چارلز فاستر كين، فرمانرواي مقتدر مطبوعات سراسري انيكو يور آمريكا، در قصر مجلل خود لحظات پاياني زندگي پر پيچ و خمش را طي ميكند. تصاويري از خاطرات مهم گذشته كه با منظرههاي مختلف قصر مجللش مخلوط شده فضايي نوستالژيك به اين اتاقخواب (كه مردي درحال مرگ در آن خوابيده) ميدهد.
چند دقيقه بعد او دنياي پر رنج و مشقت ما را ترك ميكند. درحالي كه پيش از مرگ با صدايي نارسا و ضعيف: كلماتي را نجوا ميكند اعتقاد بر اين است كه براي فرد درحال مرگ، نيايشي نيست، پس او در اين واپسين لحظات چه چيز را ميجويد؟ «غنچه گل سرخ» اين كلماتي است كه نجوا ميكند و پس از آن به خواب ابدي فرو ميرود.
بلافاصله دنياي اطراف او (كه عليرغم مرگش به حيات خود ادامه داده و ميدهد!!!) به جنبوجوش ميافتد. مطبوعات به اظهارنظر و تحليل زندگي اين مرد ميپردازند و تنوع افكار و عقايد بشري را يك بار ديگر آشكار ميكنند «كين، مردي كه جنگ را عوايد خود قرار داده بود مرد!» و در مقابل «مردي كه براي كارگران مبارزه ميكرد، درگذشت!». مجلسي باشكوه براي تشييعجنازه او ترتيب داده شده و تقريباً همه درباره اين مرد و زندگي شخصيش صحبت ميكنند. گوش فرا دادن به اين گفتارها و يا خواندن روزنامهها ما را در حل اين سؤال ياري نميكند كه «به راستي كين چه آدمي بود؟» پس بهتر است كه به همراه نويسنده پاي صحبت نزديكان و همكاران كين (مانند همسرانش و يا دوستان مطبوعاتي او) بنشينيم و روحيات پيچيده او را (كه نمادي از روح بشر امروزي است) كشف كنيم.
مجموعهاي از افكار و خصلتهاي روحي و رواني كه بسيار متنوع و حتي متضاد هستند، پيچيدگيهايي كه در ذات بشر بالقوه وجود دارد و غموض اجتماع بشر امروزي آن را به صورت بالفعل درآورده و شاخ و برگ داده است. هريك از اين افراد كين را از زاويه منحصر به خود ارزيابي ميكنند و در اين راه از ديدهها و شنيدههاي شخصي خودشان، كمك ميگيرند. از نظر كارخانهداران و وامداران بزرگ و قدرتمند آمريكا او يك كمونيست تمامعيار است حال آنكه خود او سهم عمدهاي در بسياري از كارخانجات و سنديكاهاي تجاري داشت!! پس چاره و گريزي نيست جز آنكه اين شناختها و كاراكترهاي مختلف از اين شخص واحد را در كنار هم قرار دهيم تا تمام زواياي پنهان و آشكار او براي ما روشن شود. مردي كه از مسافرخانهاي كوچك و محقر، پلههاي ترقي را با چنان سرعتي پيمود كه به درستي او را رهبر خطمشي فكري مردم آمريكا معرفي ميكردند و از آن جالبتر اينكه با همان سرعت هم محبوبيت و نفوذ خود را از دست داد و تك و تنها در قصر مجلل (ولي غمزدهاش) از دنيا رفت. زندگي بر پايه ماديات (پول، قدرت يا شهرت) دنياي آدمها را از معنويات و ارزشهاي عالي و قابل اتكاي دروني خالي ميكند و به جاي آن پوچي و توخالي بودن را به انسانها هديه ميدهد. اين ارزشهاي مادي، تنها ظاهري فريبنده دارند كه دردها و رنجها و ويرانيهاي نهاني صاحبانشان را ميپوشانند و افراد ساده و بيتكلف را دچار گمراهي ميكند.
|