جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

اختراعاتي كه دنيا را متحول كرد - تلفن / بل
گروه: مقالات عمومي

مرديكه سيم ها را بحرف در آورد
« آقا هوبرد عزيز، « من تصادفاً موفق با كتشافي شده ام كه از لحاظ « دستگاههاي» «انتقالي حائز بزرگترين اهميت است امروز موفق شدم كه بدون هيچ نوع» « باطري علامات و اصواتي بفاصله دور بفرستم. يك نت موسيقي معين كه از» « دستگاه فرستنده منتقل گرديد در دستگاه گيرنده بطور محسوس همان» « ارتعاش و اوج صداي را حفظ كرده بود.» « چون بايد درباره مطالب چندي دوباره با شما صحبت كنم فرداشب» « بملاقاتتان خواهم آمد.» « با تقديم احترامات: آ. گراهام بل.»
« بوستون. ماساچوست » « دوم ژوئن 1875» جوان بلند قد با حالت جدي قلمش را گذاشت و پاكت را مهر كرد. سپس با تبسمي بر لب صدا زد. واتسون آيا ميتوانيد يك دقيقه از وقتتان را بمن بدهيد؟ درب اطاق باز شد و مرد جواني ظاهر گرديد: بله آقاي بل ممكن است سر راه منزل اين نامه را به پست بياندازيد؟ البته. واتسون پس از آنكه عرق پيشانيش را خشك كرد باز گفت: آقاي بل، روز گرمي بود، حالا نميخواهيد بمنزل برويد؟ بايد استراحت كنيد. واقعاً مستحق استراحتيد.
وقتيكه در پشت سرواتسون بسته شد الكساندر گراهام بل جوان 28 ساله روي صندلي از دست رفته خود فرونشست و غرق در افكارش شد: پس اين است موفقيت! بالاخره موفقيت حتمي و مسلم. بدورو برش نگاه انداخت، كارگاه تاريك و گرد آلود خود را درنظر آورد كه در طبقه بالاي يك دكان آلات الكتريكي واقع در يكي از خيابانهاي پر سرو صداي شهر بوستون قرار داشت. در چنين محل محقري بود كه ميبايستي اين اختراع بزرگ پا بعرصه وجود گذارد. اختراعي كه بايمان گراهام بل ميبايستي بزودي در سراسر جهان انقلابي بر پاكند. همان اختراعي كه تا كنون مورد تمسخر عموم قرار گرفته و بنام « آرزوي احمقانه» معروف شده بود معهذا ديگر اشتباهي در ميان نبود. گراهام بل و معاون با وفايش « تام واتسون» صداي انسان را در طول سيمهاي نازك بنقاط دور انتقال داده بودند.
الكساندر گراهام بل بسال 1847 در اديمبورگ متولد شد. در ميان اعضاء فاميلش عده زيادي معلمان و متخصصان در علم شنوائي بودند كه در همان ايام از راه تدريس و تحقيق علمي معاش خود را تأمين ميكردند. بل از ابتداء امر در اين رشته از علوم صاحب اطلاعات وسيع شد و بفكر افتاد كه با بكار بردن طريق علمي و تربيتي باشخاص كه حرف زدن و شنيدن بياموزد و اين رشته از تحقيقات علمي خود را « وظايف الاعضاء صوت» ناميد. گرچه گراهام بل سالها در آنطرف اقيانوس اطلس در شهر بوستون، ماساچوست پرورش يافت و بتحصيلات خود ادمه داد ولي پس از چندي بوي اجازه داده شد كه براي تكميل معلوماتش به اديمبورگ شهر محبوب و زادگاه خود مراجعت كند و در همين شهر بود كه بل تصادفاً با ديدن يك دستگاه ساده كليد رمز بزرگي را در مغز حاصلخيز خود پيدا كرد.
دانشگاه اديمبورگ براي استفاده شاگردانش آلت كوچكي را كه توسط مخترعش « تلفون» ناميده شده بود بمعرض نمايش گذارده بود. يك نفر معلم آلماني بنام فيليپ رايس با يك سوزن بافندگي ( كه قسمت عمده دستگاه محسوب ميشد) و مقداري تخته سه لائي و قطعات سيم آنرا درست كرده بود. دستگاه عبارت بود از دو جعبه چوبي كه بتوسط سيمهائي كه از دو باطري گالوانيك نيروي برق ميگرفتند بيكديگر متصل شده بودند اگر كسي در يكي از اين دو جعبه صدا ميكرد يا موسيقي مينواخت سوزن بافندگي در جعبه ديگر ( بفاصله دور) بارتعاش در آمده صدائي يا آهنگي مبهم توليد مي كرد. اين دستگاه خيلي ناقص تر از آن بود كه جلب توجه عمومي را بنمايد ولي گراهام بل وقتي آنرا در دانشگاه اديمبورگ ديد سخت كنجكاو شد و بفكر افتاد كه بوسيله قوه برق توليد صوت نمايد.
