جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

محاكمه
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: فرانتس كافكا
منبع: مهرگان مهرداد

اين كتاب در 1925 توسط فرانتس كافكا نوشته شده و موضوع آن از اين قرار است: جوزف كا. صبح بيدار مي شود و بدون اينكه هيچ انتظار داشته باشد به جرم جنايتي كه روحش هم از آن خبر ندارد، دستگير مي گردد. عليرغم اين حقيقت كه او توقيف شده است، به وي اجازه مي دهند كه مثل هر روز به سر كارش برود.
جنايتي كه «كا» را براي توضيح در مورد آن احضار كرده اند، در اطاق زيرشيرواني و تاريكخانه اي رخ داده كه هيچ چيز در آن معين و قطعي نيست ولي همه كس از وجود «كا» آگاه است. «اگر سرت بشود اين يك محاكمه است» اين گفته رئيس پليس در برابر جمعيت انبوهي از تماشاچيان است «كا» در خانه مي فهمد كه ديدن دوست مستأجرش فرولين بورشتز كار ساده اي نيست و به شدت تحت مراقبت است.
به زودي عمويش او را پيش وكيلي مي برد كه اتفاقاً هم مريض است و هم مشغول كار دختري به نام لني است. وكيل دعاوي هيچ گونه كمك فوري به آنان نمي كند و فقط توصيه مي نمايد كه «كا» تسليم سرنوشت شود. ظاهراً ساير كوشش ها براي يافتن راه حلي مناسب، نيز بي ثمر مي ماند. در كاتدرال «كا» كشيشي را ملاحظه مي كند كه براي وعظ آمده است.
كشيش اظهار مي دارد كه به زندان فرستاده شده تا درباره اين جريان با او صحبت كند و پس از آنكه مثال هاي گوناگوني از نگهبانان قانون و اهميت حفظ آن در جامعه سخن مي راند و آنقدر صحبت مي كند كه «كا» حتي فرصت تأييد گفته هاي او را ندارد، بالاخره به اين نتيجه مي رسد كه تمام راه ها به روي او بسته شده و بايد تسليم عدالت شود.
كشيش اضافه مي كند: «اين مهم نيست كه هر چيز حقيقي را قبول كنيم، ما بايد آنچه را كه لازم است بپذيريم».
سرانجام دو مرد چاق كه لباس رسمي به تن دارند به نزد «كا» مي آيند و او را تا خارج شهر برده، در آنجا كاردي در قلبش فرو مي كنند.

كافكا، فرانتس نويسنده چك آلماني زبان به تاريخ 1883 در پراگ زاده شد. كافكا تحصيلات خود را در دبيرستان و دانشگاه آلماني به پايان رساند و در 1901به دريافت درجه دكتري در رشته حقوق نايل آمد. پس از پايان تحصيل، كافكا در شركت بيمه بكار پرداخت و شوق نويسندگي او را به مطالعه آثار بزرگان ادب كشاند. كافكا به بيماري سل و ظاهراً به ناتواني جنسي دچار بود و آن را مانعي در راه ازدواج مي‌شمرد، . كافكا در 1920 شغل خويش را در شركت بيمه رها كرد و براي استراحت و به اميد بهبود به املاك خواهرش رفت كه آن را در رمان "قصر" وصف كرده است .
ادبيات كافكا، برخلاف نظر بسياري از كساني كه حتي زحمت خواندن آثار او را به خود نداده‏اند، ادبيات يأس و پوچي نيست. مي‏توان گفت كه اين ادبيات ما را پريشان مي‏كند، مي‏توان گفت كه اين ادبيات پرده‏هاي وهم و فريب را از پيش ديدگان ما پس مي‏زند، مي‏توان از اين ادبيات بعينه دريافت كه «اميد به سراب»، اميد نيست و زندگي در سايه مرگ و آزادي و كشمكش براي رهايي از قفس‏ها معني مي‏شود.
كافكا در 1914با فليسيا بي آشنا شد و چيزي نگذشته نامزدي خود را با او بهم زد . او در 1915 با نامزد خود آشتي كرد، اما نشانه‌هاي آشكار بيماري سل موجب شد كه بار ديگر در 1917 با او قطع رابطه كند در 1923 در كنار درياي بالتيك با دختر بيست‌ساله‌اي لهستاني به نام دورا ديمانت آشنايي يافت، به او دل بست و چندي با او در برلين بسر برد .دورا تا آخرين لحظه زندگي با او ماند و با محبت و دلسوزي از او پرستاري كرد. سرانجام كافكا در ژوئن 1924 در چهل و يك سالگي در آسايشگاهي نزديك شهر وين در1924 جان سپرد.

