سيذارتا پسر برهمنى است كه، از درس هاى پدر و فرهيختگان، روحش اقناع نمى شود و آرامش به دست نمى آورد و در يافتن خويشتن خويش تلاش مى كند. او پى مى برد كه آموزش كافى نيست و بايد خودش جست وجو كند و راه را طى كند و بر خويشتن خويش چيره شود. او بعد از سال ها رياضت، زندگى مادى را هم تجربه مى كند و مى فهمد كه زندگى اش را بيهوده سپرى كرده و مى خواهد به حيات خود خاتمه دهد ولى ناگهان به ياد كلامى در دعاى برهمنان مى افتد كه او را به ادامه راه و رسيدن به كمال فرا مى خواند. او خود راه رستگارى را پيدا و مراحل سير و سلوك را طى مى كند.
سيذارتا نشان مى دهد كه راه را در شناخت خويشتن، خود انسان بايد پيدا كند و تمام جست وجو در جهت خويشتن است. راه سيذارتا از خانه پدرى تا رود است؛ يعنى سمبل طبيعت، سيذارتا هماهنگى جزء با كل و با وحدت است.كليد واژه ها: سيذارتا، شمن، بودا، برهمن، شناخت خويشتن.
• مقدمه
هرمان هسه در سال ۱۸۷۷ در شهر كلاو (claw) آلمان متولد شد و سال ۱۹۶۲ در سوئيس درگذشت. هسه در خانواده اى مذهبى كه سخت به آئين پروتستان پايبند بود رشد كرد. پدر و اجدادش از مبلغين پروتستانى بودند و در هندوستان، مركزى تاسيس كرده بودند و بسيار مورد احترام بودند.هرمان هسه در سال ۱۹۱۱ از سفر هند تصاويرى با خود آورده بود كه نشان مى دهند او ناظر و توصيف كننده بسيار خوبى از مناسبات هند است. گزارش او از هند بسيار ماهرانه است. يك دهه بعد سيذارتا نشان داد كه اين رمان عميق تر از آن چيزى بود كه هسه از خاطرات يك سفر داشت.
• نقد و بررسى
«سيذارتا» پسر برهمنى است كه در كرانه رودخانه و در كنار زورق ها پرورش مى يابد. دوستى دارد به نام گوويندا كه با هم به درس هاى پدر و فرهيختگان و افراد دانا گوش مى دهند. پدر از اينكه پسرش ولع يادگيرى دارد بسيار خشنود است و وجود مادر مملو از عشق به سيذارتا. دوستش، گوويندا هم رفتار و روح و افكار والاى او را دوست دارد اما سيذارتا احساس رضايت نمى كرد و روحش آرامش نداشت. احساس خلايى در زندگى داشت، و البته با گوش كردن به تعليمات افراد دانا و روشنفكر نيز روحش اقناع نمى شد و آرامش واقعى را به دست نمى آورد. به خدا و آفرينش دنيا مى انديشيد. او بايد خويشتن خويش را مى يافت.
|