گراهام بل دريافت كه سوزن بافندگي داخل جعبه در حقيقت مانند يك ديا پازون شده توليد صدا ميكند، پس بفكر افتاد كه يك رديف ديا پازونهاي مختلف براي توليد يك سلسله نت هاي گوناگون پهلوي يكديگر قرار دهد تا چون بوسيله ارتعاش حاصله از قطع و وصل متناوب دستگاههاي الكترومغناطيس آنها را بلرزش در آورد انواع نت هاي موجود در صوت انسان يا يك آهنگ موسيقي دوباره توليد گردد. گراهام بل ميگويد: « در نظرم منظره يك رديف ديا پازونهائي را مجسم نمودم كه هر كدام ا زآنها در اثر ارتعاش با نت معيني بصدا درآيد هر ديا پازون با ارتعاش خود جريان برقي را قطع و وصل سازد. بعد بفكر افتادم كه بآساني ميتوان اين ارتعاشات الكتريكي را بوسيله سيم بدستگاههاي الكترومغناطيسي حساسي منتقل ساخت كه هر كدامشان بمحض گرفتن جريان برق نت يا سيم معادل يك پيانو يا هر آلت موسيقي ديگري را بصدا در آورد. با اين كيفيت ميتوان در محلي روي يك دسته ديا پازون آهنگي را نواخت و ارتعاشات حاصله را بوسيله برق بمحل دوري فرستاد و در آنجا روي يك پيانوي الكترومغناطيسي دوباره آن ارتعاشات را عيناً بهمان آهنگ اصلي تبديل نمود. هر چقدر بيشتر در اين باب فكر كردم اين نقشه را عملي تر يافتم.» در اين زمان بل در سن 25 سالگي در شهر بوستون مسكن گزيد و مشغول تعليم تكلم با شخاص كر مادرزاد گرديد وضمناً بعنوان مشغوليات عملي خود در ايام بيكاري شروع بتجربياتي در موضوع « موسيقي تلگرافي» نمود. البته اين تجربيات خرج برميداشت و ناچار گراهام بل هر چه داشت برسر آنها از دست داد. اما بزودي از در غيب كمك رسيد. معلم عاشق يكي از شاگردانش شد. معلم جوان عاشق يكي از شاگردانش شد. دختر قشنگي بود با چشمهاي سياه بنام « مابل هوبرد» كر مادرزاديكه هيچ چيز نمي شنيد. كليه دكترهاي شهر بوستون او را براي هميشه از اميد هر نوع شنوائي مأيوس كرده بودند. بنابراين پدرش كه تاجر متمولي بود دختر را بنزد بل فرستاد تا در تحت روش مخصوص وي حرف زدن بياموزد. وقتي گراهام بل مابل هوبرد راديد بر خلاف راي قطعي دكترها گفت: « كاري خواهم كرد كه هم حرف بزنيد و هم بشنويد... اختراعي خواهم كرد كه بوسيله آن بتوانيد مثل خود من همه چيز را بشنويد.» بل فكر ميكرد كه با تغييراتي در اساس ساختمان « موسقي تلگرافي» منظور خود را عملي خواهد ساخت.
( آقاي واتسون! لطفا بفرمائيد اينجا با شما كار دارم.) آقاي هوبرد كه براي معالجه دخترش از هيچ چيز مضايقه نمي كرد سرمايه كافي در اختيار گراهام بل گذارد تا به تجربيات خود ادامه دهد.
اولين نقشه عالم جوان اين بود كه ماشيني بسازد تا بوسيله آن مابل بتواند صوت را بچشم به بيند، بعبارت ديگر امواج صوت را مرئي سازد براي اين منظور دست بااقداماتي زد كه براي بيشتر مردم وحشتناك مينمود. وي پس از آنكه گوش داخلي جسد انساني را بدست آورد انتهاي قطعه ني سبكي را بروي پرده حساس آن متصل ساخت و انتهاي ديگر ني را بروي شيشه دود زده اي قرار داد. وقتي بر پرده گوش فريادي زد در اثر ارزش پرده قطعه ني بارتعاش درآمده نوك آن بر روي شيشه دودزده خط پيچ در پيچي مرتسم نمود. و چون اين عمل را با صداهاي زيروبم و بلند و كوتاه تكرار كرد خطوط مختلف الشكلي در روي شيشه بدست آمد كه هر كدام نماينده يكي از آن اصوات بود.

ولي بل بزودي دنباله اين تجربيات را ترك كرد زيرا اين خطوط درهم و برهم براي هيچ كس قابل تشخيص نبود. در حقيقت بعلت عدم دقت در اين تجربه بدوي و خشن خطوط روشن و مشخص بدست نميآمد بنابراين بل تصميم گرفت كه خودش يكنوع گوش مصنوعي حساس بسازد يك گوش الكتريكي آنگاه متوجه شد كه در مبحث الكتريسته اطلاعات كافي ندارد و در هر قدم از مطالعات خود با اشكالات گوناگون مواجه مي شود. پس هم خود را صرف آموختن اين علم كرد و با نظم و حوصله كامل تحصل را از سرگرفت.