پريشاني زندگي كافكا به خصوص در مورد نامزدي هاي متعدد او و بر هم زدن انها با زن مورد علاقه اش را به علل عديده‏اي نسبت داده‏اند: ترس كافكا از تأهل، مخالفت‏هاي خشونت‏آميز پدر، بيماري و ناتواني، و نگراني از قرباني شدن دختري كه زنده‏دل و اهل زندي است در پاي مردي افسرده و بيمار …#34;و اين دليلي است كه كافكا خود نيز مكرراً براي ملينا و فليسه باور مي‏آورد- از آن جمله‏اند. اما اگر كسي از طريق يادداشت‏ها، نامه‏ها و گفته‏ها و خلاصه هر آنچه در دسترس است جداً قصد همدلي با كافكا را داشته باشد، تنها يك دليل غالب براي انزواي كافكا خواهد يافت: ادبيات. ادبيات صليب كافكا بود. ادبيات بود …#34;و نه حتي اساساً ضعف و بيماري- كه وقتي كافكا به اقدامي عملي چون وصلت، خانواده، تجارت يا تحقق هر تصميمي كه به بهاي وابستگي تمام مي‏شود، فكر مي‏كرد چون كوهي فراروي او بالا مي‏رفت و مانع حركت او مي‏شد.بدين سان كافكا هم شيفته و هم گرفتار ادبيات بود. ادبيات براي او هم سرچشمه مشتاقي بود و هم منشا پريشاني يادداشت‏هاي كافكا جاي جاي كاشف از آن است كه وي به هيچ وجه از آن گونه زندگي كه عموماً زندگي سالم تلقي مي‏شود، گريزان نبود. چه بسيار هنرمنداني كه در عين تاهل استعداد خود را جواز قرباني كردن نزديك‏ترين وابستگان خود تلقي مي‏كنند و پيامبروار برآنند كه دل مشغولي به انساني‏هايي كه آنها را حقير مي‏شمرند، چيزي را كه ايشان به بشريت اهدا مي‏كنند تباه و قرباني مي‏كند.
آن‏ها اين اصل را، كه اي بسا روي ديگر شهرت‏طلبي است، پذيرفته‏اند. تقريباً تمام قهرمانان كافكا از جمله گرگور سامسا (در مسخ)، روزه‏دار حرفه‏اي (در هنرمند گرسنگي)، سگ (در تحقيقات يك سگ)، كا. (در قصر و محاكمه)، گراكوس (در گراكوس شكارچي)، پزشك (در پزشك دهكده)، در جدال دروني ميان دو عالم مشتركند . كافكا خود در باره ي علاقه ي خود به ادبيات مي‌نويسد: «آنچه به ادبيات وابسته نيست، مرا رنج مي‌دهد و بيزارم مي‌كند، از صحبتها خسته مي‌شوم، عيادتها تا حد مرگ ملولم مي‌سازد، زيرا از فكر خويش و از عمق حقيقت و اهميت آن بازم مي‌دارد.» از جمله داستانهاي كوتاه و معروف كافكا اين داستانهاست :قضاوت" (1916)، "پزشك دهكده" (1919)، "گروه محكومين (1919) و مانند آن. ساير آثار كافكا از جمله رمانهاي او، پس از مرگ به وسيله دوست وفادار او "ماكس برود" منتشر شد، اگرچه كافكا به او سپرده بود كه همه آثارش را نابود كند. مي توان گفت تقريبا تمامي آثار كافكا به زبان فارسي ترجمه شده. از يادداشتهاي روزانه اش، نامه هايش، داستان ها، رمان ها، و هر چه بر صفحه كاغذ نوشته است.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837