى از اين قبيل كه چندان سنخيتى با فرهنگ جامعه ما ندارد و همچون ديگر رسم ها و مدهاى وارداتى، اغلب مردم بدون اطلاع از ريشه و فلسفه آن، تنها اجراكننده محض آن هستند، به عنوان يك مسأله اجتماعى _ فرهنگى مطرح است.

البته اين مسأله تنها خاص ولنتاين نيست و به قول معروف «تا بوده همين بوده!» و هميشه داشتن رنگ و بوى فرنگى امور مختلف زندگى مان را نشان بر متمدن و به روز بودن و باكلاسى دانسته ايم و عدم پيروى از آن را نشان بر عقب ماندگى! «و آنقدر جذب آيين و رسوم و مناسبات زندگى غربيان شده ايم كه گاه در پى افراط در اين تقليد كوركورانه و ظاهرى، به نسخه اى به مراتب غربى تر از خود غربيان بدل شده ايم.» در حالى كه نسبت به فراموشى آداب و رسوم و آيين هاى ملى و مذهبى خود هيچ واهمه اى نداريم و اين بار نوبت، نوبت ولنتاين است كه غافل از آيين هاى كهن مهرورزى خود، آن را بهتر از صاحبان اصلى اش اجرا كنيم.

شايد كمتر ايرانى از وجود روز عشق در ايران باستان و برگزارى جشنى براى بزرگداشت اين موهبت، آن هم نه با قدمت سه قرن پيش از ميلاد روميان، بلكه از بيست قرن پيش از ميلاد! اطلاع داشته باشد؛ شايد كمتر ايرانى بداند كه بيست و نهم بهمن ماه(۱) و طبق گاهشمارى ايران باستان روز اسفند از ماه اسفند (پنجم اسفندماه) با نام «سپندارمذگان» يا «اسفندارمذگان»، روز عشق ايرانيان است.(۲) يعنى دقيقاً ۳ روز بعد از روز ولنتاين و زمانى كه شهر پس از پشت سر گذاشتن چندين روز متفاوت، تقريباً به روال عادى برگشته است و مردم، بى خبر و بى تفاوت، فارغ از تب و تاب روز عشق فرنگى! آن را عادى تر از روزهاى ديگر سپرى مى كنند.

نه ديگر از هداياى مخصوص ابراز عشق و محبت خبر است و نه تكاپوى مردم براى ابراز عشق. غافل از اينكه اين روزها، همان روزى است كه احساس نياز به آن و جاى خالى اش، آنها را سخت مجذوب جشن ولنتاين نموده است. بى اطلاع از اين روز نيز همچون روز ولنتاين براى پاسداشت عشق و دوستى بنا نهاده شده است تا ابراز محبت و مهرورزى به بوته فراموشى سپرده نشود! با اين تفاوت و برترى كه از آن خودمان و متناسب با فرهنگ و روحيات خودمان است. در فرهنگ ايران باستان، اين روز به عنوان روز زمين، روز مادر، روز زن و به طور كلى روز عشق ناميده شده است (چرا كه همه اينها در يك يا چند ويژگى و مشخصه به هم ربط پيدا مى كنند).

مطابق عقايد و اصول مذهبى زرتشتيان، زمين گستراننده، مقدس، فروتن و نماد عشق است. چرا كه با فروتنى، تواضع و گذشت به همه عشق مى ورزد و زشت و زيبا را به يك چشم مى نگرد و همه را چون مادرى در دامان پرمهر خود امان مى دهد. زمين نماد عشق و همانند زن، زاينده و آفريننده است.» در اسطوره ها، اين روز به ايزدبانوى نگهبان زمين ، يعنى «اسپندارمد» (اسفندارمد، سپندارمد، سپنته ارمئيتى)(۳) تعلق دارد. سپنته آرمئيتى با نمادى زنانه، دختر اهورامزدا، چهارمين امشاسپند و همچنين چهارمين مرحله از راه عرفان(۴) است. وى در عالم معنوى، مظهر عشق، تواضع و فروتنى و در عالم مادى، نگهبان زمين و زنهاى درستكار و عفيف و شوهردوست است و تمام خوشى هاى دنيا در دست اوست.

