اخلاق چيست؟ جامعه اخلاقي چگونه جامعه اي است؟ آيا اخلاق مطلق است يا نسبي؟ ارزش هاي اخلاقي ذاتي هستند يا عرفي؟ رابطه ايمان با اخلاق، چگونه را بطه اي است ؟ ارتباط ايمان با عدالت چطور؟ و...
سئوالاتي از اين دست سالهاست كه افكار متفكران و فلاسفه را به خود مشغول كرده است و روزي نيست كه حكيمان علم اخلاق بر سر مفاهيم اين علم دنيوي و اخروي با يكديگر مجادله نكنند و در ميدان مفاهيم جديد و احكام بديع اخلاقي و ضد اخلاقي جولاني ندهند. اخلاق و مفاهيم متتونع و گسترده اي كه يا در خدمت خود دارد( عدالت- وفاي به عهد، راستگويي و...) و يا با ايشان در حال مراوده متناوب و مستقيم است ( ايمان و دينداري - آزادي و...) از روزي كه سنگ بناي جوامع ابتدايي و بدوي نهاده شد ، با زندگي بشر آميخته شد و در كنار اقتصاد - سياست و قوانين فرهنگي و اجتماعي ركن اصلي جوامع بشري را ساخته است. اين فرشته آسماني( كه همه براي به دست آوردنش گوي سبقت را از يكديگر مي ربايند) در طول تاريخ پر فراز و نشيب حياط بشري صورت ها و شمايل گوناگوني به خود گرفته تا جايي كه هر جماعتي اخلاق خاص خود و ساختارهاي ارزشي ويژه خويش را بنا كرده است و بر حقانيت و رجحان و برتري ارزشهاي اخلاقي اش پاي مي فشارد« انبوهي از مقالات و كتب شرحي و نقدي و خيلي كثيري از تكفير شدگان و تبعيد شدگان مدعاني اين حقيقت تاريخي علم اخلاق است» و كتاب حاضر كوششي است در باب پاسخگويي به اين سئوالات مهيب كه عقل عالم و عامي را مي گزد و تلاشي است براي يافتن راهي به سوي آفتاب حقيقت از ميان كارزاري از افكار و فلسفه ها و ايدئولوژيهاي متنوع و متفاوت و البته متضاد كه پيوسته با يكديگر سر جنگ و ناسازگاري دارند و از هيچ طعن و نفرين و تكفيري بر عليه يكديگر دريغ ندارند.
مقالات تئوريك هشت گانه مجموعه حاضر را مفاهيم عدل- ايمان و آزادي- به يكديگر پيوند مي دهند و عدالت كه مبهم ترين و جنجالي ترين مفهوم اخلاقي است هم با ايمان نسبتي دارد و هم با آزادي، لذا اگر يك محور واحد براي اين كتاب بتوان پيدا كرد، همانا محور عدالت است. به راستي عدالت چيست؟ چگونه نقاب از چهره بر مي دارد و به چنگ طالبانش مي افتد؟ راست است كه مفاهيم اخلاقي كه حكم واضح و قاطع دارند( مانند عدالت كه هميشه و همه جا نيكوست) تعريفي واضح و دقيق ندارند و آنجا كه پاي مفاهيم اخلاقي با تعريف واضح به ميان مي آيد ( مانند راستگوي كه براي همه ما مفهومي ملموس آشناست) حس و قبح فعل بر ما آشكار نيست. في المثل هنوز پس از چند قرن جارو جنجال و مبارزه مسلحانه و غير مسلحانه ! معلوم نيست كه راستگويي در چه مقامي نيكوست و درچه موقعيتي ناروا يا سلسله مقالات و كتبي كه در باب مفاهيم و تعريف عدالت نوشته شده است علي رغم آنكه تولدش به روز ازل و آغاز خلقت بشر باز مي گردد ( خلقت حضرت آدم و حوا) همچنان مجادله برانگيز ومبهم است و گويا اين سلسله مقالات رو به سوي ابديت دارد! اخلاق و خدايان در سدد دادن تعريفي جديد از عدالت نيست بلكه در اين كتاب نظريه اي در ميان نهاده شده است كه مي توان آن را « تئوري زائد بودن عدالت» ناميد. برمبناي اين تئوري ، عدالت فضيلتي برتر يا جدا از ديگر فضايل نيست بلكه عين فضايل اخلاقي است.
|