كروك درشكه را خوابانده بودند و من سرم بالا بود و گاهى از لابه لاى شاخ وبرگ درخت ها، چراغ خيابان پيدا مى شد و نورش كه زرد بود پر از سايه برگ ها روى سر ما مى افتاد.بعد، رد مى شديم و دوباره تو درشكه تاريك مى شد و من همين طور سرم بالا بود كه كى مى رسم به زير نور دايره... پرويز دوايى، بازگشت يكه سوار «رومن گارى» داستان نويس فرانسوى، در يكى از داستان هايش نوشته كه نوستالژى و غم غربت، چيز بدى نيست، چون باعث مى شود آدم ها گاهى خودشان را مرور كنند و در اين مرور دوباره گوشه هايى از خودشان را كشف كنند كه تا قبل از اين نديده اند، يا بى اعتنا از كنارش گذشته اند
.به نظرم، مجموعه داستان «هيچكاك و آغاباجى» را هم بايد با چنين نگاهى ديد.همه داستان ها، متعلق به سال هايى هستند كه از ما دورند، سال هايى كه مى توانند دوبرابر سن ما باشند، با اين همه چيزى در آن ها هست كه جاودانه شان مى كند. اين يادداشت هم درباره همان عنصرى است كه اكسير جاودانگى اين داستان ها است.موفقيت پنج تا داستان اين مجموعه، احتمالاً مديون موقعيت هايى است كه نويسنده آفريده، ما با داستان هايى طرف هستيم كه در مكان هاى واقعى اتفاق مى افتند و علاوه بر اين اسامى آشناى زيادى را هم مى توان در آن سراغ گرفت.
كارى كه ديانى در اين داستان ها انجام داده، اين است كه همه داستان ها را با يك زنجيره به هم پيوند داده، يعنى همان زنجيره اى كه بزرگ ترهاى ما تا سال هاى سال به آن افتخار مى كردند و از آن مى گفتند.سينما به عنوان معبدى كه مى شد در آن از همه جا و همه كس بريد و به هيچ چيز اعتنا نكرد، همان زنجيره است.هنوز هم اگر به حرف آن ها گوش دهيد، به اين جمله برمى خوريد كه دنيايى روى پرده سينما بود كه از دنياى روزمره ما بهتر و خوش تر بود و درست به همين دليل است كه بخشى از حافظه تاريخى آن ها كاملاً مشترك است.فيلم هايى كه دوست دارند و بازيگرانى كه مى پسندند، مشترك هستند.كافى است تا مثلاً نگاهى به كتاب «بازگشت يكه سوار» نوشته «پرويز دوايى» (انتشارات روزنه كار) بيندازيد و داستان هاى بهنام ديانى هم را بخوانيد تا اين عناصر مشترك را ببينيد.
و تازه، نمونه غيرايرانى اش را مى شود در خاطرات «فرانسوا تروفو»ى فرانسوى هم ديد. اصلى ترين عنصرى كه در داستان هاى ديانى به چشم مى آيد، سينما است.درواقع، از آن جايى كه راوى داستان كشته مرده سينما است، ما همه چيز را در رابطه با سينما مى بينيم.از مثال ها و تداعى ها و تشبيه ها بگيريد تا خود فيلم ديدن ها و تماشاى هر فيلم براى بار چندم.اين نوع نگاه به زندگى از دريچه سينما، حقيقتاً فوق العاده است، مخصوصاً اين كه نشان دهنده حافظه خوب راوى داستان (درواقع، نويسنده داستان) است.
|