سقراط مردي كه پيوسته پرسش ميكرد و حكيمي كه مي دانست هيچ نمي داند.
وي پسر سرفونيكوس (مظهر دانائي) سنگ تراش و مجسمه ساز و فرزند زن قابله اي كه بسيار با فظيلت بود مي باشد.
او با روش پرسش كه به (استهزا سقراطي) معروف است خطاي مخاطب را ظاهر ميكرد چه سقراط عقيده داشت كه دانشي ندارد و اساس فلسفه اش روي دو اصل قرار داشت:
الف- دانش چيزي جز تذكر نيست
ب- سرچشمه تبهكاري ناداني است.
نيكي در نظر سقراط امري كلي و انتزاعي نيست بلكه چيزي است شخصي و عملي. او ناداني را مايه تمام بد بختي ها مي دانست و براي دموكراسي ارزش قائل نبود.
او براي رسيدن به هدف خود شيوه استقراء(از امور معلوم جزئي بهدف مجهول كلي رسيدن)را بكار ميبرد يعني در هر باب شواهد و امثال از امور جاري عادي ميآورد و سپس از اين جزئي ها تدريجا به كلي ها ميرسد و پس از دريافت قاعده كلي آنرا بر موارد خاص تطبيق ميداد.
|