جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  05/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

خانه ي پترو داوا
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: ويرژيل گئورگيو
منبع: حسين مقدم

داستان از خانه اي قديمي و زيبا در كوههاي كاراپات روماني آغاز شد . خانه اي كه خانواده اصيل و نامي اين منطقه كوهستاني مالكيت آن را در اختيار داشت ، خانواده روكا .

اين خانواده به واسطه مردان نيرومند و با شرافتش ، زنان فداكار و قدرتمندش والبته اسبهاي بي بديلي كه پرورش مي داد در تمام منطقه و حتي در كشورهاي همسايه از شهرت و اعتبار فراواني برخوردار بود .

در يكي از روزهاي سرد زمستاني ، معلمي از منطقه جلگه اي اطراف كوهستان پارات به خواستگاري ، روكسانا روكا ، دختر خانواده آمد . اين مرد 3 سال قبل براي انجام مأموريت تدريس به اين دهكده سنگي آمده و ازهمان بدو ورود تقاضاي ازدواج با روكسانا را مطرح ساخته بود وحال بر طبق قرار قبلي بعد از اتمام مدتي كه از سوي خانواده روكا برايش تعيين شده بود به خواستگاري آمد . در طول اين مدت خانواده روكا در باب اين مرد تحقيقات وسيعي به عمل آورد تا از شايستگي او اطمينان يابد .

روكسانا در اين روز ( روزي كه نقطه عطف زندگي او و سرآغاز داستان ماست ) از همسر آينده اش تنها يك چيز خواست ، وفاداري ! هديه اي كه در ادامه هرگز به او داده نشد ودامن زندگي زناشويي او و همسرش به لكه خيانت آلوده گشت وهمين لكه ننگ سبب مرگ مادر و همسرش شد و در فرجام داستان حتي جان استلا ، دختر دلبندش را كه يادگار او از اين تجربيات تلخ به شمار مي آمد گرفت .

داستان از شرح حوادث گذشته در روماني آغاز مي شود واتمسفر و فضاسازي لازم براي تصور مراسم خواستگاري را در اختيار خواننده ميگذارد . كوهستان كاراپات ، دهكده روكا ومردان و زنانش كه مانند طبيعت اين منطقه سخت و انعطاف ناپذير و نيرومند بودند و در برابر هيچ باد وباران و طوفاني خم نمي گشتند ، تنها خرد مي شوند ، مانند درختان صنوبر ( كه در اين منطقه فراوان يافت مي شود ) از هم گسيخته مي گشتند ولي زانو بر زمين نمي گذاشتند .

حال مردي از جلگه هاي پست و آبهاي روان دامنه كوهستان به خواستگاري يكي از اصيل ترين دختران اين كوهستان آمده است . در بخش هاي بعدي با مشكلات ، تضادها و معضلات اين ازدواج بدفرجام آشنا مي شويم .

بدگماني كينه و احساس حقارت را در قهرمان داستان مي شناسيم و اينكه چگونه زجر مي كشند و چگونه يكديگررا زجرمي دهند ! در همين فصل از كتاب است كه با جهشي بلند رابطه مردم روماني و خانواده هاي اشرافي و شخص شاه آلماني تبارش را درك مي كنيم ، رابطه مردماني كه مانند ساكنان پتروداوا تنها و تنها آسمان را بر فراز سرشان احساس مي كنند و اشراف قدرتمندي كه به زندگي در جلگه هاي پست و دامنه كوه خو گرفته اند ودر آبهاي راكد و تالابهاي متعفن آن دست و پا مي زنند وهر يك از اين دوگروه مانند روكسانا روكار و شوهرش از اين ازدواج ناهمگون رنج مي برند و ديگري را زجر مي دهند.

در پس توضيح و تشريح نويسنده از جنگ جهاني ما گوشه هايي از اين تاريخ پر درد و رنج را مي بينيم و صداي فرياد زنان و شوهراني را كه در اين ازدواج تلخ به ستوه آمده اند ، مي شنويم ، مثلا اينكه در تمام پتروداوا يك خانه محكم و با زيربنايي مطلوب نمي يابيم چرا كه همه ميدانند دير يا زود اين خانه توسط دزدان و راهزنان سپاهي بيگانه غارت مي شود و يا توسط كارگران فلان مالكي كه مواجبش پرداخت نشده سوزانده خواهد شد . و هنگامي كه اين ازدواج پر زجر و اندوه پس از قرباني كردن بسيار و ويران ساختن هاي بي حد و حصر به نقطه پاياني مي رسد ، زخم ها و عقده هاي آن مانند بيماريهاي مسري و موذي در جان بازماندگان اين سرزمين باقي مي ماند تا قربانياني جديد بيافزايند و فجايع بديع تري به بار آورد ، قربانياني مانند استلا روكا و نسل جديدي از مردم روماني كه گرفتار انقلاب بلشويكي روسيه و فجايع بعد از آن شوند .

