جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

جزيره
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: روبرمرل
منبع: حسين مقدم

خميرمايه داستان از واقعه اي حقيقي برخواسته است . هنگامي كه شورشيان كشتي انگليس بونتي از جزاير تاهيتي گريختند و براي در امان ماندن از چنگ ناوگان سلطنتي با عده اي برده سياه به جزيره آرام و ناشناسي پا گذاشتند تا باقي عمر خود را در آن مكان بگذرانند .

مكان و مشخصات اقليمي و طبيعي جزيره به گونه اي بود كه ساكنان جديدش تا پايان عمر مي توانستند به خوبي و خوشي در آن زندگي كنند ولي مجموعه اي از حوادث پي در پي سرانجام منتهي به نبردي بي امان درميانشان گشت و مرگ و نيستي را برايشان به ارمغان آورد .

از ميان اعضاي اين جامعه كوچك و بدفرجام تنها يك نفر زنده ماند كه با قايقي كوچك در درياي آزاد به دست ناوگان انگلستان اسير شد و تنها چند روز پس از نقل ماجرا ، چشم از جهان فرو بست . از چنين داستان ساده و غمگيني است كه در دستان سحرانگيز روبر مرل ، مجمومه اي كامل از تاريخ حيات بشريت پا به عرصه وجود مي گذارد و حقايق تلخ و تراژديك اين تاريخ تمدن بشري در مقابل ما نمايان مي شود . در حالي كه اروپاي صنعتي قرن هجدهم مراحل مختلف انقلاب صنعتي و عصر روشنگري را پشت سر مي گذارد و هم زمان با پيشرفت سكولاريزاسيون و سقوط مذهب براي اولين بار به آفريقا و آمريكاي لاتين پا مي گذارد ، ملاحان عصيانگر كشتي بلاسوم قوانين خشك كشتيهاي جنگي را زيرپامي گذارند وناخداي خويش رابه قتل ميرسانند.

نمادي واضح ازخيزش اروپائيان بر عليه سنن چندين هزار ساله شان ، زيرا از آنجا كه ناخدا مقامي بعد از خداوند را در عرشه به خود اختصاص مي داد ، كشتن او تنها يك معنا مي توانست داشته باشد ، به دور ريختن سنت ، حادثه اي كه در اوايل عصر روشنگري به واسطه سرعت و شتاب فراوانش رنگ تندي از خشونت به خويش گرفت و تنها در اواخر قرن بيستم بود كه پس از دو صده خونريزي ( انقلاب فرانسه- انقلاب اكتبر روسيه- حكومت ديكتاتوري دويد كرامول در انگلستان و... ) اين طرد سنت جايش را به نقد سنت سپرد و تعادل و ملايمت تا حدودي جايگزين خشونت و قاطعيت گرديد .

سرعت و شتاب چشمگيرعصر روشنگري ( رنسانس ) و بردار همزادش ( انقلاب صنعتي ) جوامع غير اروپايي را نيز بي نسيب نگذاشت . زماني كه قواي اسپانيايي و پرتغالي تمدن هاي عظيم اينكاومايا را در آمريكاي لاتين از صحنه روزگار محو مي كردند ، نيروهاي انگلستان- فرانسه و ايتاليا و هلند در سواحل كنيا- مراكش و ساحل عاج به قلع و قمع بوميان آفريقايي مشغول بودند . نيازهاي روزافزون صنايع غول آسا و نوپاي اروپا به مواد اوليه و كارگران ارزان قيمت ، دولتمردان دول اروپايي را مجاب به اعمال چنين جناياتي كرد .

مردانيكه برخلاف اخلاقشان از ميان طبقاتي اشرافي و زمينداران و ملاحان محافظه كار جامعه خويش بر نخواسته بودند بلكه ريشه در طبقاتي متوسط رو به ظهور و تكنوكرات ها و ديوان سالاران نوظهور دوران جديد داشتند و به همين دليل انقلابيوني آرامخواه محسوب مي گشتند كه اغلب از ميان طبقات محروم پله هاي ترقي قدرت و ثروت را پيموده بودند و به همين دليل همانند تمام انقلابيون منطقي آرمانگرا و قصاوتي بي مانند داشتند و در كشتار دشمنانشان ( طبقات اشرافي و بردگان خويش ) ترديدي به خود راه نمي دادند .

