جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > جان كلام

« گزيده اي از انديشه ها و احساسات با شكوه » ۱۱
گروه: جان كلام

رضا چاييچي:

چراغ را خاموش كن

سر تا پا ستاره ام

و به آغوشم بيا

بي ماه

شب كامل نمي شود. ***




بيژن جلالي :

با هم خداحافظي كنيم

و به واقعيت پناه ببريم

كه هنرمندانه‌تر است

هركدام كلمه‌اي

مي‌گوييم

با نگاهمان و حرفهايمان

ولي هياهوي ما

به گوش ديگران نمي‌رسد ***




رضا چاييچي :


همين كه دانستم

ابرها را كه گرد خانه ام پيچيده

ديده اي

و نمي خواهي

چاقو بر گردن آواز هاي پرندگانم بگذاري

بام فرو ريخته را مرمت كردم

غروب آخرين نفسها را مي كشيد

و صداي كفشهاي شب نزديك....

هراسي نبود بر ساحل درياچه ام گام مي زدم

پيراهنت بر تنم بود

با باران ضرب گرفته بودم

بر آبها. ***




ضيا موحد :


گاهي، تنها بيدار بايد بود

تنها،

بايد،

بود،

گاهي كه قلب پروانه،

بر برگهاي سوزني كاج، آرام مي نشيند،

آرام بايد بود،

گاهي كه رودي از گل مي بيني جاريست

و ناگهان كسي فرياد مي زند:

« اين رود نيست» خاموش بايد بود.

گاهي كه پيرمردي سياه مست

زان سوي پل خراب به اين سو مي آيد

و آينه اش را،

از جيب جليقه اش در مي آورد

پر تاب مي كند در رود،

در پشت كاج پنهان بايد شد

آرام بايد بود، خاموش بايد بود

گاهي

تنها بيدار بايد بود

تنها،

بايد،

بود. ***

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837