بل در مدت يكي دو سال شخصاً هزاران تجربيات علماء و مخترعان همعصر خود را بمورد آزمايش شخصي در آورد و بخصوص در نظريات و آزمايشهاي علمي هلمولتز فيزيك دان عاليقدر آلماني كه در رشته هاي نور و صوت تحقيقات عميق و موشكافيها كرده بود مطالعه بسيار نمود.
در ماه نوامبر1873 بل شروع بساختن « گوش مصنوعي» نمود و ضمن آزمايشهاي خود باين نتيجه رسيد كه اگر يك صفحه حساس آهني را در مجاورت مغناطيسي كه سيم نازكي دورا دور آن پيچيده شده است بلرزش در آوريم جريان برق القائي در آن سيم حاصل ميشود. بنابراين اگر در مقابل اين صفحه حساس آهني حرف بزنيم يا موسيقي بنوازيم ارتعاش حاصله در آن، جريان القائي خفيفي، در سيميكه بدورمغناطيس پيچيده شده است، توليد ميكند. بعد از كشف اين رمز بزرگ ديگر تكميل اين اختراع كار ساده اي بود. واضع است كه اگر بيائيم و دستگاه ديگري بسازيم بنام گيرنده مركب از يك مغناطيس و يك صفحه نازك آهني در مجاورت آن چون جريان برق حاصله در سيم دستگاه فرستنده بمغناطيس اين دستگاه گيرنده برسد با همان خصوصيات صفحه نازك آن بارتعاش درآمده و اين ارتعاش همان اصوات اصلي( صحبت، موزيك و يا هر صداي ديگر) را دوباره بگوش ما ميرساند.
از اين به بعد ديگر گراهام بل موضوع « موسيقي تلگرافي» و « پيانوي برقي» و « صوت مرئي» را ( كه براي خاطر مابل مورد مطالعه قرار داده بود) پشت گوش انداخت و تمام نيروي فكري خود را متوجه تكميل اختراع « تلفن» كرد. گراهام بل لغت « تلفن» را كه ساخته فيليپ رايس آلماني بود پذيرفت. گراهام بل و معاونش تام واتسون با اشكالات زياد در اين راه پر پيچ و خمي كه هنوز هيچ رونده در آن قدم نگذارده بود بطي طريق پرداختند. آزمايشها و تحقيقات بروي هم انباشته ميشد. در هر قدم ميبايستي مطالب گوناگوني پيش بيني شود و با معاينه دقيق و تجربيات مكرر و مسائل مربوطه نفي يا اثبات گردد. براي هر يك از اجزاء دستگاه مناسب ترين مصالح كدامست؟ در هر مورد چه نوع جريان برقي بايد استعمال شود؟
حساسترين نوع پرده سمعي در دستگاه هاي فرستنده و گيرنده چگونه بايد تهيه گردد؟ غالباً نتايج حاصله بسيار يأس آور بود. بدتر از همه آنكه هيچ نوع تشويقي هم از وي بعمل نميآمد. در اين باب گراهام بل چنين مينويسد: « از ترس آنكه مبادا نظريه من درباره انتقال صوت بوسيله دستگاه تلفن مورد تمسخر عمومي قرار گيرد از نقشه هاي خودم چيزي بكسي نميگفتم.». حالا حتي آقاي هوبرد هم كه قرار بود بزودي پدر زنش شود نظريه ويرا « خوب وحشتناكي» ميدانست.
با اين وضع چندي گذشت تا روز فراموش نشدني دوم ژوئن 1875 فرا رسيد. در اين بعدازظهر گرم نه بل و نه واتسون منتظر نبودند كه ضمن آزمايشهاي روزانه ناگهان چنين موفقيت شايان اهميتي نصيبشان گردد. بل و واتسون دستگاههاي فرستنده و گيرنده خود را در دو اطاق كارگاه نصب نموده با كمال دقت مراقبت جريان آزمايش بودند. بنابر تجربيات قبلي هر گاه جريان برق را با شاسي وصل ميكردند. صفحه آهني نازكي كه در مجاورت الكترومغناطيس دستگاه قرار داشت بار تعاش در ميآمد ولي ازآنجا كه دردستگاههاي اخيرشان اين صفحه آهني خيلي نازك و كاملاً نزديك الكترومغناطيس تعبيه شده بود گاهي بمحض آنكه جريان برق برقرارميشد صفحه به الكترومغناطيس جذب شده و بآن ميچسبيد. ضمن آزمايش آنروز يكبار كه بل جريان برق را وصل كرد ناگهان از اطاق مجاور صداي واتسون را شنيد كه گفت: آقاي بل يك لحظه صبر كنيد: باز اين يارو چسبيد. بل فرياد زد: با انگشت بزنيد جداش كنيد.
