جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  29/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

فرويد،فرزند خلف‌ مدرنيته‌


گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: سيما وزيرنيا
منبع: نشست هفتگي شهر كتاب مركزي

بررسي‌ كتاب‌ فرويد در مقام‌ فيلسوف‌



نوشته‌ ريچارد بوتبي‌ و ترجمه‌ سهيل‌ سمي






در سه‌ قرن‌ اخير، سه‌ ضربه‌ مهلك‌ بر پيكر بشريت‌ وارد شده‌ است‌:
1.از طريق‌ انقلاب‌ كوپرنيكي‌ كه‌ مركزيت‌ خانه‌ؤ او در كيهان‌ بر هم‌ زده‌ شد.
2. از طريق‌ داروينيسم‌ كه‌ شجره‌نامه‌ؤ جديدي‌ به‌ او داده‌ و اعتماد به‌ نفس‌ او شكسته‌ شد و
3. از طريق‌ روانكاوي‌ كه‌ خود او را متزلزل‌ كرده‌ و از تخت‌ حاكميت‌ مطلق‌ بر وجودش‌، پايين‌ كشيده‌ است‌.
اين‌ تمثيل‌ به‌ خود فرويد تعلق‌ دارد و در حقيقت‌ ضربه‌ آخر را نيز خود او زده‌ است‌. ضربه‌ او چنان‌ كاري‌ بود كه‌ انساني‌ را كه‌ اعتماد به‌ نفسش‌ خدشه‌دار شده‌ بود، واداشت‌ در دوره‌ كوتاهي‌ از تاريخ‌ علم‌، ضربه‌ متقابلي‌ بزند. وي‌ درخصوص‌ ارتباط‌ لكان‌ و فرويد و تصوير كردن‌ اين‌ رابطه‌ در كتاب‌ فرويد در مقام‌ فيلسوف‌ بوتبي‌ تصريح‌ كرد: او عامدا نظريه‌ پدر روانكاوي‌ را مجددا از نو بسط‌ مي‌دهد و داعيه‌ بازگشت‌ فرويد را دارد. بنابراين‌ فرويد و لكان‌ با هم‌ در يك‌ چرخه‌ تفسيري‌ قرار مي‌گيرند واين‌ مساله‌ در كتاب‌ ريچارد بوتبي‌ شرح‌ داده‌ مي‌شود. او مي‌خواهد با شواهدي‌ از فلسفه‌ پديدارشناسي‌ و هنر امپرسيونيسم‌ در نقاشي‌ و روان‌شناسي‌ گشتالت‌ نخست‌ پيچ‌ و مهره‌هاي‌ بين‌ روانكاوي‌ يا فراروان‌شناسي‌ فرويد را با پديدارشناسي‌ محكم‌ كند و پس‌ از آن‌ از طريق‌ لكان‌ خوانش‌ مجددي‌ بر فرويد داشته‌ باشد ودر اين‌ خصوص‌ بسيار هم‌ موفق‌ است‌.
بوتبي‌ مي‌خواهد ؤابت‌ كند كه‌ رابطه‌اي‌ ميان‌ فراروان‌شناسي‌ فرويد و پديدارشناسي‌ وجود دارد و آنچه‌ اين‌ رابطه‌ را مستحكم‌ مي‌كند شكل‌ و زمينه‌ گشتالتي‌ است‌. وزيرنيا درباره‌ فيلسوف‌ بودن‌ فرويد تصريح‌ كرد: فرويد فيلسوف‌ است‌ چراكه‌ نظريه‌ فلسفي‌ در حوزه‌ فرهنگ‌ دارد. يعني‌ فلسفه‌ اجتماعي‌ دارد. فرويد در جريان‌ تاريخ‌ فلسفه‌ انسجام‌ آن‌ خودي‌ را كه‌ در دوره‌اي‌ كشف‌ شد، بعد استعلايي‌ و متعالي‌ شد تا به‌ مرتبه‌ خدايگاني‌ رسيد، به‌ هم‌ زد و از پايگاه‌ خود پايين‌ آورد. بنابراين‌ اگر با ديد بازتري‌ بنگريم‌، فرويد فيلسوف‌ است‌. او در حوزه‌ؤ هستي‌شناسي‌ كار كرده‌ است‌. پس‌ از آن‌ دكتر محمد صنعتي‌ در خصوص‌ چهاروجهي‌ جهان‌ انديشه‌ غرب‌ يادآور شد: جهان‌ انديشه‌ معاصر غرب‌ بر چهاروجهي‌ ماركس‌، فرويد، نيچه‌ وهايدگر بنا شده‌ است‌.

