اين كتاب داستان خانواده اي ارمني است كه پيش از انقلاب در آبادان زندگي مي كردند. نام زن كلاريس آيوازيان است و به همراه همسرش- كه يكي از مهندسين شركت نفت مي باشد و دخترهاي دو قلوو پسرش آرمن زندگي مي كند .
او در ميانسالي قرار دارد و زندگي اش روال عادي خود را طي مي كند و تمامي وظايفي را كه يك زن خانه دار خوب مي بايست انجام دهد ، انجام مي دهد اما با آمدن خانواده ارمني ديگري به يكي از خانه هاي سازماني روبرو و حضور افراد اين خانواده كما بيش عجيب در ميان آيوازيان ها زندگي كلاريس دچار تغيير و تحولي مي شود وبه پيروآن ديگرافراد خانواده ازجمله فرزندان و همسر و مادر و خواهر مجرد وي نيزدرگير اين اتفاقات هرچند ساده اما مهم مي شوند .
« كتاب چراغ ها رامن خاموش مي كنم » شايد از سويي نوعي كليشه اجتماعي شمرده شود و آن چه را كه قصد واگويه كردن دارد معضلي تكراري در زندگي اكثر زنان اين جامعه باشد و احتمالا زنان بسياري در طول زندگي خويش اين فراز و نشيب ها را طي كرده و مشكلاتي از اين دست را شخصا لمس كرده باشند اما از ديگر سو نثر ساده و روان كتاب ، به همراه لحظاتي غافلگير كننده دست به دست هم داده اند تا ما كتابي متمايز پيش رو داشته باشيم .
چيزي كه كتاب در لا به لاي صفحات خود قصد نماياندن آن رادارد همان بحران ميانسالي است زني خانه دار و معقول ، از ديد اجتماع تاييد شده ، مادري دلسوز و مهربان ، همسري وفادار و ساده ناگهان در اوج آرامش ظاهري در مي يابد بسياري از خواسته هاي دروني و اميال ساده روح خويش را در طي تمامي اين سالها ناديده گرفته است، درست زماني كه بچه هاي كوچكتراو به مدرسه رفته اند و مشغول درس خواندن هستند و پسر نوجوان وي مانند تمامي همسالان خويش اين سنين را پشت سر مي گذارد و همسر او مانند ديگر مردان خوب تمامي اوقاتش را براي درآمد زايي صرف مي كند ، كلاريس با زني مواجه مي شود كه در اين سال ها او نبوده است بلكه ظاهري كاملا متفاوت با كلاريس واقعي درون او داشته است در اين ميان حضور مرد مجرد همسايه و تضاد رفتاري و شخصيتي او با همسر كلاريس نقش به سزايي در به وجود آوردن اين بحران دارد.
|