اروپاي غربي در اعصار تاريك به هيچوجه متمدن نبود. هم زمين و هم مردم بومي تقريباً مانند بوميان آفريقاي مركزي! وحشي بودند. در برابر اين توحش راكد قرون وسطي گوياي پيشرفت پيگير، تدريجي و طاقتفرسا به سوي تمدن بود و در مقابل رنسانس توسعهاي برقآسا و ناگهاني، كه در آن مرزهاي زمان، فضا و تفكر با سرعتي ديوانهوار فرو ريخت. عمدهترين پيشرفت قرون وسطي پيشرفت آموزشي بود و يكي از نشانههاي بارز آن توسعه و تعميق دانش مردم اين عصر در زمينه ادبيات، زبان و انديشههاي كلاسيك. كار مطالعه آثار كلاسيك بالا گرفت و براي اين منظور سازمانهايي راهاندازي شد و يا دوباره شروع به كار كرد. دانشگاهها يا به وجود آمدند و يا از نو گشوده شدند و درواقع مدارسي مترقي محسوب ميشوند تا مدارس ديني.
|