برخيا
ابراهيم بن برخيا كه همكيشان يهوديش او را «امير» و غيريهوديان «ساواسوردا» ميناميدند درحدود سال 1065 متولد شد.در تنظيم مبادلات فرهنگي بين نمايندگان تمدنهاي مسيحي و عرب نقش رهبريكنندهاي را ايفا نمود بيآنكه از وظيفه اصليش يعني مدافعه از ايمان يهود و منطبق ساختن آن با علم فلسفه غفلت ورزد.
رساله او درباره معيارهايي كه فرهنگ علمي جديد و روشهاي نويني براي اندازه گرفتن سطوح به وجود آورد تحت عنوان «ليسرامبا دوروم» تا مدت چند قرن مورد استفاده بسيار قرار گرفت.
در رساله ديگرش به نام «هژيونهانفش» (تفكر درباره روح) با ارائه نظرات خود درباره آفرينشي، سرنوشت انسان تمايل شديدي به زهد و رياضت در زندگي از خود نشان ميدهد. برخيا درحدود سال 1136 درگذشته است.
برگسن
هانري برگسن Henri Bergson فيلسوف شهير فرانسوي به سال 1859 در شهر پاريس در خانوادهاي انگليسي متولد گشت. از اوان كودكي در تحصيل خصوصاً رياضيات شاگردي بس ممتاز بود و همه اميدوار بودند، كه او از رياضيدانان برجسته گردد، ولي او به دانشسراي عالي براي تحصيل فلسفه و ادبيات رفت و در بيستودو سالگي به مقام استادي رسيد و در سي سالگي دكتراي فلسفه را گرفت و در چهل سالگي يكي از استادان «كولژدوفرانس» گرديد و مدتي بعد يعني در سال 1918 به عضويت فرهنگستان فرانسه انتخاب گرديد.
برگسن علاوه بر يك فيلسوف برجسته نويسندهاي توانا بود. در سال 1928 به دريافت جايزه ادبي نوبل «كه مربوط به سال قبل يعني 1927 بود» نائل گشت. در زمان جنگ هنگامي كه آلمانها كشور فرانسه را اشغال كردند. او نيز به جرم يهودي بودن از كار بركنار گشت و در سال 1941 در اثر يك بيماري مزمن بدرود حيات گفت.
برگسن فلسفه را تنها راه درك حقيقت ميداند و در اين مورد عقل را دخالت نميدهد بلكه بيشتر به تجربه و دورانديشي توجه داد. از تصور و خيال نفرت دارد و آن را مخلوق ميداند و چون نفس آن را حس نميكند ميگويد كه قابلقبول نميباشد.
برگسن آثار متعددي، به صورت خطابه و يادداشت، مجموعه و كتاب دارد، كه مهمترين آنها عبارتند از: «ماده و حافظه»، «معلومات بيواسطه ناخودآگاهي»، «استمرار و مقارنه»، «تحول اخلاق»، «خنده»، «دو سرچشمه اخلاق و دين»، «نيروي روحي» و «فكر و تحرك».
بركلي
جرج بركلي G. Berkely فيلسوف انگليسي در سال 1685 متولد گشت. پس از تحصيلات مقدماتي و عالي در رشته فلسفه، چون مسيحي متعصبي بود به صنف كشيشان درآمد. او گذشته از فلسفه به جغرافيا، باستانشناسي و اقتصاد علاقه داشت و در هريك از اين رشتهها تبحر و استادي خويش را به ثبوت رسانيده بود. مسافرتهاي مختلف و زيادي نموده و در سير و سياحت به تدوين آثاري چند در فلسفه دست زده است. بركلي در سال 1753 چشم از جهان فرو بست.
بركلي دوگانگي دكارت را رد مينمايد و عقايدش بيشتر به مالبرانش ولايب نيترولاك نزديك است. بركلي رسالات و كتب زيادي نوشته كه از آن ميان ميتوان: «چگونگي ابصار»، «مبادي علم انسان»، «السيفرون»، «آب قطران» و «مكالمات هيلاس و فيلونوس» را نام برد.
|