وى موظف است زمين را خرم، آباد و بارور نگاه دارد. به اين جهت، هر كس به كشت و كار و آبادانى بپردازد، خشنودى سپندارمذ را فراهم مى كند.(۵) در كتاب ابوريحان بيرونى در خصوص اين روز آمده است كه «اين جشن ويژه زنان و روز ارج گذاشتن به زنان نيكوكار بوده كه در آن از شوهران خويش پيشكش دريافت مى كرده اند، از اين رو آن را جشن مزدگيران نيز مى خوانده اند.» شادى، تفريح، عشق ورزى، قدردانى، هديه و پيشكش دادن و يارى رساندن، به خصوص در مورد زنان، به دوش گرفتن وظايف زنان توسط مردان و استراحت كامل آنان از كار و تلاش به پاس تلاش يك سالشان از مهمترين مشخصه هاى اين جشن است.

سپندارمذ تنها نمونه اى از شكوه و زيبايى پشتوانه هاى فرهنگى ايران است كه به فراموشى سپرده شده است. ولى اين مختصر داشته غربيان است كه با اين سرعت و وسعت جهان را سير نموده و چهره اى جهانى به خود گرفته و توانسته بى هيچ چالشى مانند بسيارى از سنت هاى فكرى و رفتارى آن ديار، آرام و بى صدا وارد زندگى و فرهنگ جوامع مختلف شود و همه را هم صداى خود كند. دليل اين امر چه مى تواند باشد؟ توان اقتصادى و سيطره صاحبان ولنتاين به فناورى معاصر ارتباطات و وسايل ارتباط جمعى و قوى تر عمل كردن آنها به واسطه اين امكانات، نبود خودباورى ما و عدم تلاش براى شناخت و ماندگارى گنجينه هاى فرهنگى خود يا در وجود نداشتن شرايط و زمينه گسترش جشن ها و مناسبات نشاط آور، جذاب و منطبق با روحيات، نيازها و سلايق مردم.

بسيارى از صاحبنظران با قائل شدن كاركرد براى پديده هاى فرهنگى و اجتماعى مانند ولنتاين، بر اين باورند كه جشن ولنتاين پاسخى است به يك نياز: نياز به شادى و يكى از اصلى ترين دلايل رواج گسترده اين جشن را در جامعه محدود بودن روزها و مناسبت هاى شادى مى دانند. به عقيده داور شيخاوندى (جامعه شناس): «اگرچه اين رسم برگرفته از يك سنت اروپايى، آمريكايى است، اما در كشور ما به دليل اينكه روزهاى شاد بسيار كم است، جوانان روز ولنتاين را جشن مى گيرند» و به دنبال اين نياز، برگزارى ولنتاين و بزرگداشت مهر و محبت را ابتكار خود جوانان مى دانند.

در تأييد اين مسأله، دكتر سيدحسن حسينى، جامعه شناس و استاد دانشگاه نيز در مورد علت گرايش جوانان به چنين مراسمى، با اشاره به «قرار گرفتن در يك وضعيت جهانى» معتقد است: «اگر مراسم سرور محدود شود، نمى توان توقع داشت كه چنين جامعه اى به دنبال جشنها و اعياد ساير جوامع نرود». و اظهار مى دارد كه مطمئناً در آينده نزديك ، بسيارى از جشنهاى مسيحى (غربى) وارد جامعه ما مى شود. به خاطر اينكه ما نه تنها چنين مراسمى را ايجاد نكرده ايم، بلكه مراسمى را كه براى ابراز شادمانى داشتيم، نيز ، محدود كرده ايم. اين موضوع نه تنها تبعات نامطلوب اجتماعى و افسردگى را به دنبال دارد، بلكه باعث مى شود عوامل سرورآور فرهنگهاى ديگر ، مثل مد و ... وارد جامعه شود.

دكتر علم الهدى با اشاره به اينكه تأثير الگوبردارى از روزهايى مثل روز ولنتاين در جامعه همچون تأثير قرص هاى نيروزا، نشاط كاذب مى آورد؛ يادآور مى شود كه «ما بايد فضاى مناسب نشاط آور ، منطبق با ظرفيتها و نيازهاى فطرى داشته باشيم. ما نبايد جوانانمان را در فضايى غمگين قرار دهيم. اگر نيازهاى روحى جوان در جامعه تأمين نشود ، به ساير فرهنگها روى خواهد آورد.» محمدعلى الستى نيز مى گويد: «به دليل اينكه ما نتوانسته ايم عناصر فرهنگى خود را براى جوانان به روز و جذاب كنيم، جوانان به اين فرهنگها روى آورده اند.» وى تصريح مى كند: «ترويج الگوهاى بيگانه با ضرورتهاى كشور ما سازگار نيست ولى در صورتى كه فرهنگى جذابيت داشته و قابليت گسترش در كشورهاى ديگر را داشته باشد، رواج مى يابند؛ در غيراين صورت در كشور خود نيز به دست فراموشى سپرده مى شوند».

