جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

رمز داونچي
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: دن براون
منبع: بابك كياني

مطالعه و تحقيات درباره ساختار كليساي قديم، همواره مورد توجه دانشمندان و محققان مختلف قرارداشته است و طيف وسيعي از رشته ها مانند معماري ـ تاريخ ـ جامعه شناسي ـ هنر و ... را در برمي گيرد. يكي از مهمترين اين گرايشات، دانشي به نام نشانه شناسي است كه به بازجويي و بازكاوي ريشه هاي تاريخي ـ اجتماعي ـ سياسي سمبل هاي بكار رفته در كليسا مي پردازد و عمدتاً مورد توجه نخبگان سكولار قراردارد.

امبرتواكو در دانشگاه بولونيا ايتاليا در كانون اين قشر قراردارد. مي دانيم كه داستان تهيه و تدوين كتاب مقدس مسيحيان (انجيل مقدس) از كتاب هاي آسماني ديگر(مانند تورات يا قرآن كريم) كاملاً متفاوت است و همين تفاوت ريشه اي راه را بر بسياري از تحولات و شكل گيري بنيادي ساختار كليساي كاتوليك رومي، اين يگانه كليساي قدرتمند و رسمي جهان قديم گشود. زماني كه يهوداي استخريوتي، پيامبر خويش را به چند سكه نقره فروخت و حضرت مسيح برفراز تپه هاي جلجتا به صليب كشيده شد، 12 حواري او به نقاط مختلف امپراتوري گريختند. به استثناي يهودا كه با خودكشي (يا به روايتي با توطئه پونتيوس پيلاس، حاكم رومي اورشليم) بر رنج و عذاب نفس لوامه و وجدان خود فائق آمد، ديگر حواريون حضرت عيسي مسيح، در خفا و به طور جداگانه شروع به نوشتن و گردآوي سخنان، دستورات و زندگينامه پيامبر خويش كردند (مانند: ميكاييل، يوحنا، جورج قديس و ..) اين انجيل ها (كه در لغت به معناي مژده است) سالها در غربت و خاموشي به حيات خود ادامه دادند و توسط اقوام و بستگان حواريون متوفي نگهداري شده و در انتظار لحظه موعود به سر مي بردند.

شبكه هاي خودجوش و پوياي مبلغان مسيحيت در چهار گوشه امپراتوري روم به تناسب از اين كتب مقدس براي موعظه و دعوت اقشار و اقوام مختلف استفاده مي كردند و چه بسا از وجود انجيل هاي ديگر در نقاط مختلف بي خبر بودند. سرانجام آن لحظه موعود فرارسيد، زماني كه كنستانتين، امپراتور قدرتمند روم از طريق خفيه نويسان و سازمان چشم و گوش شاهي خود به اين جمع بندي دست يافت كه در اقشار زيردست و طبقات تهيدست جامعه روم (يعني اكثريت مطلق جامعه) و همينطور اقليت هاي قومي كه در بند امپراتوري روم گذران عمر مي كردند مسيحيت سخت ريشه دوانده و پيام مهر و محبت فرزند مريم برقلب هاي بسياري از رعاياي روم فرمان مي راند. درپي اين جمع بندي ترساكشي و مبارزه با آيين مسيحيت يا پاي فشردن بر اعتقادات هلنيستي يا ميترايستي (كه مذاهب رسمي امپراتوري محسوب مي شد) به صلاح نبود و به همين دليل در يك چرخش كاملاً سياسي ، مسيحيت دين رسمي امپراتوري روم اعلام شد و كليساي مقدس كاتوليك رومي دربيزانس پا به عرصه وجود گذاشت.

شاهپور ذوالكتاب، شاه قدرتمند ايران و رقيب سياسي كنستانتين در خاطرات خود تحت عنوان «كارنامك من» به اين چرخش سياسي ـ اجتماعي روم اشاره كرده و مي گويد: تا زماني كه كنستانتين كمر به قتل ترسايان بسته بود، درگاه من با آغوش باز از پناهندگان مسيحي، استقبال مي كرد ولي هنگامي كه مسيحيت دين رسمي امپراتوري اعلام شد و كنستانتين خود به آيين ترسايي گرويد، به ناچار من، حامي ترسايان نيز ترساكش شدم!!»