واتسون اطاعت كرد و با انگشت صفحه آهني نازك را از الكترومغناطيس جدا ساخت در همين لحظه بل كه با دقت مراقبت دستگاه خود بود در نهايت تعجب ملاحظه كرد كه بدون آنكه جريان برق وصل شده باشد صفحه آهني دستگاه گيرنده اش بلرزش درآمد پس با عجله بانگ برزد: واتسون يكبار ديگر با انگشت بصفحه دستگاهت بزن!
دوباره بمحض آنكه واتسون با انگشت صفحه آهني دستگاهش را بلرزش انداخت صفحه دستگاه گيرنده بل نيز براي مدت كوتاهي بارتعاش درآمد. آنروز تا مدتي اين آزمايش تكرار شد. هربار بل سرش را نزديك دستگاه برده بدقت گوش ميداد. هيچ اشتباهي در كار نبود. هر دفعه كه واتسون صفحه را با انگشت ميزد بل در دستگاه گيرنده خود ارتعاش يك نت موسيقي را ميشنيد. بل فوراً باهميت فوق العاده اين صداي خفيف پي برد. اين جواب معماي بزرگي بود كه مدت سه سال فكر او را بخود مشغول داشته بود. دليل قاطعي بود براينكه سيم برق ميتواند ارتعاشات صوت را انتقال دهد. شانس راه باريكي در مقابلش باز كرد و نبوغ وي فوراً دريافت كه همين كوره راه او را بشاهراه موفقيت هدايت خواهد نمود. اين جهش و روشن بيني مغزش نتيجه مطالعات وسيع وي در رشته برق بود! همين يك هفته قبل بل بوالدينش نوشته بود: « تمام لحظات عمرم صرف مطالعه و آزمايش در علم برق ميگردد. ميدان اين تفرس خيلي وسيع و همواره وسيع تر ميشود. يقين دارم كه موضوع انتقال صداي انسان خيلي عملي تر از آنست كه خودم تاكنون تصور ميكردم.»
همانروز نامه اش را بآقاي هوبرد نوشت. در اين نامه با كمال احتياط از ذكر لقط پر جار و جنجال « تلفن» خود را نمود ولي روز بعد كه پدر زن آتيه اش را ملاقات كرد نتوانست شوق و ذوق بي پايان خود را مخفي دارد: آقاي هوبرد البته ميدانم كه اختراع من هنوز نميتواند بخواند و حرف بزند و موزيك بنوازد ولي شما بايد اينرا بپذيريد كه تكميل آن يقيناً بيش از چند هفته معطلي نخواهد داشت. اصل مطلب اينكه اكنون ميتوانيم با يك جريان برق دائمي ارتعاش صوت را بفاصله دور انتقال دهم. خواه صداي انسان باشد يا نغمه يك ارگ. حالا كار ما اينستكه دستگاههاي فرستنده و گيرنده مناسبي براي « تلفن» بسازيم.
آقاي هوبرد با تبسم رضايت بقيافه شاد و خوشبين جوان نگريسته گفت: بسيار خوب الكساندر. بكار خود ادامه دهيد و هر وقت اختراعتان تكميل شد و خواستيد امتياز رسمي آنرا به ثبت رسانيد بمن خبر دهيد كه كارش را انجام دهم. بل و واتسون مدت چند ماه ديگر با جديت تمام بكار خود ادامه دادند. آنها مصمم بودند تلفني بسازند كه هم دهني فرستنده آن فوق العاده حساس بوده بتواند هر نوع صوتي را عيناً تبديل بارتعاشات الكتريكي نمايد و هم گوشي گيرنده آن با دقت كامل ارتعاشات الكتريكي را مجدداً تبديل به اصوات نمايد. در يكي از روزهاي ژانويه 1876 آخرين مدل تلفن بل بكار افتاد. بل و واتسو دستگاه فرستنده را در اطاق بالاخانه و گيرنده را در پستوي مغازه طبقه زير قرار دادند اولين جمله اي كه بل در مقابل دستگاه خود بيان كرد شهرت عالمگير يافت!
آقاي واتسون! لطفاً بيائيد اينجا با شما كار دارم. لحظه بعد واتسون ذوق زده در مقابل رئيس خود ايستاده فرياد ميزد! صدايتان را شنيدم! صدايتان را خوب شنيدم و دستگاه كارميكند.