اين جامعه شناس تأكيد مى كند:«اگر فرهنگى با روحيات نسل جوان سازگار باشد ، مورد اقبال قرار خواهد گرفت». در پى اين مباحث ، به نظر مى رسد نياز به شادى و عدم توجه و پاسخگويى به اين نياز در جامعه محورى ترين دليل براى رواج جشنى بيگانه در كشورى است كه فرهنگ آن ريشه در جشن و شادى و مهرورزى دارد. كشورى كه به قول ابوريحان بيرونى در كتاب آثارالباقيه، شمردن شمار جشن هاى آن همانند شمار كردن آبگذرهاى يك سيلاب غيرممكن است. آرى ، واقعيت فراموش شده هم همين است كه فرهنگ اصيل ايرانى فرهنگ شادزيستى، شادباشى، شادگويى و شادخورى است ؛ و در يك كلام، فرهنگ جشن و شادمانى است.

جشن هاى ۱۲گانه ، آيين هاى نوروزى، جشن سده، گاهنبارهاى (جشن هاى ) ششگانه به يمن شش آفرينش بزرگ جهان، جشن تولد خورشيد (يلدا) و هزاران مراسم ديگر ، خود، مؤيد پيوند عميق و ديرينه فرهنگ اين مرز و بوم با جشن وشادى است. قدرخانى در مقاله اى دراين خصوص مى نويسد: «ايرانيان تنها مردمى هستند كه در تمام افسانه ها، اساطير و داستانهاى ملموس و غيرملموس دور يا نزديك، شادمان ترين مردم شناخته شده اند. ايرانيان قديم براى تولد هرماه و روز و هفته خود جشنى داشتند كه همه به يكديگر مهر مى ورزيدند. شايد به همين دليل ايران كشور آيين مهرورزى نام گرفته است». با اين همه مناسبت و بهانه براى شادبودن و مهرورزى، كه همگى نشان از فرهنگ، نحوه زندگى، خلق و خوى ، فلسفه حيات و كلاً جهان بينى ايرانيان باستان دارد، باز ، ولنتاين را براى شادبودن و عشق ورزى برمى گزينيم! ولى علاوه براين كاركرد كه بسيارى بر ولنتاين قائل هستند، بايد به كاركرد مهم تر آن نيز اعتراف نمود چرا كه شايد، اگر ولنتاينى نمى آمد، دليلى نيز، براى شناختن و شناساندن داشته هاى خودمان احساس نمى شد.

هميشه به همين منوال بوده؛ بى خيال، دست روى دست مى گذاريم تا مشكلى همچون تلنگرى ما را به خود آورد. آنگاه به تكاپو مى افتيم و «كاسه چه كنم چه كنم به دست مى گيريم!» و چون علاج واقعه پس از وقوع كرده ايم، در حل آن مستأصل شده و تازه به خود مى آييم كه اى داد، گذشتگان چه بجا گفته اند كه «پيشگيرى به از درمان!» ولى اين ، فقط علم به حضور معضل است كه به تنهايى مشكلى را حل نخواهد كرد چرا كه يافتن و اعمال روش هاى مؤثر درمان، خود بحثى است به مراتب پيچيده تر از كشف معضل دليل گسترش آن. ولى در پى تجربه، ديگر همه دانسته ايم كه در رابطه با اينگونه مسائل فرهنگى و اجتماعى ، بهترين راهكارها از نوع فرهنگى و اجتماعى است و استفاده از زور و فشار، اگر تأثيرى هم داشته باشد مقطعى و زودگذر خواهد بود .

