از مكاتب جديدي است كه ريشه اي بس قديمي دارد . اين مكتب چند سال بعد از جنگ جهاني اول در آلمان ظهور و بعد به سرعت در فرانسه و ايتاليا گسترش يافت از خصوصيت هاي اين دسته ضديت با سياست هايي است كه آدميان را بازيچه قواي تاريخي مي انگارد. آنان ميكوشند به نحوي از انحاء آزادي و اهميت شخصيت انسان را تاكيد كنند و با يك نوع آناريشيسمي كه ويژه خود آنانست از قيد و بند برهانند .
اگزيستانسياليست ها وجود را مقدم بر جوهر ميدانند در نظر آنان وجود و جوهر دو چيز متفاوت هستند آنان زندگي را پوچ ، نامعقول ،و بي هدف ميدانند مي گويند همه در اين دنيا رنج مي برند همه مي سوزند در واقع اگزيستانسياليست ها آموزندگان ياس مطلق ميباشند .
بنيان گذار اين مكتب مردي به نام« سورن كي يركه گور » (1813-1855) بود . او ميگويد وقتي جوان بودم خنديدن را فراموش كردم و بعدها چون چشم گشودم و حقايق را ديدم شروع به خنديدن كردم و تا امروز خندهايم قطع نشده است . مسخره بازيهاي زندگي را ديدم و خنديدم .
« هايدگر » (1889-تولد) نيز مؤسس مكتب (فنومنولوژي اگزيستانسياليست) ميباشد.گر چه هايدگر خود را اگزيستانسياليست نميداند اما او به تكامل رساننده اين مكتب است . « ژان پل سارتر » نيز از بزرگان اين فلسفه است.
|