جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

مردي كه همه چيز همه چيز همه چيز داشت
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: ميگل آنخل آستورياس
منبع: بابك كياني

مردي جوان، دارايي نيروي عجيب و خيره كننده اي است كه هنگام خواب تمامي انواع فلزلات( از خرده هاي آهن تا اسباب نقره اي و طلايي)را به خود جذب مي كند و براي آنكه از خطرات مدفون شدن در زير خرواري از لوازم فلزي در امان باشد ناچار است كه بر بستري از نمك سفيد بخوابد( و اين خود حقيقتي عبرت آموز است كه انسانهاي خاص بيش از توده يك شكل عامه مردم در رنج و عذاب هستند!!) به مرور زمان اين توانايي منحصر به فرد سبب مي شود كه او را از شهر رم برانند، كافر و ملحد و خدمتگزار شيطان بنامندش و طردش كنند، مانند بسياري از بزرگان ، فلاسفه و دانشمنداني كه نيرو عظيم فكري و روحيات قوي و بي مانند شان،سبب طرد و حذف شدنشان را فراهم ساخت و بر رنج و دردي كه به واسطه روح حساس و ديد مكاشفه آور خود تحمل مي كردند، افزود، بزرگاني چون عين القضات همداني- ملاصدرا- گاليله- جوردانو برونو و... به همين جرم شمع آجين گشتند و يا سوزانده شدند، جرمي به نام متفاوت از مردم خود بودن، گناهي به نام جلوتر از زمان خود زيستن و بر اسرار طبيعت و ناخود آگاه جمعي چنگ انداختن. مردي كه همه چيز همه چيز همه چيز داشت نيز از اين قاعده مستثنا نيست،او هم مانند ديگر هم خرجيهايش از شهر خود رانده مي شود، توسط كليسا و پاپ اعظم ملحد ناميده مي شود( چرا كه در لحظه خواب بشقاب هاي مقدس كليسا را به خود جذب كرده بود!) و در نهايت توسط يك صاحب طماع سيركي عظيم به بردگي گرفته مي شود تا طلا و جواهرات بينند گان برنامه هاي سيرك را با نيروي نفسش بربايد.

داستان سورئاليستي مردي كه همه چيز همه چيز همه چيز داشت، در سال 1973 منتشر گرديد و آخرين كتاب ميگل آنجل آستورياس محسوب مي گردد. سبك نوشته هاي آستورياس خاص خود اوست. و اعتقادات آباء و اجدادي سرخپوستي، خرافه پرستي، سحر و جادو و طلسم از سويي و فقر تنگدستي مردم( كه در خاطرات او از محيط زادگاهش گواتمالا تبلورمي يابد) ، زيبايي طبيعت و سرسبزي خاك از سويي ديگر زمينه هاي اثر قدرتمند و شاعرانه آستورياس را تشكيل مي دهند. به راستي سورئاليسم دري بود كه بر دنياي ادبيات گشوده شد و آن را از چنگال رئاليسم سياه نماي نويسندگان روشنفكر به در آورد .

بدون شك در سورئاليسم چيزي بديهي و طبيعي وجود دارد، چيزي كه از نظر روانشناسي طبيعي و بديهي است، آنچه كه مي توان سايه هايي از واقعيت ملموسش خواند( ثروت افسانه اي كليساهاي كاتوليك-شكسته شدن حقوق انسانها مانند حيوانات- تسخير و نابودي تراژديك طبيعت توسط بشر و...) مكتب سورئاليسم ما را قادر ساخت كه به آنچه در درونمان مي پروريم زندگي بدهيم. در هياهوي اين دنياي مدرن كه تنها عقايد نقاد خود بنياد بر تمام امور زندگي مسلط است و در عرصه حيات بشري شهسواري مي كند، پناه بردن به دنياي خيال و آرزو و گشودن دريچه هايي بر دنياي قلب ها در برابر مغزهاي خشك و انعطاف ناپذير، مسكني آرام بخش است براي بشر روان پريش امروز تا به دور از هجوم عقلانيت مدرن و قوانين فلسفه ما ترلياسم كه تمام وجوه زندگي اش را تحت شعاع قرار داده و جسم و جان و روح و افكارش را به سخره گرفته است، اندك بياسايد و به ترميم قواي روحي خود بپردازد.

سورئاليسم چنين مسكني است شامل حكايت وقايعي كه در واقعيت رخ مي دهند و بعدها به افسانه مبدل مي شوند و البته افسانه هايي كه بعد ها به جامه واقعيت درمي آيند مسيري براي احياي كودك سركوب شده درون، راهي براي يافتن معصوميت از دست رفته و دست يافتن به كلمه دست نيافتني آرامش براي بشر نوين . تلاشي دوباره براي فرار از چنبره واقعيت و پناه بردن به حقيقت!! پس چاره اي نيست كه اول از همه چيز حد و مرزهاي واقعيت از هم گسسته شود تا راه بر خيال پردازي ( يا به قول آستورياس اين سليطه پرده نشين خانگي) هموار شود. وسورئاليسم چنين است، زيرا هيچ حد و حصاري ميان واقعيت و رويا، واقعيت و داستان ، ديده ها و پنداشته ها نيست.

چيزي را وجود ندارد نبين چيزي را كه هست تماشانكن عينك رؤيا به چشم بزن

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837