جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

دن آرام
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: ميخائيل شولوخوف
منبع: مهرگان مهرداد

نويسنده اين كتاب ميخائيل شولوخوف است و انتشار آن در دو قسمت، يكي در سال 1834 و ديگري در 1940 انجام شده است.

در اين كتاب، با توجه به زمينه وسيع آن، طرح هاي درهم پيچيده بسياري وجود دارد كه از زندگي مردم قزاق سخن مي گويد، ولي ظاهراً طرح اصلي آن است كه قزاق جوان گريگور ملكوف قهرمانش مي باشد. رئيس خانواده ملكوف كه خانواده اي وطن پرست و جانباز هستند، پروكوفي پير مي باشد. او از جنگ هاي عثماني زني ترك به نام مورا به خانه آورده بود كه بسيار مورد نگراني ساير قزاق ها مي شد. ساير اعضاي خانواده عبارت بودند از پانتاليمون، زن ديگرش، دخترش دونيا و پسر ديگرش پيوترا. گريگور مانند پدرش بلند قد، قوي و كمي وحشي بود. از نظر محيط عشقي دهكده تاتارسك عيبي نمي دانست كه او با آكسينيا زن استپان آستاكوف كه يكي از همسايگانش بود، سر و سري داشته باشد. آكسينيا زن جوان و سركشي بود كه هيچ گونه علاقه اي به شوهر احمق و دائم الخمرش نداشت و علت اصلي اين تنفر كتك هايي بود كه شوهرش گاه و بيگاه به او مي زد و به قول خودش اين كار را براي خوبي خود آكسينيا انجام مي داد.

زماني كه گريگور براي نخستين بار از راه آكسينيا گذشت و به او برخورد، زن دريافت كه در دام عشق جوان گرفتار شده است. آنها درحالي كه استپان كه سرباز ذخيره بود براي تعليمات نظامي از دهكده براي مدتي خارج شده بود، مثل ساير عشاق تاتارسك آشكارا روابط نامشروع خود را ادامه دادند. استپان پس از بازگشت به تاتارسك، وحشيانه آكسينيا را كتك زد. گريگور و برادرش پيوترا براي نجات زن آمدند، ولي استپان كه از آنان قوي تر بود، هر دوي آنها را از خانه اش بيرون كرد.

پانتليمون پير كه از حماقت گريگور ناراحت شده بود، در جست وجوي همسري براي او برآمد و بالاخره زيباترين دختر دهكده ناتاليا كرشونف را براي اين منظور در نظر گرفت. ولي آكسينيا حاضر نبود به هيچ وجه معشوقش را از دست بدهد و به همين سبب از تمام مكرها و حيله هاي زنانه اش استفاده كرد تا گريگور را از ناتاليا دلسرد كند و او را براي خود نگه دارد، اگرچه فقط معشوقه و مترس گريگور به حساب آيد.

در اين گير و دار ناگهان جنگ بزرگ «جنگ جهاني اول» مردان جوان را به ميدان كارزار كشيد. گريگور كه تفنگچي و سواركار مشهوري بود، همراه با برادرش پيوترا و استپان جزو اين گروه مردان جوان بودند. گريگور و برادرش بر اثر رشادت و لياقت به درجه افسري ارتقاء رتبه يافتند. انقلاب 1917 به وقوع پيوست. گريگور مانند بيشتر قزاق ها تسليم نشد و به ارتش ضد انقلابي دني كين ملحق گرديد و بيرحمانه بر عليه بلشويك ها جنگيد. وقتي جبهه دني كين در 1919 به كلي از هم پاشيد، گريگور با شايستگي به ارتش سرخ در جنگ لهستان پيوست. مخالفت او با بلشويك ها بر روي اصول كلي نبود، بلكه فقط به سبب وفاداري به حكومت قزاق ها مي بود. وفاداري و خدمات بي شمار گريگور سرانجام ارتش سرخ را واداشت تا او را از خدمت معاف كند و گناهان سابق او را ببخشد.

او به تاتارسك بازگشت و تصميم گرفت كه در زادگاهش به كشاورزي بپردازد، همچنين مشتاقانه طالب ايجاد روابط جديد با آكسينيا شد. در همين زمان انقلاب سپيد قزاق ها به وقوع پيوست. ارتش سرخ مي خواست گريگور را كه گريخته و به طور غيرارادي به دسته اي از جنگجويان داخلي پيوسته بود، دستگير كند. آكسينيا نيز به دنبال گريگور رفت ولي در جنگ تير خورد. گريگور، درحالي كه دلسرد شده بود تفنگ و فشنگ هايش را به درون دن انداخت و به تاتاراسك بازگشت تا تسليم ارتش سرخ شود و با آينده مجهولش روبه رو كرد.

