سوال درباره فلسفه حيات،دين و موضوعات اجتماعي در جايگاه ثانويه قرارگرفت و آگاهي از راههاي شناخت(اپيستمولژي) بر صدر نشست. بشر ابتدا بايد مي فهميد كه چگونه نسبت شناخت مفاهيم اقدام مي كند. "من فكر مي كنم پس هستم!" صفات و جوهر اسپينوزا نيز مارا به تفكر هرچه بيشتر دعوت مي كرد. راه راسيوناليستي دكارت و اسپينوزا توسط كانت تكميل شد. ميراثي كه هيوم و باركلي براي فلاسفه رنسانس خود به ارمغان گذاشته بودند در نقد عقل محض كانت متبلور شد و سوالاتي در باره فلسفه حقوق ، دين ، هنر، سياست و اخلاق پا به عرصه وجود نهاد و نقطه عطفي ديگر در مسير فلسفه آشكار گشت. نسل بعدي با دو پاسخ كاملا متفاوت به عقلانيت كانت عكس العمل نشان داد: رمانتسيم ، جنبشي كه منتقد عقلانيت بود و ايدئاليست هگل كه با ماترياليسم ماركس پيگيري شد، پيوندي ميان ماترياليسم ارسطو و دياليكتيك هگل كه جنبشي عظيم از جريان هاي سياسي و اجتماعي را به دنبال داشت و الهام بخش بسياري از انقلاب هاي عصر حاضر بود. بن بست شناخت شناسي دكارت و اسپينوزا در سوي ديگر ميدان توسط شوپنهاور و نيچه رديابي شد، مبارزه اي براي افزايش قدرت و نفوذ پايه هاي شناخت شناسي كه دكارت پيشتر ريخته و در بسط و گسترشش ناكام مانده بود. جرياني كه در نهايت به اگزيستانسياليسم سارتر منتهي گشت و اومانسيم و اندويئاليسم را بيش از پيش تقويت كرد.فلسفه تجربه گرايي كه عقل را تحليل گر داده هاي تجربي ما قلمداد كرده و بدين ترتيب مسير خود را از كانت و هگل جدا كرد نيز، در منزلگاه ليبراليسم زانو به زمين زد تا پيشرو آن جان لاك پيغمبر ليبراليسم خوانده شود. راهي كه بعد ها توسط فون هايك پيگيري شد و حال با فوكوياما و گيدنز دوران گذار و پوست اندازي خود را طي مي كند. راه ماركس و همراهش انگلس را نيز مرداني مانند لوكاچ(از پايه گذاران نئوماركسيسم) و فلاسفه فرانكفورتر(مكتب انقادي) همانند هروكهايمر،ماركوزه و البته يروگن هابرماس پيموده و مي پيمايند و در گوشه اي ديگر از درياي مطلاطم فلسفه ، جايي كه پرچم تفكرات زبان شناختي ويتگنشتاين و حلقه وين به دست مرداني چون نئوام چامسكي و تامس هاردي افتاد، فلسفه مسير قديمي خود را كه از زمان دكارت مغفول مانده بود را از نو پيمود. راهي كه راسل و فلسفه آناليتيك او گشود و حتي در تفكرات فلاسفه اي چون هابرماس نيز ظهور كرده است. بلطبع كتابي كه در باب فلسفه طراحي شده باشد بايد با فلسفه آغاز شود،با فلسفه ادامه يابد و با فلسفه به اتمام برسد و فلسفه ، همان گونه كه در متن كتاب خواهيم ديد چيزي جز طرح سوالات فلسفي نيست.
|