در يك ايستگاه دورافتاده اورال كه در اثر توفان به هم ريخته، مردى منتظر قطار است
. «موسيقى يك زندگى»۱ اثر آندرى مكين كتاب كوتاهى است، نه درباره انتظار، بلكه عليه انتظار. پرسوناژش قبل از اين كه به هيچ برسد به همه چيز محكوم شده است. با زندگى اى كه بى وقفه زير پاهايتان را خالى مى كند چه بايد كرد؟ بايد به جست وجويش رفت. نويسنده وصيت نامه فرانسوى (جايزه گنكور و جايزه مديسى ۱۹۹۵) رمان هاى پرشور و تلخ مى نويسد.
ماجراى يك زندگى پرابهام كه انگار ناگهان رهايش كرده باشند. «موسيقى يك زندگى» كتابى استثنايى در ميان آثار اين نويسنده است. در اين كتاب همه چيز از بين رفته است، درست مثل احساساتى كه مدت درازى محبوس مانده باشند تا هرگز نتوانند در روشنايى شكوفا شوند.
آلكسى برگ جوان از يك خانواده روشنفكر اهل مسكو است. خودش پيانيست ماهرى است و بايد اولين كنسرتش را در ۲۴ مه ۱۹۴۱ اجرا كند. به نظر مى رسد سال هاى وحشتى كه در طول آن خانواده اش شكنجه شده بودند به پايان رسيده است. اما دو روز قبل از كنسرت او، پدر و مادرش دستگير مى شوند. آن وقت آلكسى برگ به طرف اوكراين مى رود؛ جايى كه عمه اش زندگى مى كند. بعد به خاطر جنگ ناچار مى شود هويت يك سرباز مرده را بپذيرد. از اين پس، آلكسى برگ، سرگى مالتف ناميده خواهد شد. بنابراين زندگى اش كاملاً چيز ديگرى خواهد شد.
بدون هدف (ديگر نمى تواند پيانو بزند)، بدون خانواده (نمى داند پدر و مادرش كجا هستند)، بدون حقيقت (خود را با نقاب به ديگران معرفى مى كند). اما شايد نه بدون عشق؛ چون وقتى جنگ به يك باره تمام مى شود، به استلاى جوان برمى خورد. آيا مى توان يك زندگى را بدون گذشته اش ساخت؟ آندرى مكين در كتاب هايش، بى وقفه مسئله دوباره شروع كردن را مطرح مى كند. مسئله تجديد در «موسيقى يك زندگى»، شخصيت داستان موسيقى دنيا را تعقيب نمى كند. او در رنج جنگ درونى، موسيقى خودش را ابداع مى كند. موسيقى اى برآمده از برخورد تقدير و آزادى. آندرى مكين رمانى فرو خورده نوشته است.
|