در اين كتاب، با توجه به زمينه وسيع آن، طرح هاي درهم پيچيده بسياري وجود دارد كه از زندگي مردم قزاق سخن مي گويد، ولي ظاهراً طرح اصلي آن است كه قزاق جوان گريگور ملكوف قهرمانش مي باشد. رئيس خانواده ملكوف كه خانواده اي وطن پرست و جانباز هستند، پروكوفي پير مي باشد. او از جنگ هاي عثماني زني ترك به نام مورا به خانه آورده بود كه بسيار مورد نگراني ساير قزاق ها مي شد. ساير اعضاي خانواده عبارت بودند از پانتاليمون، زن ديگرش، دخترش دونيا و پسر ديگرش پيوترا. گريگور مانند پدرش بلند قد، قوي و كمي وحشي بود. از نظر محيط عشقي دهكده تاتارسك عيبي نمي دانست كه او با آكسينيا زن استپان آستاكوف كه يكي از همسايگانش بود، سر و سري داشته باشد. آكسينيا زن جوان و سركشي بود كه هيچ گونه علاقه اي به شوهر احمق و دائم الخمرش نداشت و علت اصلي اين تنفر كتك هايي بود كه شوهرش گاه و بيگاه به او مي زد و به قول خودش اين كار را براي خوبي خود آكسينيا انجام مي داد.

زماني كه گريگور براي نخستين بار از راه آكسينيا گذشت و به او برخورد، زن دريافت كه در دام عشق جوان گرفتار شده است. آنها درحالي كه استپان كه سرباز ذخيره بود براي تعليمات نظامي از دهكده براي مدتي خارج شده بود، مثل ساير عشاق تاتارسك آشكارا روابط نامشروع خود را ادامه دادند. استپان پس از بازگشت به تاتارسك، وحشيانه آكسينيا را كتك زد. گريگور و برادرش پيوترا براي نجات زن آمدند، ولي استپان كه از آنان قوي تر بود، هر دوي آنها را از خانه اش بيرون كرد.

پانتليمون پير كه از حماقت گريگور ناراحت شده بود، در جست وجوي همسري براي او برآمد و بالاخره زيباترين دختر دهكده ناتاليا كرشونف را براي اين منظور در نظر گرفت. ولي آكسينيا حاضر نبود به هيچ وجه معشوقش را از دست بدهد و به همين سبب از تمام مكرها و حيله هاي زنانه اش استفاده كرد تا گريگور را از ناتاليا دلسرد كند و او را براي خود نگه دارد، اگرچه فقط معشوقه و مترس گريگور به حساب آيد.

در اين گير و دار ناگهان جنگ بزرگ «جنگ جهاني اول» مردان جوان را به ميدان كارزار كشيد. گريگور كه تفنگچي و سواركار مشهوري بود، همراه با برادرش پيوترا و استپان جزو اين گروه مردان جوان بودند. گريگور و برادرش بر اثر رشادت و لياقت به درجه افسري ارتقاء رتبه يافتند. انقلاب 1917 به وقوع پيوست. گريگور مانند بيشتر قزاق ها تسليم نشد و به ارتش ضد انقلابي دني كين ملحق گرديد و بيرحمانه بر عليه بلشويك ها جنگيد. وقتي جبهه دني كين در 1919 به كلي از هم پاشيد، گريگور با شايستگي به ارتش سرخ در جنگ لهستان پيوست. مخالفت او با بلشويك ها بر روي اصول كلي نبود، بلكه فقط به سبب وفاداري به حكومت قزاق ها مي بود. وفاداري و خدمات بي شمار گريگور سرانجام ارتش سرخ را واداشت تا او را از خدمت معاف كند و گناهان سابق او را ببخشد. او به تاتارسك بازگشت و تصميم گرفت كه در زادگاهش به كشاورزي بپردازد، همچنين مشتاقانه طالب ايجاد روابط جديد با آكسينيا شد.

در همين زمان انقلاب سپيد قزاق ها به وقوع پيوست. ارتش سرخ مي خواست گريگور را كه گريخته و به طور غيرارادي به دسته اي از جنگجويان داخلي پيوسته بود، دستگير كند. آكسينيا نيز به دنبال گريگور رفت ولي در جنگ تير خورد. گريگور، درحالي كه دلسرد شده بود تفنگ و فشنگ هايش را به درون دن انداخت و به تاتاراسك بازگشت تا تسليم ارتش سرخ شود و با آينده مجهولش روبه رو كرد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837