( امپراطور گفت: « الله اكبر! دستگاه حرف ميزند» ) آقاي هوبرد اولين كسي بود كه بقدر و منزلت اختراع بل پي برد. استاد جوان بكمك وي در روز جشن بيست و نهمين سال تولدش امتياز اختراع ثبت شده خود را بدست آورد. بخت با گراهام بل يار بود كه چنين تاجر شريف و كارداني از او حمايت ميكرد و كليه امور قانوني و تجارتي اختراع ويرا ببهترين وجهي حل و تصفيه نمود. بخصوص كه در آن بسيار از مخترعان بي اطلاع از امور تجارتي و اقتصادي بعلت نداشتن يك حامي متمول و كارشناس بهره وافي از اختراع خود نميبردند و يا بدتر آنكه خود و اختراعشان طعمه چنگال طمع ثروتمندان و كارخانه داران منفعت پرست ميشدند.ا
هوبرد پيشنهاد كرد كه دستگاه تلفن را به « نمايشگاه صدساله بين المللي» كه قرار بود در تابستان همانسال در شهر فيلادلفيا گشايش يابد بفرستند. بل اظهار كرد كه دستگاه هنوز آماده نيست و نقص هائي دارد و هوبرد او را تشويق نمود در ضمن كه باقي است آنرا تكميل و براي نمايشگاه حاضر سازد. بل سه دستگاه مخصوص جهت نمايشگاه تهيه نمود. دو تلفن با بوقك دهني ( كه بنفش و نگار فراواني مزين شده بود) و گوشي دستي و يك دستگاه گيرنده درجعبه آهني. در روز گشايش نمايشگاه بل آنها را بر روي ميزي مرتب كرد و پهلوي آن ايستاد تا بهر كس كه درباره آنها سئوالي داشته باشد توضيحات لازم بدهد. اما هيچكس بجانب وي التفاتي ننمود. سيل تماشا چنان بطور دائم از پهلوي ميز كوچك رد ميشد بدون آنكه كسي بطرف دستگاه تلفن يا جوان بلند قد رنگ پريده اي كه با انگشتان عصبانيش بروي كلاه ابريشمي بلندش ميكوبيد نگاهي افكند.
دو روز ديگر بهمين منوال گذشت و بل تصميم گرفت بساط خود را جمع كرده به بوستون مراجعت كند. آقاي هوبرد او را وادار كرد كه اقلاتا يكشنبه آينده صبر كند زيرا قرار بود در آن روز شخصيت هاي مهمي چون امپراطور و امپراطريس برزيل، پرفسور هنري عالم بزرگ امريكا و مخترع زنگ اخبار و عالم بزرگ انگليسي سرويليام تامسون مخترع يخچال برقي ( كه بعداً ملقب به لرد كلوين شد) از نمايشگاه بازديد كنند.
همچنين در آنروز ميبايستي قاضيان نمايشگاه بعموم غرفه ها سركشي نموده اختراعات جديد را مطالعه نمايند و درباره آنها براي راي دهند. در تمام مدت روز يكشنبه معهود خبر تازه اي نشد و كسي بسراغ گراهام بل نيامد تا آنكه بالاخره ساعت 7 بعدازظهر هيئت قضات بميز تلفن نزديك شدند. آثار گرمازدگي و خستگي در قيافه همه آنها هويدا بود. يكي از قاضيان روي صندلي نشست و بدون آنكه بتوضيحات پرهيجان بل توجهي داشته باشد گوشي يكي از تلفن ها را بلند كرد بقيه اعضاء هيئت در اين مدت ا ز آنمحل دور شده و بطرف غرفه ديگري روي آورده بودند در اين هنگام امپراطور برزيل پدر و دوم با گروه ملتزمان وارد نمايشگاه شد. امپراطور بعجله از غرفه اي بغرفه ديگر ميرفت تا آنكه نگاهش به گراهام بل افتاد و ناگهان در حاليكه با آغوش باز بسوي او راه افتاد بانگ برآورد: استاد عزيزم! چقدر خوشحالم كه دوباره شما را مي بينم.
در لحظات اول گراهام بل مانند كسيكه دچار صاعقه شده باشد بر جاي خشك ماند. هرچه فكر ميكرد بياد نميآورد كه هرگز با امپراطوري ملاقات كرده باشد. ناگهان بخاطر آورد كه سالها قبل روزي يكي از اعيان امريكاي جنوبي بنام كنت دو آلكانترا از كلاس او در دانشگاه بوستون ديدن كرده بود و آنا دريافت كه آنشخص همين قيافه حاضر يعني امپراطور برزيل بوده كه با اسم ناشناس در ايالات امريكاي شمالي مسافرت مينموده.

