جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

خواب عموجان
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: فئودور داستايوفسكي
منبع: بابك كياني

در شهر كوچك مرداسف، ماريا الكساندرو وونا خود را در مقام مهمترين بانوي شهر تثبيت كرده، هرچند رقباي مهمي مانند همسر دادستان شهر، همسر فرماندار شهر و يا همسر تاجر ثروتمند شهر را در مقابل دارد.

او خودش را جزو طبقه اشراف مي‌داند (حال آنكه چنين نيست) همسر بي‌دست و پايي دارد كه قبلاً صاحب شغل اداري، مهمي در شهر بود ولي از وقتي كه شغلش را از دست داده به فرمان ماريا الكساندر وونا در ملك خانوادگي (خارج از شهر) زندگي مي‌كند. سينايدا، دختر جوان مارياست كه بيش از آنكه براي زيباييش شهرت داشته باشد به واسطه رابطه عاشقانه‌اش با معلمي دبستاني، شهره خاص و عام است.

رقيبان ماريا در هر فرصتي سعي مي‌كنند كه او را از مقام و ابهت خودش خلع كنند ولي ماريا هر بار با زيركي رسوايي‌‌ها و مشكلات خانوادگي خود را پشت سر مي‌گذارد و بر ابهت و شهرت خود مي‌افزايد و همچنان از فراز برج عاجي كه در ذهن خود ساخته، اطرافيانش را با نگاهي تحقيرآميز مي‌نگرد.

ولي حقيقت امر آن است كه زنان متشخص شهر مرداسف همه سر و ته يك كرباس هستند، آنها خاله‌زنك، حسود، مكار و اغلب فاسدند و در جهت منافع شخصي يا كوبيدن رقيب خود از هيچ عملي فروگذار نمي‌كنند و ويژگي ماريا الكساندرو وونا هم در اين است كه قوانين پنهان ولي به شدت لازم‌الاجراي اين جماعت را بهتر از تك‌تك آنان به جا مي‌آورد.

او در حل رسوايي‌‌ها ذهني خلاق و در لحظات بحراني شجاعتي بي‌مانند دارد و در هر زمان و هر مكاني مشغول طرح نقشه و يا خنثي كردن دامي است كه رقيبانش برايش در نظر گرفته‌اند. در صبح يكي از روزهاي سرد زمستاني اتفاقي عجيب رخ مي‌دهد. شاهزاده‌اي ثروتمند و متشخص توسط يكي از نزديكان دورش موسلياكو (كه خواستگار سينايدا، دختر ماريا الكساندرو وونا نيز هست!) به خانه ماريا مي‌آيد و لازم است كه كمي درباره اين شاهزاده پير نيز توضيح دهيم.

او در گذشته ثروت بسيار كلان خود را به روش‌هاي مختلفي به باد داده (مثل قمار، معاشرت افراطي با زنان جوان، مسافرت خارجه و...) ولي با مرگ يكي از عموهايش در پاريس صاحب ثروتي باد آورده شده است و اعضاي خانواده‌اش براي آنكه دوباره اين ثروت را به باد ندهد او را در ملك به ارث رسيده‌اش زنداني كرده‌اند و زني لايق و بدخلق را مأمور مراقبت از وي و اداره امور ملكي نموده‌اند. شاهزاده پس از شش سال (و در غيبت قيم سختگيرش) تصميم داشته به صومعه‌اي معروف برود.

اما به دليل چپ شدن كالسكه‌اش ناچار شده به همراه، موسليكاف (خواستگار سينايدا) كه معلوم هم نيست دقيقاً چه نسبتي با او دارد به مرداسف بيايد. ماريا الكساندرو وونا بلافاصله، در همان ديدار اول نقشه‌‌اي جديد طرح مي‌كند. او تصميم مي‌گيرد موسلياكف را جواب كند و دخترش را به ازدواج شاهزاده فرتوت درآورد و در اينجاست كه نبردي بي‌امان و بيرحمانه در مرداسف شروع مي‌شود. ماريا الكساندرو وونا از طرفي بايد دختر جوان و مغرور خود را به اين ازدواج راضي كند (چرا كه گفتيم سينايدا دل در گرو عشق معلمي دبستاني دارد و مرد جوان اكنون در بستر بيماري سل قرار دارد و به زودي خواهد مرد) و از طرفي موسلياكف را فريب مي‌دهد تا مانعي در مقابل اين وصلت ايجاد نكند.