آنها نماينده خداي سنگدل تاريخ بودند كه اراده پروردگاه خويش را با كشتار كافران و نافرمايان او به اجرا مي گذاشتند و ارابه پيروزي اين خداي سنگدل را از روي نعش طبقات قدرتمند قديم و بردگان سياهپوست جديد به پيش مي بردند ( تصويري كه هگل از آنها بدست داده و روح مطلقي كه مقصد اين طبقات جديد و پايان انديشه فلسفي او بود ) . در اين ميان ، شورشيان بلاسوم ناخداي دوم و افسر ارشد كشتي را از مقام خود خلع مي كنند و مجلس مشاور خويش را برپا مي سازند و در همين زمان روابط دوستانه وبرادرانه خودباسياهپوستان تاهيتيايي رااندك اندك به روابط ارباب و بردگي تبديل مي سازند . ابتدا به جزيره شان يورش مي برند و در نهايت از نيروي كار و سادگي و بي پيرايگيشان بهره مي برند .

در جزيره اي كه شورشيان بلاسوم جامعه كوچك و جديد خود را مي سازند ، مدل ظريف و محدود جوامع صنعتي و نوظهور اروپايي قرن وهجدهم ونوزدهم آشكارا به چشم مي خورد . جدال طبقات نوظهور ( تكنوكرات ها- ديوان سالاران و... ) براي از ميان برداشتن رقبا- تمرين دموكراسي و گسترش آزادي و ليبرازيزاسيون جامعه- مقاومت طبقات قدرتمند سنت گرا- طغيان بردگان بر عليه اربابان سفيدپوست- فيمينيسم و جنبش آزادي خواهانه زنان و گسترش حق راي و البته جنگ هاي عظيم مذهبي و اقتصادي و ايدئولوژيكي كه اروپاي قرن هجدهم و نوزدهم را لرزاند و در قامت مهيب و كريه دو جنگ جهني اول و دوم به نقطه عطف خود رسيد ، همگي حكايت از سرنوشت رقت بار بشريت مي كند كه در داستان روبرمرل جامعه اي كوچك را به كلي نابود كرد و در دنياي واقعي زمين ، اين كره خاكي را به سوي نيستي و نابودي سوق مي دهد .

در جزيره روبرمرل ما تنها عوامل اقتصادي- اجتماعي و يا سياسي اين بحرانها و فجايع را بازكاوي نمي كنيم و بلكه مرل در پي نقل جزئيات داستان توصيفي روانشناختي از عكس العمل هاي بشريت در طول تاريخ را مي جويد ، عللي كه ساير عوامل در واقع فرزندان خلف او محسوب مي شوند . در عمق دلايل اجتماعي- مذهبي- اقتصادي و سياسي كه نهادهاي جامعه كوچك جزيره روبرمرل را مي لرزاند ( نهادهايي مانند مجلس مشاوره اي- زمين هاي كشاورزي كه سياهپوستان تاهيتيايي بر روي آن كار مي كردند و.. ) ما ملغمه اي از خصوصيات رواني انسان را در مي يابيم ، خصوصياتي مانند : ترس- كينه- عقده حقارت- حسادت- خشم- تعصب- و... نبرد حقيقي در درون آدمهاي اين جامعه كوچك درجريان است ، جايي كه خصوصيات نام برده در مقابل رقبا و شهسواران نامدار خود مي جنگند ، شهسواراني كه از روز ازل تا به امروز نماينده نور هستند و از دنياي روشنايي مي آيند همانند : شجاعت- صبر- گذشت و تحمل- عشق- پشت كار- راستگويي و صداقت و... روبر مرل با نقل گذشته شخصيت هاي داستان ، فضاي روحي آنان را كه در ابتداي داستان در تاريكي قرار دارد در طول داستان و به موازات پيشرفت آن روشن مي كند و با افزايش اطلاعات ما از اين افراد ( كه در ابتداي داستان تنها به نكاتي كلي و اصلي محدود مي شد ) ما را در ترسيم جزئيات اين شخصيت ها ياري مي دهد و كاراكتر اين افراد كه در ابتدا شبهي بيش نيست همانند كشتي اي كه در مه قرار دارد كه از مه خارج مي شود و اينجاست كه به مرور خواننده آگاه مي شود كه چرا در نبرد دروني يكي جانب نيكي را مي گيرد و ديگري طرف شرارت را .