دفعتاً محيط ميز گراهام بل وضع تازه اي بخود گرفت. دون پدر و مايل بود اختراع تازه استادرا به بيند. يكي از بوقك هاي گوشي را بوي دادند كه روي گوش خود نگاهدارد. سپس بل دستگاه خود را بآنطرف تالار نمايشگاه برد و بسرعت ميآن آندوسيم كشي نمود و سر در بوقك دهني خود گذارده گفت: اعليحضر تا! صداي مرا ميشنود؟ بل با شما صحبت ميكند.امپرطور ناگهان از جايش برجست و در حاليكه بهت زده بآلتي كه در دست داشت خيره شده بود فرياد كشيد! الله اكبر! اين دستگاه حرف ميزند. آنگاه سرويليام تامسون وارد معركه شد. خانمش هم همراه بود و اين زن و شوهر پير مانند دو بچه كه اسباب بازي قشنگي گير آورده باشند تا مدتي از اين دستگاه بآن يكي دويده پيغامهائي بيكديگر ميفرستادند گزارش سرويليام بدين قرار است: « من جملات را بطور واضح ميشنيدم. اول در محاوره كلمات يك هجائي بكار برديم كه بسيار روشن و صحيح شنيده ميشد. بعد جمله هاي روزنامه ها را خوانديم و شنيديم. نه فقط من بلكه كليه حاضران با شادي و تحسين بي پاياني شاهد كار تلفن آقاي گراهام بل بوديم. واضح است كه اين دستگاه فعلاً بساده ترين و ابتدائي ترين صورتي مورد آزمايش قرار گرفته ولي بايد داشت كه آقاي بل با استفاده از روشهاي علمي پيشرفته و استعمال آلات دقيق تر بزودي اختراع خود را تكميل خواهد كرد بطوريكه بتوان بوسيله آن هر صدا و صحبتي را از صدها فرسنگ فاصله بخوبي شنيد.»
اولين آزمايش پخش صدا با وجود اين گزارشهاي پرتمجيد، در خارج از نمايشگاه و از جانب عامه مردم باختراع تلفن توجهي نشد پاره اي از مجلات علمي درباره آن بحث نمودند ولي مردم عادي باهميت اين كشف تازه و فايده و مصرف بزرگ آن در زندگي پي نبردند. بنابراين بل و هودبرد و واتسون تصميم گرفتند كه با يك سلسه اقدامات و نمايشات عمومي تلفن را بمردم امريكا بشناسانند. ما بين دوشهر بنواختن آهنگي كرد و بل در شهر سالم با تلفن خود موسيقي واتسون را بسمع تماشاچيان رسانيد. نمايش فوق و سخن راني گراهام بل در شهر سالم موفقيت بزرگي يافت و توجه عمومي را بخوبي جلب كرد. در ماه اوت 1877 استاد جوان با ما بل هوبرد ازدواج كرد و زن و شوهر براي گذراندن ماه عسل با يك جفت تلفن عازم انگلستان شدند. در آنجا گراهام بل با مهارت و كارداني تام شروع به تبليغات و معرفي اختراعش كرد. بكمك تلفن خود با غواصاني كه بزير آب رفته بودند مكالمه كرد، پيغام هائي بانجمن ها و مراكز علمي فرستادو حتي اختراع خود را در مقابل ملكه ويكتوريا بمعرض نمايش گذارد. براي اين منظور ما بين كاخ آسبورن و خانه ييلاقي آبسبورن واقع در جزيره وايت ارتباط تلفني برقرار شد و نتيجه آزمايش بسيار مورد پسند ملكه ويكتوريا قرار گرفت در نتيجه يك خط دائمي تلفن بين كاخ آبسورن و شهر هاي كاوز، ساثمپتون و لندن داير گرديد. صداي شيپوري در ساثمپتون بوسيله تلفن بخوبي در قصر آسبورن شنيده ميشد و ملكه گاهي در كاخ خود به نغمه ارگ و موسيقي كه در لندن نواخته ميشد گوش ميداد.
هفته بعد بل تلفني در تالار مجلس عوام لندن نصب كرد و براي اولين بار در تاريخ قسمتي از مذاكرات مجلس بدفتر تند نويس روزنامه اي در خيابان فليت انتقال داده شد كه روز بعد در روزنامه منتشر گرديد. اولين خط دائمي تلفن در نوامبر 1877 در برلين داير شد كه دستگاه هاي تلفن آنرا سر مهندس اداره تلگراف لندن با خود به پايتخت آلمان آورده بود. زيمنز يكي از صنعتكاران آلماني چون مطلع شد كه هنوز گراهام بل انحصار اختراع خود را در آلمان به ثبت نرسانده بدون پروانه مخصوص شروع بساختن مقادير زيادي از اين دستگاه ها نمود ولي محصولات وي بيشتر جنبه اسباب بازي داشت و فقط براي ارتباط ما بين اطاقهاي نزديك بهم بكار ميرفت. معذالك اهالي برلن اختراع جديد را با شور و شعف فراوان استقبال گردند.
وقتي بل در اواخر سال 1878 بامريكا مراجعت كرد اوضاع تغيير بسيار يافته بود. مهمترين پيشرفت حاصله در صنعت تلفن اين بود كه بوسيله مركز تلفونخانه عده اي از خطوط تلفن يك محل بهم ارتباط مييافت. قبل از تاسيس اين سازمان آنها كه ميخواستند باشخصي يا محلي ارتباط تلفني داشته باشند ميبايستي مبالغ نسبتاً هنگفتي بپردازند تا خط مخصوصي برايشان داير شود و باين ترتيب در هر مورد ميبايستي خط جداگانه اي بين مشتركي با مشترك ديگر برقرار گردد، پس ناچار تلفن فقط وسيله لوكسي براي اشخاص متمول ميتوانست. بود.
