جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

ضمير پنهان
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: كارل گوستاو يونگ
منبع: بابك كياني

ما تا چه ميزان با خود آشنا هستيم؟ تا چه ميزاني خود را و روحيات خود را مي شناسيم؟ از اولين باري كه انديشمندان در صدد پاسخ به اين سئوال بر آمدند قرنها ميگذرد و هر چند پاسخ به اين سئوال، مانند بسياري از مسائل علمي مورد بحث و جدل، موافقت و مخالفت و تأئيد و تكذيب هاي فراواني قرار گرفته است ولي تقريبا مي توان به شيرازه عقيده مشترك در ميان آراي روانشناسان دست يافت، پاسخي مشترك با تفاوتي كيفي! اكثريت روانشناسان و روانكاوان با قاطعيت اعلام مي كنند كه شناخت ما انسانها از روحيات و شخصيت خودمان ، محدود است، زيرا روح انسان پيچيدگيهاي فراوان و ابعاد بسيار دارد و تمام علم روانشناسي و جامعه شناسي فقط توانسته است بخشي از اين ابعاد را دريابد و مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. در سايه نامكشوف ماندن بسياري از زواياي روح و روان آدمي، تصويري مبهم - كلي و ناقص از انسان ترسيم شده است كه در برخي موارد با روح و روان حقيقي انسان در تضاد كامل قرار مي گيرد.

اين تصوير ناقص و غلط كه توسط خود شخص ترسيم شده است، هنگامي كه در غالبي كلي قرار مي گيرد تا لا جرم قوانين، علم روانشناسي را تشكيل دهد، بيش از پيش با حقيقت بيگانه مي شود و مانند هر علم آماري ديگري از تبين ابعاد و پيچيدگيهاي روح و روان انسان( كه مانند اثر انگشت از شخصي به شخص ديگر تفاوت دارد!) عاجز مي ماند. همانطور كه نيچه مي گويد:« هيچكس به اندازه پدر و مادر با فرزند خود بيگانه نيست!» اين قوانين كلي نيز همانند پدر و مادر علم روانشناسي از شناسايي زواياي عميق و متنوع روحيات فرزند خود بي اطلاع هستند و درك درستي از آن ندارند و به همين دليل است كه توانايي شكل دادن و تربيت كردن مناسب و متناسب فرزند خود را، اغلب به همراه ندارند.

گره كوري كه سبب شد تا روانشناسان و رونكاوان به طور مستقيم به شخصيت و روحيات خاص بيمار خود بپردازد و از به كار گيري متدهاي يكسان و كلي خود داري كنند و در يك كلام، در صدد درمان بيمار خود باشند نه يك بيماري رواني انتزاعي و ذهني!! اين عقيده مشترك « ايمان به عدم شناسايي شخص توسط خود و اطرافيانش» تنها از نظر كيفي مورد جدل انديشمندان است . برخي ميزان اين محدوديت را تا نهايت ممكن بسط داده اند و برخي دامنه كوچكتري را براي محدوديت چشم انداز انسان بر دنياي درون خود، در نظر گرفته اند.

اما چه ميزان اين محدوديت زياد باشد و چه كم، عدم آگاهي انسان از روحيات و روان شخصي خود سبب تشكيل دنياي تاريك و مرموز در حياط دروني او مي گردد و اين همان قلمرو ناشناخته وجود آدمي است كه روانكاوان از آن با نام ضمير پنهان يا نهاد نفس نام مي بردند كه برابر با درون كشف نشده هر انسان است. اين دنياي نا شناخته درون ما ، همانند دنياي زيرين( قلمرو هادس ، خداي دنياي مردگان) از چشم انداز ما و اطرافيان و البته جامعه اي كه در آن زندگي مي كنيم خارج است، حال آنكه مي تواند شخصيت اصلي و يا به اصطلاح روانشناسي اسطوره اي يونگ ، آركي تا يپ اصلي ما را در خود مخفي نگاه داشته باشد.

براي جلوگيري از عفونت رواني و شكوفايي شخصيت و روح و روان فرد، بايد اين قلمرو تاريك و ناشناخته با نور آگاهي روشن شود، كشف گردد و اين هماني چيزي است كه دكتر يونگ در اين كتاب ازآن با عنوان خود شناسي ياد مي كند.

