شايد بتوان مقطع ادبي پس از انقلاب و ادبيات متاثر آن را گوياترين مقطع رهنمون سلايق وديدگاههاي فرهنگي اجتماعي و ادبي ايرانيان معاصر دانست . چه اينكه ادبيات معاصر ايران ، در اين دوران با ديدگاه ها وموضوعات متنوعي روبرو شد كه تا پيش از آن از اين گستردگي و تنوع برخوردار نبوده است . و اينك بيست و پنج سال پس از انقلاب روزگار صورتي ديگرگرفته و افقي ديگر يافته است .
اگر دهه نخست پس از انقلاب ، رويكرد مشتاقان به ادبيات از هر طيف و طايفه اي ، رويكردهايي ايدئولوژيك بود ، در دهه هاي بعدي به مرور نشانه هاي تعديل نگرش بر چيستي ادبيات و وظيفه ادبيات تمايل بيشتري به سمت و سوي حقيقت ادبيات يافت . دراين ميان نويسندگان ايراني خارج از كشور به دليل برخورد با مسائل فرهنگي و اجتماعي غرب ( از جمله گسترش و باز توليد سوكولاريسم امواج پست مدرنيسم و احياي رئاليسم ادبي و... ) جنبشي موازي ومهم را در كنار همتايان داخلي خود ايجاد كردند و از ديدگاهي جديدتر و مدرن تر به حل و پاسخگويي مسائل روز فرهنگي و اجتماعي ايران پرداختند ، مسائل چون نقد سنت دموكراسي و انديشه هاي ليبراليسم يا سوسياليسم ... و موارديكه پيشا روي نسل جوان ايران قرار دارد ، و به دليل پرورش در غرب اين امكان را به آنان داده است تا وجوه نامكشوف و تجربي آن را بهتر وگوياتر بازگو كنند.
برخورد اين دو ديدگاه ( تعامل فكري و معرفت شناسي ايرانيان داخل و خارج از كشور ) از مهمترين وكليدي ترين عوامل دگرديسي تدريجي در ادبيات نوين ايران است كه آثار خود را در شعرمعاصر يا رمان و ادبيات داستاني معاصر به وضوح نشان مي دهد.
داستان مادري كه دختر پسرش شد مردي را براي خوانندگان خود مجسم مي كند كه از تباري روسي- فرانسوي برخوردار است ، مردي كه زاده درد و رنجي است كه بشر قرن بيستم آن را تجربه كرده است . پدرش اشراف منشي روس بود كه بعد از انقلاب كبيرخانه پدري اش را غارت كردند و از درخت گردوي پير خانه براي به داركشيدن اعضاي خانواده اش سود برده اند و مادرش ، فرانسوي و از خانواده اي روشنفكر بود كه در اردوگاههاي كار اجباري آشوئيتس( آري زيرا يهود بود ) جان در برده بود .
آن دو( پدر و مادر قهرمان داستان ) در طليعه پايان جنگ ، در جاده اي مخروبه و سوخته با يكديگر آشنا شدند . عموي قهرمان داستان وهم اسم او جانش را در نبرد با آلمان فاشيست از دست داده بود ، و اينك در آغاز داستان مارس ( قهرمان ما كه در واقع از كره مريخ مي آمد ) براي نجات زندگي تنها دوستش ( كه اهل آلمان شرقي است و به شدت درگير انقلاب) تقلا مي كند . او مرديست ساكن پاريس افسانه اي و سمبليست از بشر مدرن ، زاده زجر تنها و بدون آرمان وحتي اخلاق برتر كه براي نجات تنها معنابخش زندگي اش مبارزه مي كند .
|