سيستم تلفن مركزي اين عيب بزرگ را از بين برد و آنرا دردسترس عموم قرار داد. اول دفعه يك مركز تلفن كوچك كه فقط براي صدنفر مشترك كار ميكرد در ارتفات بروكلين واقع در نيوجرسي آمريكا تاسيس يافت. در ابتداء براي بكار انداختن دستگاههاي تلفن مركزي علائم تلگرافي بكار مي رفت ولي بزودي شركت متوجه شد كه اعلام خبر بوسيله خود تلفن سريع تر و سهل تر انجام مييابد. باين طريق اولين تشكيلات تلفن مركزي در نيوجرسي داير و شروع بكار كرد.
( برنارد شاو و تلفن)
بفاصله كوتاهي در تمام ممالك مترقي شركتهاي بزرگ تلفن تشكيل يافت و تلفن هاي بيشمار با خصوصيات مدل گراهام بل در همه جا ساخته شد. اولين دستگاه تجارتي گراهام بل شامل يك زنگ خبر، شاسي فشاري، باطري برق، شاخك اتصال گوشي، و دو تلفن يكي گيرنده وديگري فرستنده بود. وقتي بوقك گوشي را از روي شاخك بلند ميكردند هر دو دستگاه بخط ارتباطي متصل شده مكالمه برقرار ميگرديد.
فقط در مدت چند سال از آنروز تاريخي كه بل با دستگاه خود معاونش را صدا زد تلفن تحول عظيمي در وسايل ارتباطي بشر بوجود آورد. رابطه مصاحبه مستقيم از شهري به شهر ديگر و سپس از قاره اي بقاره اي بكلي بساط نامه نگاري بطيء و مسافرت پر خرج و زحمت و حتي تلگراف را بهم پاشيد بيشتر سرعت عمل و سهولتي كه در صنعت و تجارت و فعاليتهاي گوناگون اجتماعي نصيب بشر گرديده از يمن وجود تلفن ميباشد.
در طي ايام هر وقت كه اختراع مفيدي بوجود آمده مردم استفاده طلب آنرا مورد دستبرد و چپاول خود قرار داده اند باين معني كه بدون اجازه شخص صاحب امتياز مدل آن اختراع را تقليد نموده و بنفع خود محصولاتي وارد بازار فروش كرده اند. شركت بل بهمين منوال گرفتار دغل كاري طمع كاران شد و در ششصد مرافعه قضائي مدعيان را محكوم ساخت. بزرگترين مبارزه شركت گراهام بل با « شركت اتحاديه غربي تلگراف» بود. قاضي اين محاكمه هنگاميكه راي محكمه را تقرير ميكرد اظهار داشت كه بعقيده وي تلفن آقاي گراهام بل براي هميشه يكي از با ارزشترين اختراعات محسوب خواهد شد. مشاور فني « اتحاد غربي تلگراف» بزرگترين مخترع و نابغه زمان خود يعني توماس آلوا اديسون بوسايل مختلف دستگاه بل را تكميل كرد، بخصوص دهني جديدي ( ميكروفون) ساخت كه به بهترين وجهي ارتعاش صدا را تبديل بلرزش الكتريكي ميكرد و پس از چندي گوشي كاملتري هم بدستگاههاي خود افزود كه بنام « الكتروموتوگراف» يا گوشي بلند گو معروف شد و شرح آن مربوط به فصل خصوصي اديسون ميباشد. بهر حال در اينجا بايد گفته شود كه دستگاه ساخت اديسون بسال 1879 در انجمن پادشاهي لندن بمورد نمايش درآمد بدين طريق كه قسمتي از نطق آقاي گلادستون در خيابان آلبمارل قرائت شد و در كاخ برلينگتون در كمال وضوح بسمع شنوندگان رسيد و در نتيجه آن « شركت تلفن اديسون» در لندن تاسيس شد. آقاي جرج برنادشاو كه در اين وقت بيست و سه سال داشت و با ريش قرمز آتشي اش در اين شركت كارميكرد در اين باب چنين مينويسد: « شركت مذكور براي آن تشكيل يافته كه اختراع مبتكرانه آقاي اديسون را مورد استثمار شديد قرار دهد.