ما براي آنكه بتوانيم با اطرافيانمان ارتباط درست و آگاهانه اي را برقرار كنيم و از فرديت خود در جامعه مدرن امروزي، محافظت نماييم، بايد ابتدا خود را بشناسيم و اين خود شناسي به معني كشف ضمير پنهان ماست. مي دانيم كه علاوه بر وسعت روح انسان و پيچيدگيهاي فراوانش و محدوديت هاي قوانين روانكاوي و علم روانشناسي به مثابه يك علم آماري، بشر امروزي براي كشف و شناسايي دنياي درون خود با يك مشكل سوم« كه در حقيقت بلند ترين و محفوظ ترين مانع است» نيز مواجه است. اين ديوار بلندي كه ميان ما و روحيات و شخصيت حقيقي ما قرار گرفته ، جامعه مدرن و متمدن امروزي نام دارد كه جامعه شناسان از اين حيوان ترسناك با نام جامعه نوده گرا و يا جامعه شبكه اي هم ياد مي كنند!

در دنياي كنوني ما، هيچ مسئله اي اسفناك تر از گرفتاري اساسي فرد در دنياي فرا- سازمان يافته فعلي نيست. انسان جديد ، بسياري از آزاديهاي خود ، مانند آزادي سياسي - مذهبي و حتي اخلاقي و معنوي را تسليم نيروهاي مقهور كننده جامعه توده گرا كرده است. مقاومت در برابر اين توده سازمان يافته مي تواند تنها تحت تاثير شخصي قرار گيرد كه فرديتش در داخل جامعه شبكه اي، به همان اندازه سازمان يافته است و مهمترين دليل اين قانون است كه هر شخص از نظر دكتر يونگ بايد با همان شخصيت هاي محوري يا آركيتايپ هاي اصلي خود زندگي كند و گرفتار شخصيت ها و آركيتايپ هاي اجباري كه جامعه و محيط اطراف به او تحميل مي كنند نگردد.

يعني هر فرد بتواند مرز ميان زندگي اجتماعي و شخصي خود را مشخص كند و با رشد دادن آركيتايپ ها و شخصيت مختلف خود در موارد لزوم ، از آنها سود ببرد مثلا شخص هادس تايپ كه دنياي اطراف و زندگي اجتماعي اش او را به سمت روحياتي زئوسي ( خداي خدايان و سمبل قدرت) و آپولويي( خداي آفتاب و سمبل اراده و دقت) سوق مي دهد در صورت آگاهي از شخصيت اصلي خود مي تواند در ساعات فراغت با شخصيت محوري اش زندگي كند و بالانس و تعادلي آگاهانه و دقيق ميان شخصيت هاي مختلف و حتي متضادش بر قرار نمايد.

تعادلي كه براي سلامت رواني و پيشرفت فردي و اجتماعي شخص واجب است و بدون آن دست يافتن به اين اهداف متضاد و زندگي در اين دو دنياي متعارض كه به موازات هم در حال نشو نما هستند« دنياي درون و حياط اجتماعي و جمعي » غير ممكن است و تنها منجر به افسردگي و يا بيماري مهلك چند شخصيتي يا اسكيزو فرني و يا بيماري هاي رواني ديگر مي گردد. حتي اگر شخصيت ها و آركيتايپ هاي محوري ما با روح جمعي يكسان باشد( يك زئوس يا يك آپولو) عدم آگاهي ما ، سبب تك بعدي شدن و يا به اصطلاح روانشناسي دكتر يونگ تسخير شدن ما مي گردد. بدين معني كه اين شخصيت ها چنان در ما رشد مي كنند كه ما را برده خود مي سازند و از رشد هر آركيتايپ ديگري و بسط قلمرو هر روحيات متضادي جلوگيري به عمل مي آورند.