لحن صريح شاهپور و تحقيقات و مطالعات تاريخ امپراتوري روم به ما نشان مي دهد كه كليساي كاتوليك روم يك نهاد اجتماعي ـ مذهبي براي آموزش و هدايت مردم روم به سوي رستگاري و رهايي از شر طاغوت درون و بيرون حيات دنيويشان نبود و تنها به عنوان ابزاري جديد، همه گير و مخرب براي به بند كشدين مضاعف اقشار تهيدست و تحت سلطه جامعه روم در خدمت شخص امپراطور و طبقات قدرتمند امپراطوري(مانند اشراف و تكنوكرات هاي پارلماني)قرار داشت. برهيچ شخص عالم و فرزانه اي پوشيده نيست كه جان و معناي دستورات عيسي (كه در رنج هايي كه به خاطر بشريت متحمل شد، متبلور است) با اهداف چنين نهادي كه مدعي تبليغ كلام و دستورات فرزند خداوند بود از بيخ و بن سر تضاد داشتن.

كنستانتين و اشراف قدرتمند نظامي و ملاكين روم از اين حقايق مطلع بودند و به همين دليل، هوشمندانه به ساختن و طراحي كليسايي كه اين حقايق را كتمان كند و پيام و كلام واقعي مسيح را با مشتي تبليغات دروغين و عوام پسند جايگزين نمايد، كمر همت بستند. آماجي از قوانين و اعتقادات هلنيستي و ميتراييستي وارد مذهب رسمي مسيحيت شد و توسط كليساي روم تبليغ و ترويج گرديد (مانند روز تعطيل يكشنبه يا Sunday كه در تقويم قديم روز خورشيد يا sun خوانده مي شد و توسط كنستانتين به عنوان روز تعطيل مسيحيت!! اعلام گرديـــد و ...) انجيل هاي مختلف از سراسر امپراتوري جمع آوي شد و هر آنچه كه با منافع طبقات حاكم و كليسا روم (كه خيلي زود به عنوان يك CAST قدرتمند در معادلات روم ظهور كرد) سرتضاد داشت به بهانه مقايسه هاي تطبيقي از متن انجيل حذف شد.

كليساي نوپا و روحانيون رسمي از مرگ و خاموشي حواريون و غربت چندين و چند ساله پيروان اوليه و صحابه مسيح (ع) حداكثر سوء استفاده را كردند و دين خود ساخته و رسمي كليساي كاتوليك رومي را به عنوان تنها برداشت حقيقي و راستين از مسيح و مسيحيت جا انداختند (امري كه به طور مثال در هنگام تدوين قرآن كريم و يا تشكيل حكومت اسلامي به دليل زنده بودن خيل عظيمي از ياران اوليه ، صحابه و كاتبان وحي ممكن نشد) بررسي تاريخي ـ جامعه شناختي بسياري از سمبل هاي بكاررفته در كليساي كاتوليك (كه هدف علم نشانه شناسي است) نشان از ريشه هاي سياسي (مصلحتي) يا هلنيستي و ... اين سمبل ها مي كند و همچنان كه از ظاهر امر پيداست، تاثير اعتقادات مشركين (چند خدايي ـ طبيعت پر ستي و ...) در كليساي دست ساز كنستانتين فراوان ديده مي شود.

بلطبع كليسايي كه از يك سو به واسطه تبليغ و ترويج مشتي خرافات و اعتقادات دروغين برطبقه عوام تسلط داشت و از سوي ديگر به دليل قدرت روز افزون اقتصادي و سياسي اش (كه شامل زمين هاي كشاورزي كليسايي ـ خسته خانه ها و مراوداتش با طبقات اشراف و نظاميون مي شد) به نفوذي اختاپوس وار برحيات سياسي ـ اجتماعي كشورهاي مسيحي پيدا مي كرد، ديگر تحت سلطه پدران حقيقي و معنوي خود (كه همانا شاهان و امپراطوران غربي بودند) نمي ماند و براي دستيابي به قدرت مطلق و حكومت برانسانها و حتي افكار و اعتقاداتشان به رقابت با دربار و اشراف مي پرداخت. امري كه خيلي زود در قرون وسطي و اعصار تاريك به رقابت و كشمكش خونين كليسا و ديگر كاست ها و اقشار ونهادهاي قدرتمند جامعه منتهي شد و سبب تشكيل كليساي پروتستان و انشقاق آن از كليساي رسمي كاتوليك (كه پنهاني مورد حمايت شاهان دول غربي قرار گرفت) گرديد و كشتار دانشمندان ـ شاهان و مكتب انكيزيساسيون يا تفتيش عقايد را در پي داشت. مجموعه تعاليم رسمي كه كليسا با چنگ و دندان از آن دفاع مي كرد و به واقع سبب تسلط روحي و كاريزماي معنوي كليسا براقشار تهيدست و طبقات محروم جامعه محسوب مي شد ساختار منسجم و دستگاه عظيمي از اعتقادات فقهي و كلامي را در بر مي گرفت كه بر شالوده اي از اعتقادات دروغين و خرافاتي درباره زندگي ـ اعتقادات ودرس ها و دستورات شخص حضرت مسيح (ع) سوار شده بود.

