مردي ثروتمند و اشراف زاده ، به عشق همسر يك كارمند ديوان دولتي گرفتار مي شود و پس از مدتي عاشق و معشوق تصميم به فرار از خانه شوهر مي گيرند ولي در شبي كه قصد فرار داشتند، شوهر معشوقه زودتر از موعد به خانه مي آيد و فاسق همسرش را ملاقات مي كند. سرانجام پس از چند ساعت بحث و گفتگو ، شوهر مي پذيرد كه همسر و فاسقش در مقابل دريافت 000/100 روبل او را ترك گويند و زندگي جديد خود را آغاز كنند.
ولي دست سر نوشت دوباره اين دو قهر مان داستان را در كنار يكديگر قرار مي دهد، در كريمه جايي كه فاسق و شوهر سابق هر دو خانه اي مجلل را براي اقامت خود اجاره كرده اند و در عين حال از حظور يكديگر بي خبر هستند. يكي از مشخصه هاي ادبيات چخوف علاقه و توجه او به موقعيت هايي است كه هر انساني ممكن است در زندگي با آن روبرو شود. حقايقي از دنياي اطراف ما : عشق و نفرت، وفاداري و خيانت ، جنايت و عدالت و... چخوف اين حقايق را در غالب طنز ها و تراژديهاي محكم و سازمان يافته خود طراحي مي كرد، همان طور كه در كتاب فاسق از مجموعه اي شامل انگاره هاي طنز و تراژدي سود برده است.
در يك سمت ماجرا، بدگروف همسر معشوق خيانت كار قرار دارد مردي كه سعي مي كند تا با توسل به زور- مقام وقاحت يا ثروتي كه از فروش همسرش به دست آورده خودش را در متن اجتماع مطرح كند. مردي كه سمبل روستايياني است كه در پي كسب مقام و ثروت به كلان شهرها هجوم آوردند و بافت جامعه شهري را دچار دگر گونيهاي عميق كرده اند اما فرهنگ روستايي كه در درون آنها ته نشين شده و در جاي جاي روحشان مخفي گشته است، هرگز تركشان نمي كند و با قدرت هر چه تمامتر به حيات خود ادامه مي دهد. همين وجود مزاحم است كه در تقابل روزانه با فرهنگ شهر نشيني و سيستم اخلاقي وابسته به آن ، شخص را از ورطه ثبات و آرامش دور مي كند و در دريايي از تضاد و ترديد غرقش مي سازد.
دنيايي آكنده از تضاد هاي حل نشدني و گرهي كور كه جان اين روستا زادگان شهر نشين را در چنگ خود مي فشارد و در نهايت امر از آنها موجوداتي ترسو و منفعل مي سازد كه توانايي پاسخگويي با مشكلات ريزو درشت و تصميم گيري قاطع در شرايط سخت و بحراني را ندارند و چون برده اي گوش به فرمان ، از دستورات استيلا گراني كه جان و روحشان را در تسخير خود دارند اطاعت مي كنند، سلطه گراني مانند: حرص و طمع - قدرت يا ثروت و حتي حدود، تعيين ها و عرف هايي كه جامعه شهري به آنان تحميل مي كند!
در نقطه مقابل ميدان نبرد گرو هلسكي ، فاسق همسر خيانت كار داستان حضور و تداوم زندگي اشراف و فئودالي را اعلام مي دارد، طبقه اي كه علي رغم بافت پوسيده اجتماعي خود، همچون فرهنگ روستايي رقيب، به زندگي ادامه مي دهد و در جامعه اي كه چخوف آن را به تصوير مي كشد حاضر است ، نفس مي كشد تاثير مي گذارد و يا متأ ثر مي شود. طبقه اي در جدالي نفس گير با نظام سرمايه داري در حال ظهور روسيه ، يا چيزي را از دست داده يا در حال از دست دادن چيزي است و نمونه بارزي از آدم هايي كه ميان زمين و آسمان گرفتار هستند را نمايش مي دهد.
|