اعصار و استبدادي دروني! كه به مرور زمان عرصه را بر انواع بيماريهاي رواني و ناهنجاريهاي روحي مي گشايد. بي دليل نيست كه بيماريهايي از اين دست در جامعه متمدن امروزي، مانند سرطان رشدي افسار گسيخته داشته اند و حتي حالت همه گير و اپيدمي پيدا كرده اند. دكتر يونگ براي برقراري اين تعادل و بالانس حياطي به چند وزنه داخلي و خارجي مهم اشاره مي كند: يكي درك فرد از خويشتن( خود شناسي) و ديدگاه فلسفي و روانشناختي هر فرد نسبت به خود و زندگي و ديگري مذهب ، مذهب كه در مقابل دولت مقتدر و توده گراي مدرن امروزي« كه ما را به اطاعت اين جهاني دعوت مي كند» ما را به دنياي ديگر مي خواند و در مقابل قلمرو زميني دولت، امپراطوريش را در آسمانها برقرار مي سازد و اينچنين با نفي تصرف دولت در فرد و گشودن راههايي جديد از مطلق گرايي ؛ فلسفه زندگي قدرت و انحصاري درك حقيقت توسط دولت جلوگيري به عمل مي آورد.

اين عامل تعادل و پل ارتباطي انسان و آسمان كه او را از نظر رواني، از چنگ بسياري از اجبارها و محدوديت هاي تحميلي دولت رها مي سازد، در صورتي كه با دولت توده گرا از در صلح در آيد يا خود بجاي آن تكيه زند، قدرت تعادل بخش خود را از دست مي دهد و انقياد و تسليمي مرگبارتر را بر انسان تحميل مي كند ( اعصار تاريك اروپا بهترين نمونه از اين نوع جامعه مي باشد ). از ديدگاه دكتر يونگ در اين مقطع، مذهب حتي نامش را از دست مي دهد و به كيش تبديل مي شود. كتابي آسماني كه بيش از اندازه دنيويي شده و تمام فكر و ذكرش را براي حل معضلات دنيويي و بسط سلطه اين جهاني خود بسيج كرده است! ديدگاه غرب در برابر اين وزنه تعادل روحي در دو پاسخ خلاصه مي شد:

1). تصميم به نابودي و حاشيه نشيني كردن مذهب( در انقلاب فرانسه عصر روشنگري و رنسانس)

2). يورشي ظريف براي به خدمت گرفتن مذهب و تبديل آن به كيش( دولت هاي كمونيستي و حكومت دموكرات).

اغلب جامعه شناسان و رونكاوان به اين نكته اذعان دارند كه مذهب در طول تاريخ به صورت ناخود آگاه توسط توده مردم مورد استفاده قرار مي گرفته است، كار كردهاي مشابه و تعادل بخش پنهاني مذهب در زندگي كه از تقابل با انحصار دولت بر مي خواست، فرد را به سمت مذهب متمايل مي كرد. فرد در ضمير نا خود آگاه ( همان ضمير پنهان مرموز خود) به دنبال نيرويي بود تا در برابر هجوم دولت مدرن به تمام ابعاد زندگي شخصي اش ايستادگي كند، يك نقطه تعادل براي ادامه حيات هنگامي كه در فصول بعدي كتاب شخص، شخصيت هاي محوري خود را كشف مي كند و بر اساس آن فلسفه زندگي اش را سازمان مي دهد، نياز ناخود آگاه فرد به مذهب از بين ميرود، چرا كه وزنه تعادل كامل تر و قدرتمند تري را در اختيار دارد. رويكرد فلسفي فرد به زندگي بازتابي از كشف ضمير پنهان است و هر چه اين آشنايي كامل تر و دقيق تر باشد، فلسفه فرد كه در حقيقت زاويه ديد او به جهان بيرون است وسيعتر و پخته تر خواهد بود و اين به معناي سازمان يافتگي فرديت انسان است.

او مستقيمأ به قدرتي كه مي تواند از زنجيرهاي جامعه رهايش سازد ، چنگ مي اندازد و بر خود و محيط اطرافش مسلط مي شود. البته اين نه موضوعي تازه بلكه تعبيري نو از ديدگاهي قديمي است ، در تمامي مسالك عرفاني شرق توجه به خويشتن خويش هميشه مدنظر بوده است . به قول مولانا :

خويش را ديدو ديد خويشتن

زهر قتال است هان اي ممتحن

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837