از همه مهمتر رقبايش نيز بيكار نخواهند نشست تا او با سوءاستفاده از حواس‌پرتي شاهزاده (كه تقريباً يك دقيقه قبل را نيز به ياد ندارد!!) دخترش را به عقد او درآورد، مقام و لقب اشرافي شاهزاده را به ارث ببرد و پا به طبقه اشراف بگذارد. چرا كه مي‌دانيم به دست آوردن اين مقام بسيار با اهميت‌تر از ثروت شاهزاده و يا دور كردن سينايدا از كنار معلم مسلول است. شاهزاده تنها سه روز در مرداسف مي‌‌ماند ولي همين اقامت كوتاه‌مدت اثراتي شوم بر جاي مي‌گذارد و داستان ما درواقع به تشريح وقايع همين سه روز مي‌پردازد.

كشمكش‌هاي افراد، تضادهاي دروني، زبانه كشيدن انواع اميال پست انساني (انتقام، طمع، خيانت و...)، تعادل قوا در ميدان نبرد، آداب و رسوم اشرافي شاهزاده (قلابي بودن مو، ريش و حتي سبيلش و يا آرايش‌هايي كه ساعت‌‌ها طول مي‌كشد)، تظاهر، دورويي، مكر و حيله همه و همه در فضاي داستان حي و حاضرند و به ايفاي نقش خود مشغول مي‌باشند. شاهزاده داستان ما سمبل طبقه اشراف است. موجوداتي تنبل و بيكاره، عياش و خوشگذران، احمق و ساده‌لوح و مهمتر از همه، دغلكار و ظاهري فريبنده!! دنياي اسرارآميز آنها، آن نيست كه مردم ديگر مي‌پندارند، شكوه و عظمتي كه در زندگي ظاهري آنها به چشم مي‌آيد سرپوشي است بر زندگي توخالي و پوچ آنها.

زندگي بدون هيچ ساختار قابل اتكا و يا ارزش‌هاي انساني و عالي كه تنها بر چارچوبي ظاهري از قوانين و آداب و رسوم احمقانه بنا شده و چنان ملال‌انگيز است كه خودشان را فراري مي‌دهد (راست است كه ازدواج‌‌ها و روابط عاشقانه اشراف اغلب اين چارچوب خشك و بي‌منطق را مي‌شكند و رسوايي مي‌آفريند). آنها، از دنيايي كه انسان‌هاي بيشماري بر سر ورود به آن از آبرو و اعتبارشان مايه مي‌گذارند و تن به پست‌ترين رذيلت‌‌ها مي‌دهند، مي‌گريزند تا پا به دنياي ما (انسان‌هاي معمولي و ساده) بگذراند!! آنها از تضادها، از دروغ‌‌ها و فريب‌‌ها و از پوچي اين زندگي به اصطلاح اشرافي خسته‌اند و سرپناهي مي‌جويند، هرچند چارچوب خشك طبقاتي اشراف حتي اجازه فكر كردن را به آنان نمي‌دهد و آنان را چون گوسفندي دربند خود نگاه مي‌دارد.

مي‌دانيم هيچ چيز سخت‌تر از زنداني تعصبات و سنت‌‌ها و آداب و رسوم خودساخته بودن، نيست و صدالبته رهايي از چنين زنداني كه نياكان ما آن را به ارث داده‌اند هزار بار مشكل‌تر!! در مقابل زنان مرداسف نمودي كامل از بشر امروزي هستند كه بنا به گفته همان معلم مسلول، سال‌هاست كه ارزشمندترين صفات انساني و اهداف عالي بشري را به خاك سپرده‌اند و در به كار بردن هر وقاحتي و رذالتي براي به دست آوردن ثروت و مقام، كوچكترين ترديدي به خود راه نمي‌دهند و در اين راه حتي از سادگي و حماقت اطرافيان خود (مانند شوهر ماريا الكساندرو وونا) و يا عواطف پاك آنان (مانند عشق سينايدا به جواني فقير) سوءاستفاده مي‌كنند. اين رذالت‌‌ها و رسوايي‌‌ها جزئي از هويت آنان است كه داراي اهميت نيست زيرا هنگامي كه موفقيت به دست آمد همه گذشته ننگينشان را به راحتي فراموش مي‌كنند.