از قرار معلوم خاصيت اصلي اين « اختراع بسيار مبتكرانه» آنست كه سخنان محرمانه و بيخ گوشي اشخاص را بهمه جا نشد دهد و آدم را رسوا سازد.» « شركت تلفن بل» در همين ايام اولين مركز خود را در نمره 36 خيابان كولمن در ناحيه تجارتي و معاملاتي شهر لندن تاسيس نمود. هفت يا هشت نفر مشترك علاقمند تشكيلات آنرا برقرار كردند و بخشنامه خواندني زير از آنعهد بيادگار مانده: « گرچه صنعت تلقن در انگلستان نتوانسته است بسرعت فوق العاده امريكا ترقي و اشاعه يابد، معذالك در مدت كمي كه از پيدايش آن ميگذرد با قدمهاي آهسته ولي مداوم و استوار پيشرفت كرده است. اكنون شماره زيادي از دستگاههاي تلفن بطور دائم مورد استعمال قرار گرفته و بر همه معلوم شده است كه هر چقدر بيشتر باستفاده از آن عادت كنند بيشتر بمنابع و مزاياي آن پي خواهند برد. ولي بايد دانست كه در مملكت امريكا بكمك سيستم تلفن مركزي با شركت عده زيادي از مردمان شخص ميتواند بدون آنكه از اطلاق خود خارج شود معاملاتش را با تجار ديگر حل و عقد نموده اشياء مورد نياز را مغازه ها خريداري كند و حتي در مورد لزوم تاكسي بدرخانه خود احضار نمايد.»
( آقاي بل و گوسفندانش)
جالبترين مطلبي كه در جريان اختراع و انتشار صنعت تلفن شايان تحسين است رفتار و و كردار آقاي گراهام بل ميباشد. معلم فقير و گمنامي كه در ابتداء بمطالعات و تحقيقات علمي خود نام « وظايف الاعضاء صوت» داده بود اكنون صاحب پر ارزشترين حق اختراع در دنيا شده و ميتوانست در اندك مدتي يكي از متمولترين مردان جهان گردد ولي در عمل گراهام بل با كمال قناعت حداقل استفاده را پذيرفت. كمي پس از آنكه از مسافرت اروپا مراجعت نمود بازوجه جوانش در واشنگتن اقامت گزيد و بهمان شغل سابق خود يعني تعليم و تربيت كرها ادامه داد زيرا فكر ميكرد از اين را بهتر و بيشتر ميتواند با بناء نوع خود خدمت نمايد. در اين احوال اختراع وي كم و بيش تكميل يافته بود ولي بل هيچ ميل نداشت كه داخل دنياي تجارت و معلامات شود.
در همان كارگاه سابق خود را خوشبخت حس ميكرد و آرزوي دفتر پر تجمل و ميز كار سنگين قيمت و سيگار برگ را در سر نميپروراند و پيشنهاد سهام حق المنفعه شركت ها و بازرگانان را كه بآساني ميليونها دلار نصيبش ميكرد نمي پذيرفت. از طرف ديگر مملكت آمريكا هم گراهام بل را هيچوقت فراموش نكرد. وقتي در سال 1915 سيم تلفن سراسري امريكا بطول 3400 ميل از ساحل شرق به غرب كشيده شد از بل دعوت بعمل آمد كه از نيويورك رسماً مكالمه تلفني را افتتاح كند. بل درخواست نمود كه رفيق و معاون قديميش آقاي واتسون در انتهاي ديگر خط درسان فرانسيسكو حاضر شود و با وي صحبت كند. وقتي لحظه خطير فرا رسيد بل با تبسمي در دهني تلفن گفت: آقاي واتسون لطفاً بيائيد اينجا با شما كار دارم. واتسون بخنده جواب داد: آقاي رئيس از دعوت شما بسيار ممنونم ولي ايندفعه يكهفته طول ميكشد تا بشما برسم!
در اين وقت بل سر گرمي تازه اي پيدا كرده بود. در دهكده بادك واقع در نوواسكوتيا محلي براي پرورش گوسفندان تربيت داده و سعي ميكرد بطرق عملي بر زاد و ولد طبيعي گوسفندان بيافزايد و پس از چندي در اينراه نيز موفقيت يافت بطوريكه بيشتر گوسفندانش دو قولو ميزائيدند.
گراهام بل هيچوقت صفات ممتازه خود يعني قناعت و تواضع را ترك نكرد. هرگز درباره موفقيت هاي عملي و فني خود لاف و گزافي نزد و در اواخر عمر هم بشوخي و فروتني ميگفت: « بايد اعتراف كنم كه هنوز هم نميفهمم چگونه ممكن است در واشنگتن صحبت كند و ديگري صداي او را پاي برج ايفل بشنود. درست است كه من در ابتداء راه را روشن ساختم ولي بطور يقين تكميل اختراع تلفن تا باين درجه نتيجه كمك و مشاركت مغزهاي بزرگ مردان ديگري ميباشد.» هنگاميكه آلكساندر گراهام بل بسال 1922 در سن 75 سالگي وفات كرد براي تجليل خاطره آن مرد بزرگ كليه تلفونهاي ممالك متحده امريكا مدت يكدقيقه ساكت ماند. فقط يك آرزوي بزرگ بل بانجام نرسيد. بمحبوب و زوجه خود وعده كرده بود كاري كند كه وي مانند يك فرد سالم همه چيز را بشنود. اين نقشه عملي نشد و ما بل هوبرد در تمام عمر همچنان كر باقي ماند.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837