جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مكاتب روانشناسي

رشد روانشناسي در ايالات متحده
گروه: مكاتب روانشناسي

نظريه تكامل و روانشناسي كاركردگرايي كه از آن مشتق شد در اواخر قرن نوزدهم به سرعت در ايالات متحد آمريكا مورد بررسي قرار گرفت و روانشناسي آمريكا را انديشه‌هاي داروين و گالتون بيشتر از كار وونت هدايت مي‌كرد.

اين يك پديده تاريخي عجيب و حتي متناقض بود. بسياري از افراد اولين نسل روانشناسان آمريكا را وونت با شكل روانشناسي خود پرورش داد. با وجود اين، آنان اندكي از انديشه‌هاي او را به وطن خود بردند. وقتي كه اين دانشجويان وونت، اين روانشناسان جديد، به ايالات متحده برگشتند، بر آن شدند تا نوعي از روانشناسي را ايجاد كنند كه به آنچه كه وونت به آنان آموخته بود شباهت اندكي داشت. بدين‌ترتيب، اين علم جديد، همانند يك نوع جانور زنده، تغيير مي‌يافت تا با محيط جديد خود انطباق يابد.

روانشناسي وونت و ساختارگرايي تيچنر نمي‌توانستند در شكل اصلي خود در جو روشنفكرانه و روح زمان آمريكا، مدت زيادي ادامه حيات بدهند، بنابراين به كاركردگرايي تغيير شكل دادند. آنها نوع عملي روانشناسي نبودند؛ آنها با ذهن در عمل سر و كار نداشتند و نمي‌توانستند به ضرورت‌ها و مسائل زندگي روزمره اعمال شوند. فرهنگ آمريكا به سوي عملي جهت‌گيري داشت؛ مردم به آنچه كه در عمل سودمند بود بها مي‌دادند.

جي. استانلي هال، روانشناس كاربردي پيشگام آمريكا نوشت «به روانشناسي‌اي نياز داريم كه قابل استفاده باشد. به افكار وونت در اينجا هرگز نمي‌توان خو گرفت، زيرا با روحيه و خلق آمريكايي ناسازگارند» (هال، 1912، ص. 414).

روانشناسان آمريكايي تازه تربيت شده و برگشته از آلمان برخوردار از شيوه نوعاً مستقيم و پرخاشگرانه آمريكايي، گونه روانشناسي آلماني را تغيير شكل دادند. آنان شروع كردند به مطالعه اينكه ذهن چه مي‌كند، نه اينكه چه هست.

در مدتي كه برخي از روانشناسان آمريكا، به ويژه جيمز، آنجل و كار، رويكرد كاركردگرايي را در آزمايشگاه‌هاي دانشگاهي تدوين مي‌كردند، عده‌اي ديگر آن را در موقعيت‌هاي خارج از دانشگاه‌ها به كار مي‌بستند. در همان زمان كه كاركردگرايي به عنوان يك مكتب فكري مجزا بنيان گذاشته مي‌شد حركت به سوي يك روانشناسي عملي نيز رخ مي‌داد.

روانشناسان كاربردي روانشناسي‌شان را به دنياي واقعي، مدارس، كارخانه‌ها، نهادهاي تبليغاتي، دادگاه‌ها، كلينيك‌ها (درمانگاه‌هاي) راهنمايي كودكان و مراكز بهداشت رواني بردند و از آن، هم از لحاظ موضوع و هم از لحاظ استفاده، چيزي كاركردي ساختند. با اين كار، آنان ماهيت روانشناسي آمريكا را به همان شدتي تغيير دادند كه بنيانگذاران كاركردگرايي كردند. ادبيات حرفه‌اي آن روز تأثير آنان را منعكس مي‌سازد.

تا حدود سال 1900، 25 درصد مقاله‌هاي پژوهشي منتشر شده در مجله‌هاي روانشناسي آمريكا به روانشناسي كاربردي مربوط مي‌شدند و كمتر از 3 درصد به درون‌نگري مي‌پرداختند (ادانل، 1985). روانشناسي جديدتر به سرعت از رويكردهاي وونت و تيچنر، با وجود اينكه خود آنها روانشناسي جديد بودند، پيشي مي‌گرفتند.

حتي تيچنر، روانشناس بزرگ ساختارگرا، اين تغيير سريع در روانشناسي آمريكا را متوجه شد او در 1910 نوشت: «بدين‌ترتيب، اگر از شخصي خواسته شود روند روانشناسي را در ده سال گذشته در يك جمله خلاصه كند، پاسخ او به احتمال چنين خواهد بود: روانشناسي به نحو بسيار مشخص به سوي كاربردي متمايل شده است» (نقل شده در كتاب ايوانز، 1992، ص 74).

روانشناسي در ايالات متحده به سرعت رشد كرد و بارور شد. رشد پويا و پر طراوت روانشناسي آمريكا در سال‌هاي 1880 تا 1900 يك رويداد تكان‌دهنده در تاريخ علم بود. در 1880 هيچ آزمايشگاهي در ايالات متحد وجود نداشت؛ با فرا رسيدن 1900 چهل و دو آزمايشگاه وجود داشتند كه مجهزتر از آزمايشگاه‌هاي آلمان بودند. در 1880 هيچ مجله روانشناسي آمريكايي وجود نداشت؛ در 1895 سه مجله موجود بود. در 1880 آمريكاييان براي تحصيل روانشناسي مجبور بودند به آلمان بروند؛ در 1900 مي‌توانستند در وطن خود در برنامه‌هاي تحصيلات تكميلي وارد شوند. به سال 1903 دانشگاه‌هاي آمريكا بيش از ساير علوم، به جز شيمي، جانورشناسي و فيزيك، در روانشناسي درجه PhD اعطاء كرده بودند.

