غروب قرار بود با امين و پروانه بريم بيرون از شهر يه كم هوا بخوريم. گوشي رو برداشتم شماره ي خونه ي نازلي رو گرفتم خواهرش گوشي رو برداشت، نازلي رو صدا زد، بيا سهند. بعد از چند دقيقه گوشي رو برداشت. الو؟ صداش گرفته بود سلام خوبي؟ آره چه خبرا؟ هيچي گريه كردي؟ بگم آره مي گي چقدر ناز نازيم. ول كن مهم نيست بعد ظهر مياي ديگه؟ ساعت پنج خوبه بيام دنبالت؟ صداي خميازه كشيدنش از پشت گوشي اومد. خوابي؟ نه نه. پنج؟ ديشب نخوابيدي؟ نه تا دير وقت بيدار بودم.
داشتم فيلم مي ديدم دوست نسيم بهش داده بود خوب بود؟ نه بابا. از اين كمدي چرت و پرت ها بود. تازه فهميدم فقط تو كشور ما فيلم چرند نمي سازن. خب چرا ديدي؟ واي، حالا ديدم ديگه. چي داشتي مي گفتي؟ پنج؟ آره، ساعت پنج خوبه؟ امين و پروانه هم ميان؟ آره الان دوباره بهشون زنگ مي زنم. دوباره خميازه كشيد اصلاً حالشو ندارم. ميشه نريم؟ بابات نمي ذاره؟ نه، خوابم مياد خب تا ساعت پنج بگير بخواب يه جا بريم خلوت باشه حوصله ي شلوغي رو ندارم وسط هفته ها معمولاً همه جا خلوت. با اين حال يه جا مي برمت خلوت خلوت خداكنه راستي مي توني يه چيز درست كني بياري؟ خوردني؟ آره من كه بلد نيستم به مامانم ميگم نه نه نمي خواد ژامبون مي گيرم. خوبه؟ بد نيست. سهند پنج گفتي ديگه نه؟ آره ساعت پنج ميام دنبالت باشه كاري نداري؟ نه ميبينمت
به ساعت نگاه كردم نزديك يك بود شماره ي خونه ي امين و گرفتم بعد از چند تا بوق گوشي رو برداشت پروانه بود سلام پروانه سهند هستم سلام چطوري؟ خوبي؟ مرسي تو خوبي؟ هي بدك نيستم نازلي چطوره؟ الان داشتم باهاش حرف مي زدم برنامه غروب كه پا برجاست؟ آره زنگ زدم بگم تا پنج و نيم ميام دنبالتون. امين نيست؟ چرا هست رفته پايين تو انباري داره دنبال دوچرخه قديميش مي گرده. مي خواد تعميرش كنه از صبح رفته تو اون انباري. خدا رو شكر هر روز يه كاري برا خونه موندن پيدا مي كنه سر كار نرفته؟ كار؟ مگه بابا جونش مي ذاره؟
در هفته يه روزم بره كولاك كرده. باباش نمي خواد بهش زياد فشار بياد. وقتي ديروز زنگ زدي گفتي فردا بريم بيرون از خوشحالي داشت پر در مياورد كه يه بهانه براي من مي تونه بياره كه سر كار نره. من فقط مي خندم، به خل بازي هاش مي خندم. همين.آخه قدم بهش نمي رسه كشيدش بزنم. خنديد امين ديگه! خودت مي شناسيش كه! عاشق تنبلي راستي نازلي خوبه؟ گفتم كه الان داشتم باهاش حرف مي زدم آره آره گفتي ببخش. مياد ديگه؟ آره باشه منتظرتيم به مامان و بابا سلام برسون باشه خداحافظ الو؟ چيه؟ نازلي كتلت دوست داره؟ نمي دونم ولي آره فكر كنم دوست داره. برا غروب داري درست مي كني؟ آره فكر كنم دوست داره. ويسكي هم داري؟
به امين مي گم شايد بتونه گير بياره مرسي رفتم سوپر ماركت نيم كيلو ژامبون گرفتم با خيار شور. چند تا شكلات تخت بسته اي هم گرفتم ديگه بايد چي بگيرم؟ آها يه بسته نون بسته اي يه دوغ با يه نوشابه سياه بزرگ مامان گفت نازلي هيچي نمي ياره؟ هميشه تو بايد همه چي ببري؟ خوردني، ظرف و زير انداز؟ دختر زورش مياد به خودش يه تكوني بده حالش زياد خوب نبود چش بود؟ ديشب مهموني بود بي اجازه ي باباش؟ يا با دوستاش يواشكي رفته بود شام بيرون؟ حالا چه فرقي مي كنه؟ حالش خوب نبود.... اون ظرف هاي پيك نيك كجا هستن؟
توي اتاق انباري توي اون سبد سفيد گوشه ي اتاق. مي خواي يه كوكو درست كنم؟ نه پروانه داره كتلت درست مي كنه بازم به پروانه، دختر حيف شد زن اون پسر علاف شد علاف؟ منم بيكارما خودت ميدوني فرق مي كنه. اون كار داره و نمي ره سر كار. تو چي؟ تو كار داري؟ اگه اين مدرك مهندسي رو نداشتي فكر مي كني اونا، نازلي اينا رو مي گم يك سال منتظرت ميموندن؟ مي بيني كه دختر چقدر ناز مي كنه.... نمي دونم دختر بند اومده بود؟! رفتم تو انباري سبد سفيد و آوردم بيرون از اتاق از توش دو تا ليوان و دو تا استكان و بشقاب و قاشق چنگال و چاقو و نمك دون برداشتم. مامان ميوه داريم؟
آره ريختم تو پلاستيك گذاشتم برات تو يخچال. ساعت چند بايد بري؟ پنج مي رم دنبال نازلي زياد دير بر نگردي ها. اون دفعه كه رفته بودين بيرون ، يادته كه؟ مادرش هزار بار زنگ زد خونه كه چرا اينا دير كردن. پسرت دخترمو كجا برده؟ يه طوري حرف مي زد انگار نه انگار كه دخترشون زن پسرمه! با لج روي ميز آشپزخونه رو دستمال مي كشيد و هي به خودش چشم غره مي رفت تموم شد؟ چي؟ اين حرفات؟مادر شوهر بازي هات؟ دختر رو خفه كردي باشه باشه من ديگه خفه مي شم. ببين هيچي نشده چه زن ذليل شده. داري ميري شماره موبايل پروانه رو بهشون بده كه اگه نگران شدن اونجا زنگ بزنن
ساعت چهارو نيم بود. وسايل و گذاشتم تو صندوق عقب ماشين. گاز پيك نيكي رو هم گذاشتم فكر كنم تهش يه ذره گاز مونده باشه زنگ خونشونو زدم نسيم درو باز كرد گفت بيا تو نازلي هنوز آماده نشده. كفشمو كندم و رفتم تو. مامانش نبود. جناب سرهنگ اومد جلو و باهام دست داد گفت بشين، كنارش نشستم موهاش مثل هميشه مرتب بود لباس خونش هم طبق معمول اتو كشيده! كنترل تلويزيون دستش بود و مدام كانال ها رو عوض مي كرد، از كي تا حالا وسط هفته ها مي رين بيرون؟ خنديدم گفتم يكهو هوس كرديم بريم بيرون از شهر از اين مردم دور بشيم ببينيم مي فهمن ما نيستيم يا نه؟
|