چرا كه اصولاً هدفي والاتر و برتر از اين (دستيابي به جاه و مقام اشرافي و امتيازاتش) نمي‌شناسد و از همين‌روست كه افكار نسل جوان را (كه اين امتيازات و برتري‌هاي اشرافي را به مسخره مي‌گيرد و آن را به چالش مي‌طلبد) دشمن مي‌دارند. اين افكار كه دم از انسانيت و ارزش‌هاي عالي مي‌زند در نظر آنان بيش از اندازه خيال‌پردازانه است و ياري رقابت با تفكرات واقع‌گرايانه!! آنان را ندارد. اشرافيت عصاره‌اي است كه هركس ذره‌اي از آن نوشيده باشد مي‌تواند پله‌هاي ترقي و پيشرفت را بپيمايد (درعين حماقت و بي‌لياقتي) و سايرين نيز بايد در مقابل او تعظيم و تكريم كند و اوامرش را به جان بپذيرند (هرچقدر كه عاقل‌تر و لايق‌تر باشند!!)

نويسنده داستان از وراي بازشكافي زندگي اين طبقه برتر و نقد و روانكاوي اطرافيان مادي‌گرا و ظاهرپرستشان (كه در آرزوي پيوستن به اين طبقه به سر مي‌برند) راه سوم را برمي‌گزيند و آن نفي شالوده‌شكنانه امتيازات اين طبقه و بر صدر نشاندن عقل و پشتكار است.

دنيايي جديد كه به جاي خون و مالكيت، عقل و لياقت افراد مقام آنان را در ساختار اجتماعي مشخص كند و ملاك برتري آنان باشد (در كنار اخلاق و ارزش‌هاي انساني كه عقل هم به آن فرمان مي‌دهد). اشرافيت از نگاه داستايوفسكي همانند شاهزاده پير و فرتوت جامعه در خواب غفلت به سر مي‌برد و به دليل طبع محافظه‌كارانه‌اش از پيشرفت و ترقي به دور است، اشرافيت در ديد او مرده متحركي است كه روزهاي پاياني اين زندگي ظاهري را مي‌گذراند انقلاب بلشويكي در روسيه تزاري پاسخي قاطع در نفي امتيازات اين طبقه اجتماعي با نفوذ بود كه از زمان امپراتوري هخامنشي و اسكندر كبير به حيات و رشد خزنده خود ادامه داده بود.

ولي آيا اشرافيت در دنياي كنوني ما مرده و هوادارانش كه در قالب زنان مرداسف آنان را شناختيم در پي ارزش‌هايي جديد گام برمي‌دارند و يا اهداف متفاوتي را مي‌جويند؟ خير! اشرافيت نمرده بلكه تنها در جامعه پيچيده بشر امروزي تغيير شكل داده و در پي انقلاب صنعتي و رشد تكنولوژي ميدان وسيعتري (به اندازه جهان) را هدف خود قرار داده و از آن واضح‌تر هوادارانش هستند كه نه تنها از تعداد آنان كاسته نشده بلكه رشدي سرطاني داشته و مادي‌گرايي كه در گذشته در خلوت افراد و يا گوشه دهنشان نشو و نما مي‌كرد حالا در روز روشن و عرصه عمومي خودنمايي مي‌كند و به انواع اسم‌هاي مختلف (سكولاريسم، رئاليسم، اصالت سود و...) حضور خود را اعلام مي‌كند و بشر امروز براي مبارزه با اين غده سرطاني (روح مادي‌گرايي كه جامعه بشري را به زنجير كشيده) مبارزه‌اي سخت در پيش دارد و پيش از هر چيز براي پيروزي در اين مبارزه احتياج به شناختي عميق از ماهيت وجودي اين دشمن سرسخت دارد.

شناختي كه با مطالعه آثاري ازقبيل همين داستان به وجه كمال به دست مي‌آيد. آثاري كه روحيات مادي‌گرايي را تجزيه مي‌كند، همان روحياتي كه در همه ما وجود دارند و با ما زندگي مي‌كنند و اگر محيط لازم براي رشد و نمو داشته باشند از درون ما سر بر مي‌آورند و خودمان را به زنجير مي‌كشند.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837