در اينجا ، در فصولي كه مربوط به انقلاب و پيامدهاي آن در زندگي خانواده روكا مي شود ما ويرژيل گئورگيو را نه در مقام يك روشنفكر ملي گرا كه در قامت يك كشيش ارتدوكس خواهيم ديد. كشيشي خشمگين كه تصويري سياه و دلهره آور از انقلابيون بلشويك را در برابر ما قرار مي دهد . گله اي سراپا عقده كه مانند سيلي خروشان از شكافها و تضادهايي ازدواج بدفرجام آغاز داستان حداكثر سوءاستفاده را مي كنند و بجاي باد نفرت وعقده حقارت مي كارند تا خون و طوفان برداشت و روماني اين سرزمين سوخته و كوهستاني ، در حالي كه هنوز از زخمهاي ازدواج تلخ پيشينش نجات نيافته ، تن به ازدواجي صدبار بدتر مي دهد .

اين نقطه آغازي است براي مرحله سقوط شخصيت هاي داستان كه پس از صعودي رويايي و اندكي سرگرداني ( همانند ستاره سرگرداني كه براي صرف چاي به بارگاه خداوند دعوت شده بود ) دوباره از سراشيبي سقوط ابتدايي داستان قرار مي گيرند و يكي بعد از ديگري از پاي در مي آيند .

داستان از اين باب دو مدل شبيه سازي شده را در بر مي گيرد كه قسمت اول مدل كوچك شده قسمت دوم است ، زندگي روكسانا روكا با روحياتي برخواسته از منطق و وفادار به عرف خانوادگي در برابر روزگار استلا روكاي جوان و سركش كه بر رويا وافكار فانتزي بيشتر تكيه ميكند تا رئاليسم خشك و انعطاف ناپذير محيط اطرافش. دو زن ، از يك خانواده ودر كانون خيل متنوعي از حوادث يك دنيا و با معضلات گوناگون و سختي ها و رنج هاي متفاوت و در نهايت با فرجامي همانند !! اسم قهرمانان اين كتاب نيز جملگي اشارات و تصاويري دال بر موازين اخلاقي است و حتي مانند سرفصلهاي هر بخش نشاني از مرحله اي از مراحل داستان :

مانند روزايوندا معشوقه شوهر خيانت كار روكسانا روكا كه نامش معني پول ميدهد يا استلا ( به معني ستاره ) كه نشان از اميد خانواده صعود دوباره بخت خانواده روكا و پيمودن فاصله آسمان تا بارگاه خداوند را دارد ، صعودي كه بتواند غم ازدواج روكسانا را جبران كند و شكوه و اعتبار را به اسم خانواده باز گرداند و... گئورگيو در ميان ارتباط اين دوقسمت داستان وشرح و ربط حوادث اين دو از نقد بي رحمانه قرن بيستم و فرجام انقلاب صنعتي و رنسانس ( سكولاريسم و مدرنيسم كه فرزندان خلف اين دو هستند ) غافل نمي ماند .

اين كه اين جهان جديد چگونه اصالت ها و قوانين الهي و اخلاقي را مانند اشياي لوكس يا مستعمل به دور مي اندازد و با چه خشونتي دست به تصفيه فرهنگ و قوانين اجتماعي ملل مختلف مي زند و مانند دنياي جنگ رذيلت را فضيلت ، دروغ را حقيقت و زشتي را زيبايي نشان مي دهد ، گاه آشكار و زماني در لفافه حوادث داستان خود را نشان مي دهد وبه واسطه قضاوت قهرمانانش وعمل آنان طرد مي شود مانند پرنس روسي اصيل ( شوهر استلا ) كه به چنگ انقلابيون بلشويك گرفتار مي شود و به عنوان شيئي لوكس و بي مصرف در جهان صنعتي امروز به دور انداخته ميشود اما استلا از همسرش حمايت و محافظت مي كند و تا لحظه مرگ در كنارش مي ماند .

قهرمانان اين داستان همگي در متن اين حوادث وهزاران زشتي و پستي ( كه هر يك به نو به خود مورد نقد و اعتراض نويسنده است) بايد با اژدهاي نفس درون خود مبارزه كنند تا دامان اصالت انساني خود را از خطر آلودگي در امان دارند ، همانند قديس سنت ژرژ كه بر اين اژدها غلبه كرد و نقش سمبوليك آن به صورت نقاشي اهدايي خانوداه پتروداوا در چندين نقطه از داستان خودنمايي ميكند تا يادآور وظايف و قدرت اختيار قهرمانان داستان باشد .

خداي مذهب ارتدوكس نيز مانند نويسنده كتاب قهرمانان داستانش وطبيعت روماني است ، عقلگير و انعطاف ناپذير و همين روح الهي است كه در عصاره داستان ما حاضر است و به آن جان مي بخشد . اخلاق و خصوصا اخلاق مطلق بارها دستمايه چنين داستانهايي قرار گرفته است و اين بار نوبت به گئورگيو است كه همانند بسياري از مردان فلسفه و مذهب خميرمايه اخلاق را در دستان نيرومندش تبديل به داستاني پخته و قوي نمايد ، داستاني كه به گفته خود او زائيده تخيل محض نيست بلكه از دنياي اطراف او الهام فراوان گرفته است .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837