همانگونه كه در سالهاى گذشته ، در پى اخطار به مراكز فروشى كه ولنتاين را با ارائه كالاها و هداياى اين روز، ترويج مى دادند، براى مدتى نام ولنتاين از سردرمغازه ها پايين كشيده شد؛ ولى با اين وجود، همچنان شاهد حضور هدايا و كارت پستالهاى بيشتر و متنوع تر ولنتاينى به عنوان صدرنشين ويترين مغازه ها و افزايش طالبان آنها هستيم و بايد توجه داشت كه ولنتاين نيز همچون ديگر پديده هاى فرهنگى ، اجتماعى تا زمانى به حيات خود ادامه مى دهد كه بتواند نيازى را پاسخگو باشد و كاركردى را ايفا نمايد. همانگونه كه محمدعلى الستى معتقد است انسان داراى يك سرى نيازهاست و هر فرهنگى كه بهتر به اين نيازها پاسخ دهد، فراگيرتر خواهد شد.

ولى با اين وجود براين نكته نيز بايد تأكيد داشت كه اگر الگوهايى ارائه شود كه در راستاى پاسخ به نيازها و سازگار با سلايق، نيازها و ضرورتهاى جامعه باشد، در آن صورت مى توان به پذيرش و كشش جوانان به فرهنگ خودى اميدوار بود. هرچند به دليل جاافتادن ولنتاين در افكار و عادات مردم، جايگزينى الگوى ايرانى آن كمى مشكل به نظر مى رسد، ولى به قول قديمى ها كه پيامشان ، همواره نشر اميد و تكاپو است :«ماهى را هروقت از آب بگيريم تازه است !» پس بهتر است هرچه زودتر براى گرفتن ماهى دست به كار شويم و «جلوى ضرر را زودتر بگيريم كه هر زمان باشد ، منفعت است»!

پى نوشت: ۱- به علت شش ماه سى و يك روزه در سالنماى كنونى ايران، اين روز با تفاوت ۶ روز از ۵ اسفندماه به ۲۹ بهمن منتقل شده است. ۲ - مبناى اين جشن به عنوان يكى از جشنهاى دوازده گانه ايران باستان به اين صورت است كه در ايران باستان ، همه ماههاى سال سى روزه بود. اين ماهها اسامى امروزى را داشتند و علاوه برآن، هريك از روزهاى ماه نيز نامى داشتند. وجود نام اين ۱۲ ماه در ميان اسامى روزهاى ماه سى روزه مبناى جشن هاى دوازده گانه ايران باستان بود. بدين ترتيب كه يك روز همنام در هرماه وجود داشت و هرگاه آن روز فرا مى رسيد مردم جشن مى گرفتند. اين جشن ها عبارت بودند از : فروردينگان (۱۹ فروردين ماه)، ارديبهشتگان (۱۳ ارديبهشت ماه)، خوردادگان (۶ خردادماه) ،تيرگان (۱۳تيرماه )، امردادگان (۱۷ مردادماه)، شهريورگان (۳شهريورماه) ، مهرگان (۱۶مهرماه)، آبانگان (۱۰آبان ماه)، آذرگان (۹ آذر )، ديگانه (۸ ، ۱۵ و ۲۳ دى ماه) ، بهمنگان (۲ بهمن ماه) و سپندارمذگان (۵ اسفندماه) (ر.ك به آيين ها و جشن هاى كهن در ايران امروز ، تأليف دكتر روح الامينى ) ۳ - سپندارمذ يا سپنته آرمئيتى از دو جزء سپنته - پاك ورجاوند و آرمئيتى يا آرميتى - انديشه ، فداكارى ، بردبارى، سازگارى ، فروتنى ، مهر و عشق تشكيل شده است. ۴ - در فرهنگ زرتشتى شش فروزه و صفت بين انسان و خداوند مشترك است. به گونه اى كه انسان مى تواند با بهره مندى و به كارگيرى هريك از اين صفت ها به اهورامزدا نزديكتر شود. در بين اين ويژگيها چهارمين فروزه و صفت سپنته آرمئيتى نام دارد . اين واژه كه فروتنى و بردبارى معنى مى دهد، يكى از فروزه هاى اهورايى است كه انسان نيز مى تواند آن را در خود پرورش دهد. ۵ - به همين منظور ايرانيان، در ماه اسفند اقدام به امور اجتماعى و عمرانى عام المنفعه مى كردند و به حفر قنوات و خشكانيدن مردابها و باتلاق ها و آبادكردن زمين هاى باير به وسيله سدبندى رودخانه ها و كشت و زرع و نشاندن درخت مى پرداخته اند و اجراى اين امور را جزو فرايض دينى خود به حساب آورده و ايمان داشتند كه اگر كسى چنين كارهاى نيكو كند، پس از مرگش در بهشت جاويدان خداوند، منزل خواهدگرفت.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837