كتاب دانه زير برف در واقع جلد دوم كتاب نان و شراب است . زيرا از همان جايي كه نان و شراب قطع مي شود يعني فرار پيترو اسپينا در كوهي پوشيده از برف و كشته شدن كريستسنا توسط گرگها، آغاز مي شود.
نان و شراب داستان مبارزه يك سوسياليست است عليه فاشيسم و دانه زير برف، داستان همين مبارزه و گريز دائم است ، اما نه در جهات جغرافيايي بلكه در عمق روح و انديشه.
داستان پيترو اسپينا ، داستان خود سيلونه است . اين مبارزي كه ده ها سال از بهترين سال هاي عمرش را وقف مبارزه با فاشيسم كرده و در گروه جوانان سوسياليست مبارزه مي كند ، ناگهان چنان در خود فرو مي رود و در خويشتن خويش به نشستي عارفانه مي نشيند كه حتي از زاهدان نيز چنان تامل و تفكري بر نمي آيد. اين جاست كه خواننده از خود مي پرسد ، چگونه از يك سوسياليست بيرون گرا ، مردي عارف و درون گرا ساخته مي شود؟
مردي كه در طويله ، ميان كاه و در هنگام نظاره الاغي آنچنان تولدي نو مي يابد ، كه به تولد مسيح شبيه است. سراسر اين كتاب سرشار از انديشه هاي ناب عرفاني است، كاوش در عمق قلب و ذهنيت خويشتن و تولدي دوباره يافتن همچون مسيح. قهرمان اثر و حتي آن آدم كر و لال نيز ، تجسم عيني مسيح است ،زيرا صليب رنج خويش را بر دوش دارد.
|