در 1910 بيش از 50 درصد تمام مقاله‌هاي منتشر شده در زمينه روانشناسي به زبان آلماني نوشته مي‌شدند؛ فقط 3 درصد به زبان انگليسي بود. در 1933، 52 درصد مقاله‌هاي منتشر شده به انگليسي بودند و فقط 14 درصد آنها به زبان آلماني بود (ورتايمر و كينگ، 1994). نشريه بريتانيايي 1913 چهره‌هاي سرشناس علمي چه كساني هستند، اعلام داشت كه ايالات متحده با داشتن تعداد بيشتر روانشناسان سرآمد جهاني ـ تعداد 84 نفر ـ از مجموع آلمان، انگلستان و فرانسه، شاخص است (جانچيك،5 1968).

اندكي بيش از 20 سال پس از آنكه روانشناسي در اروپا شروع شد، روانشناسان آمريكا رهبري بدون چون و چرا را در اين رشته ربودند. جيمز مك كين كتل در خطابه مربوط به رياست انجمن روانشناسي آمريكا به سال 1895 گزارش داد كه «رشد دانشگاهي روانشناسي در آمريكا طي پنج سال گذشته تقريباً بي‌سابقه است... روانشناسي در برنامه دوره كارشناسي يك درس ضروري (اجباري) است... و در بين درس‌هاي دانشگاهي روانشناسي اكنون با ساير علوم پايه از لحاظ تعداد دانشجوياني كه جلب كرده و از جهت كار اصيلي كه انجام شده است رقابت دارد» (كتل، 1896، ص. 134).

در 1898 يك استاد روانشناسي هاروارد فرياد برآورده بود كه «درس روانشناسي مقدماتي من... 360 دانشجو دارد ـ اين كشور با اين همه روانشناس چه كار خواهد كرد؟» (براون، 1992، ص. 65).

در نمايشگاه جهاني 1893 كه در ايلينويز شيكاگو برگزار شد روانشناسي در مقابل عامه مشتاق آمريكا آغاز به كار كرد. در برنامه‌اي شبيه به آزمايشگاه مردم‌سنجي فرانسيس گالتون در انگلستان، روانشناسان نمايشگاه‌هايي از دستگاه‌هاي پژوهشي و آزمايشگاه سنجش ترتيب دادند كه در آنها ظرفيت‌هاي حسي بازديدكنندگان با مبلغ ناچيزي، اندازه‌گيري مي‌شد. در 1904 در لوئيزيانا، سنت لوئيز، ميسوري يك نمايشگاه وسيع‌تر برپا شد.

اين رويداد درخشان با سخنراني‌هاي روانشناسان سرآمد روز ـ اي.بي.تيچنر، سي.للويد مورگان، پير ژانه،2 جي. استانلي هال و جان بي. واتسون، همراه گشت. چنين نمايش تبليغي براي روانشناسي به مذاق وونت خوش نمي‌آمد و هرگز چيزي شبيه به آن در آلمان رخ نداد. تبليغ كردن براي روانشناسي خلق و خوي آمريكايي را منعكس مي‌ساخت كه اين چنين شكل روانشناسي وونت را به‌طور اساسي به روانشناسي كاركردي تبديل ساخت و آن را به فراسوي آزمايشگاه گسترش داد.

بدين‌ترتيب، آمريكا روانشناسي را با اشتياق استقبال كرد و اين رشته به سرعت در كلاس‌هاي درس دانشگاه و در زندگي روزمره مردم جا باز كرد. دامنه آن امروزه بسيار وسيع‌تر از آن است كه براي بنيانگذارانش امكان‌پذير و يا حتي مطلوب مي‌نمود.

فقط در آمريكا تا حدود 1900، روانشناسي در ايالات متحده آمريكا ويژگي خاص خود را يافته بود، متمايز از روانشناسي وونت و ساخت‌گرايي تيچنر، كه هيچيك از آنها با هدف يا سودمندي كاركرد هشياري كاري نداشت.

جنبش ساختارگرايي كه از كارهاي داروين و گالتون تكامل يافته بود به جاي ساختار يا محتواي فرآيندهاي هشيار، بر چگونگي عمل اين فرآيندها تأكيد داشت. براي پيگيري تدوين رسمي روانشناسي كاركردي به عنوان يك مكتب فكري، در پايان قرن نوزدهم و از قرن بيستم از انگلستان به ايالات متحد آمريكا حركت مي‌كنيم.

چرا روانشناسي كاركردي در ايالات متحد رونق يافت و نه در انگلستان كه روح كاركردي از آنجا نشأت گرفت. پاسخ در خلق‌وخوي آمريكايي يعني خصوصيات منحصر به فرد اجتماعي، اقتصادي و سياسي آن نهفته است. روح زمان آمريكايي براي قبول تكامل و نگرش كاركردگرايانه ناشي از آن آمادگي داشت.

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837