عوامل محيط اطراف ( دلايل اجتماعي- جغرافيايي- فرهنگي و اجتماعي و يا سياسي ) به خودي خود و مستقيماً تاريخ رنسانس را نمي سازند ، در واقع هيچ بخش از تاريخ تمدن بشريت را نمي سازند ، بلكه با سيطره و تحت تاثير قرار دادن روح و روان انسانها نتايج خود را نمايان مي سازند . تفاوت ملاحان فقير انگليسي در مقابل مردان تاهيتايي كه در محيطي متفاوت از نظر اجتماعي- اقتصادي- فرهنگي- مذهبي و حتي جغرافيايي زيسته اند ، شخصيت هاي متفاوتي را براي آنان به ارمغان آورده است كه در بسياري از موارد متفاوت و متضاد است : در يك سو مرداني از جزيره سرد و مرطوب انگلستان ، از محيطي فقير و مفلوك و در سوي ديگر مرداني از جزيره گرم و پرطراوت تاهيتي كه معناي فقر و ثروت و اختلاف طبقاتي را درك نمي كنند و برتري را در خصوصيات و رفتار بزرگوارانه و مزاياي معنوي جستجو مي كنند .

اين مردان همان گونه از يكديگر بي گانه اند كه ناخداي كشتي بلاسوم از ملاحان هموطنش!!! گويي از سياره اي جدا و به گونه اي تصادفي پا به جزيره گذاشته اند . اين شكاف هاي عميق تنها بارودي از خون پر شده است و اين بهاي سنگيني است كه بشر امروزه آن را پرداخته و مي پردازد ، كشتار همنوع ، هموطن و در نهايت دوست ، خواهر و برادر و حتي همسر!

در كشتار امروز خوني به زمين نمي ريزد بلكه دنياي دروني و روحيات آدميان است كه به كشتارگاه هدايت مي شود و به راستي كه بشر قرون قديم بسيار سعادتمندتر از آيندگان خود بود كه تنها جسمش طعمه مرگ مي گشت و تا آخرين لحظه عمر در دنياي دروني خود آزاد مي زيست . تمدن مدرن و صنعتي تنها جان بردگان آرژانتيني و سياهپوستان آفريقايي را نگرفت ، اين تمدن اخلاق- مردانگي را از پاي در آورد و در حقيقت انسانيت را به يغما برد . پايان داستان جزيره سرنوشت محتوم همين بشر است ، جايي كه روح مطلق مطلوب هگل تنها تلي از خاكستر و يا جنگلي از حيوانات وحشي است كه مانند هر جنگلي قوي ، ضعيف را مي درد . جزيره نقدي بر زندگي بشر امروز است نه اعتراض جزئي به ضعف هاي دموكراسي- آپارتايد و يا ليبراليسم و سكولاريسم . اين كتاب تنها آنچه كه در كشتي بونتي گذشته نيست بلكه داستاني است تخيلي ، بي هيچ حجتي جز جوشش درونش و درددل هايي كه خواسته و ناخواسته از زندگي ما و دل شوره هايي كه بر روي سياره شكننده مان ، وجودمان را به مخاطره مي اندازد ، در آن مطرح شده است .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837