وقتى براى اولين بار اثرى از يك نويسنده به فارسى ترجمه مى شود، دروهله اول اعتبار مترجم است كه مخاطب را براى خريد كتاب وسوسه مى كند، زيرا مترجم در روند كار خلاقه، خوش سليقگى اش را به مخاطب اثبات كرده است. «آريل دورفمن» نويسنده شيليايى علاوه بر اينكه آثارش را در ايران مترجمان خوش نامى همچون عبدالله كوثرى و احمد گلشيرى به فارسى برگردانده اند، ويژگى ديگرى هم دارد، او به واسطه نمايشنامه معروفش «مرگ و دوشيزه» ميان اهالى تئاتر چهره اى شناخته شده است. فيلم «مرگ و دوشيزه» ساخته «رومن پولانسكى» نيز مزيد برعلت شده است. دورفمن به سال ۱۹۲۴ در آرژانتين متولدشد و بعدها شهروند شيلى شد. او نيز همچون بيشتر روشنفكران آمريكاى لاتين طرفدار «سالوادور آلنده» بود و با روى كارآمدن ديكتاتورى پينوشه در سال ۱۹۷۳ تبعيدشد. دورفمن درحال حاضر مدرس دانشگاه است و يكى از فعال ترين سفيران صلح سازمان ملل متحد به شمارمى رود. او بارها گفته است كه بايد نويسندگان سراغ داستان هايى بروند كه سرشار از صلح باشد. مقالات، رمان ها و نمايشنامه هاى او به اغلب زبان هاى دنيا ترجمه شده است. هفته نامه و ماهنامه هاى سياسى دنيا براى يادداشت هاى او سرودست مى شكنند. «مرگ و دوشيزه» ى او در سال ۱۹۹۱ براى اولين بار به روى صحنه رفت. اين اثر جزو نمايشنامه هاى نادرى است كه بار سياسى دارد وبه سادگى از اسطوره هاى كلاسيك سودجسته است. او دراين اثر نبض زمانه خويش را به دست مى گيرد، به گونه اى كه گاه به تراژدى «سوفوكلى» نمايشنامه نويس يونانى طعنه مى زند. او جامعه اى را با ديكتاتورى خردكننده به تصويرمى كشد، نمايشنامه اى كه درآن گذشته مرده هاى متحرك به حال پيوسته اند و زنده شده اند، شخصيت هايى كه از ميان سايه ها برمى خيزند و تماشاگر را در سرنوشتى عام درگير مى كنند. «مرگ و دوشيزه» در شيلى بعد از پينوشه اتفاق مى افتد. در سرزمينى كه دموكراسى تازه در آن ريشه دوانده است. حكايت، حكايت زنى است با خاطره اى كه سال ها پيش براوگذشته است، دست و پنجه نرم مى كند و حالا برحسب اتفاق مردى را مى بيند كه او را مورد تعرض و شكنجه قرارداده بود. دورفمن فضايى پرتنش و هراس را ارائه كرده است. او از همه حواس شخصيت هايش استفاده مى كند زن و مرد را از بوى تنش مى شناسد. شوهر او حال مأمور هيأتى است كه قرار است به حقوق پايمال شده رسيدگى كنند. درگيرى درونى شخصيت هاى داستانى ازويژگى هاى شاخص آثار دورفمن است. هميشه در داستان هاى او با آدم هايى روبه رو هستيم كه درنهادشان نيرويى پيوسته آنها را به مخالفت و اظهارنظرهاى جسورانه وامى دارد. دورفمن مى گويد: «مرگ و دوشيزه» تفاوت زيادى با يك رمان كوتاه ندارد. من حتى اول از همه قصدداشتم آن را به صورت يك رمان بنويسم. سال ۱۹۳۹ زنى دراتاق هتلى واقع در پاريس به تلفنى پاسخ مى دهد. زن، صداى مردى را پشت خط تلفن مى شنود كه هرگز ملاقات نكرده است. به نظرمى رسد مرد همه چيز را درباره زن مى داند.
|