شالوده اي كه ميراث شوم كنستانتين، امپراتوري روم بود و مسيح را نه انساني برگزيده كه فرزند خداوند و ابر انسان معرفي مي كرد. بدون چنين شالوده اي تمام آن دستگاه عظيم فقهي و كلامي كه امكان تسلط كليسا برعوام را فراهم مي كرد و از همين طريق مانند سلاحي قدرتمند براي مبارزه و مبادله قدرت با دربار و اشراف و نظاميون، مورد بهره برداري كليسا قرار مي گرفت، فرو مي ريخت! و به همين دليل خشونت و قساوت كليسا در سوزاندن و منزوي كردن مخالفان اعتقادات رسمي اش توجيح و تفسير مي شد. همين نكته آخري (يعني كشتار مخالفان فكري توسط كليسا) خميرمايه داستان رمز داوينچي قرارگرفته است تا داستاني عميق و جذاب بيافريند. مي دانيم كه برخلاف داستان حقيقي زندگاني مسيح (ع) كه برپاي صليبش مريم مجدليه و مادرش مريم مقدس حضور داشتند (كه حكايت از شان عظيم و قدر و مرتبه بالاي مقام زن در تعاليم حقيقي و دست نخورده مسيحيت دارد)، زن در كليساي پس از مسيح وضعيتي كاملاً متفاوت يافت.

زنان از بسياري از حقوق معنوي خود محروم شدند و قدرت جنسي و توانايي آن در بخشيدن حيات (كه نقطه قوت زنان در تعاليم مسيحيت و حتي قوانين مادر-شاهي يهوديت محسوب مي شد)تبديل به گناهي نابخشودني به نام زنا گرديد و در تعاليم كليساي رسمي و به نام مسيح به شدت به آن حمله شد. دن براون نويسنده توانا خلاق آمريكايي از مقايسه تطبيقي و جامعه شناختي همين مطالب و استفاده از تمثيل جام مقدس با مريم مجدليه (در مقام استعاره اي زيبا و كاملاً عقل پسند) اين داستان زيبا را خلق كرده است. برطبق نظريه اين داستان مريم مجدليه (فاحشه اي كه پس از توبه به مقامي بالاتر از بسياري از حواريون مسيح دست يافت!!)از مسيح داراي فرزنداني شد كه در گمنامي و خفا در شامات (يا سوريه امروزي) زندگي مي كردند.

در نهايت محفلي به نام شواليه معبد صهيون پا به عرصه وجود گذاشت كه وظيفه حمايت و مخفي نگاه داشتن حقايق و دستورات راستين مسيح را برعهده گرفت و بلطبع خانواده هايي را كه مستقيما ً از خون مسيح ارث برده بودند را به عنوان سمبل اين حقايق در پناه خود داشت و به سبب حفظ امنيت آنان از آشكارشدن هويت واقعي شان جلوگيري مي كرد. دليل نامگذاري صهيون به اين معبد خاص، سابقه تاريخي و مذهبي ستاره پنج بر صهيون بود كه برخلاف تصور عمده خوانندگان نه به معناي شيطان پرستي بلكه به عنوان سمبل مهرورزي وقدرت باروري زنان به شمار مي آمده و به دليل تشبه جام مقدس (كه مسيح در شام آخر خود نوشيد و گوشت و پوست خود را در آن براي پيروانش به ارث گذاشت!!) به مريم مجدليه و اشاره به مقام او به عنوان يك زن به كار رفته است.

خميرمايه داستان از تلاش و تقلاي تاريخي كليسا براي دست يافتن به اطلاعات شواليه هاي معبد صهيون و پيدا كردن نام و مشخصات فرزندان مسيح (ع) نشأت مي گيرد. انان گمان مي كردند كه جام مقدس امكان دانستن نام و مشخصات اين فرزندان دنيوي مسيح را فراهم مي كند و با كشتار مخفيانه آنان، تصوير ابرانساني مسيح به عنوان فرزند خداوند در امان مي ماند. درپايان بايد اضافه كنيم كه دن براون از نويسندگان مطرح آمريكايي است كه به سبك نو داستان نويسي مي كند و با فنون آن به خوبي آشناست.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837