بنايي‌ كه‌ شايد عمدتا فلسفه‌ كانتيننتال‌ را در قرن‌ بيستم‌ شامل‌ مي‌شود. البته‌ صرف‌نظر از مكتب‌ فرانكفورت‌، اغلب‌ پيشگامان‌ آن‌ فلاسفه‌ و انديشمنداني‌ بودند كه‌ در فرانسه‌ زندگي‌ مي‌كردند، آنها كه‌ تحت‌ عنوان‌ ساختارمدار يا پساساختارمدار طبقه‌بندي‌ مي‌شوند، يا گروه‌ ناهمگون‌، گسسته‌ و پراكنده‌اي‌ كه‌ ليوتار آن‌ را پست‌مدرنيته‌ مي‌نامد. گرچه‌ اغلب‌ سردمداران‌آن‌، تعلق‌ خود را به‌ آن‌ نحله‌ فكري‌ تكذيب‌ مي‌كنند و به‌ آن‌ اعتراضات‌ شديد دارند. بالاخره‌ اغلب‌ جريان‌هاي‌ انديشگي‌ كه‌هابرماس‌ آن‌ را انديشه‌ پسامتافيزيك‌ مي‌خواند و چهار جنبش‌ بزرگ‌ در فلسفه‌ را بازمي‌شناسد: فلسفه‌ تحليلي‌، پديده‌شناسي‌، ماركسيسم‌ غربي‌ و ساختارمداري‌. او ادامه‌ مي‌دهد كه‌ ماركسيسم‌ غربي‌ و متاسيكولوژي‌ فرويدي‌ به‌ يك‌ همزيستاري‌ مي‌رسند تا منبع‌ الهامي‌ براي‌ مكتب‌ فرانكفورت‌ شوند براي‌ كارهاي‌ بين‌رشته‌اي‌. وي‌ با اشاره‌ به‌ رابطه‌ روانكاوي‌ با ديگر علوم‌ انساني‌ در اين‌ باره‌ گفت‌: در فاصله‌ دو جنگ‌ ابتدا در مكتب‌ سوررئاليسم‌ است‌ كه‌ روانكاوي‌ و ماركسيسم‌ با هم‌ تركيب‌ مي‌شود و از طريق‌ اين‌ مكتب‌ است‌ كه‌ راه‌ فرويد به‌ ادبيات‌ و هنر باز مي‌شود و از طريق‌ مكتب‌ فرانكفورت‌ با فلسفه‌ به‌ هم‌ مي‌آميزد و از آنجاست‌ كه‌ وارد پژوهش‌هاي‌ بين‌ رشته‌اي‌ مي‌شود.
از يك‌ سو از طريق‌ مطالعات‌ اسطوره‌شناسي‌ بويژه‌ مساله‌ جهانشمولي‌ عقده‌ اديپ‌ و كتاب‌ توتم‌ و تابو است‌ كه‌ فرويد بر آن‌ تاكيد دارد، در مطالعات‌ انسان‌ شناسي‌ لوي‌ استراوس‌ و مالينوسكي‌ جايگاه‌ ويژه‌اي‌ مي‌يابد و از سوي‌ ديگر از طريق‌ ناخودآگاه‌ جمعي‌ يونگ‌ و مطالعه‌ سرنمونه‌ها بر اسطوره‌شناسي‌ و مطالعات‌ فرهنگي‌ و مذهبي‌ اؤر مي‌گذارد. تفسير روياي‌ فرويد كه‌ شاهكار او به‌ شمار مي‌آيد هم‌ طرحي‌ است‌ براي‌ درك‌ آؤار خلاق‌ در هنر و ادبيات‌ و هم‌ به‌ خاطر شباهت‌ ناخودآگاه‌ به‌ زبان‌ و بويژه‌ زبان‌هاي‌ باستاني‌ و توجه‌ خاصي‌ كه‌ فرويد به‌ آن‌ داشت‌، موضوعي‌ مي‌شود براي‌ ژاك‌ لكان‌، تا با استفاده‌ از زبان‌شناسي‌ سوسور و هرمنوتيك‌هايدگر راهي‌ براي‌ بازگشت‌ به‌ فرويد و تفسير تازه‌اي‌ از روانكاوي‌ پيدا كند كه‌ در مقايسه‌ با آراي‌ فرويد با دور شدن‌ از بدن‌ و جنبه‌هاي‌ زيست‌شناختي‌ نظ ام‌ روانكاوي‌ ارتدوكس‌، خود را به‌ فلسفه‌ و علوم‌ انساني‌ نزديك‌ مي‌كند و با جلب‌ فيلسوفان‌ و نظريه‌پردازان‌ اين‌ حوزه‌ها به‌ سمينارهاي‌ خود مقاومتي‌ را كه‌ از زمان‌ فرويد در اهل‌ فلسفه‌ نسبت‌ به‌ پذيرش‌ ناخودآگاه‌ وجود داشت‌ تا حدود بسياري‌ مي‌شكند و دوره‌ تازه‌اي‌ را در حيات‌ روانكاوي‌ به‌ و جود مي‌آورد.

دكتر صنعتي‌ درباره‌ فيلسوف‌ بودن‌ فرويد تصريح‌ كرد: فيلسوف‌ بودن‌ فرويد در گذشته‌ براي‌ اهل‌ فلسفه‌ امر بديهي‌اي‌ نبوده‌ است‌ و تنها در قرون‌ اخير است‌ كه‌ به‌ اين‌ امر توجه‌ شده‌ است‌. پل‌ ريكور كتاب‌ بزرگي‌ با نام‌ فرويد و تفسير مي‌نويسد و روانكاوي‌ را وارد حوزه‌ فلسفه‌ مي‌كند و در كتاب‌ ديگري‌ با نام‌ كشمكش‌ تفسيرها چند فصل‌ را به‌ فرويد و روانكاوي‌ اختصاص‌ مي‌دهد. مساله‌اي‌ كه‌ فرويد در فلسفه‌ روانكاوانه‌اش‌ نشان‌ مي‌دهد، مساله‌ زبان‌ است‌.درست‌ است‌ كه‌ لكان‌ در دهه‌ پنجاه‌ در مقاله‌اي‌ رابطه‌ روانكاوي‌ و زبان‌شناسي‌ را مطرح‌ كرد و در واقع‌ بعد تازه‌اي‌ به‌ روانكاوي‌ داد اما اصل‌ مساله‌ زبان‌، به‌ عنوان‌ مساله‌ اصلي‌، با كشف‌ ناخودآگاه‌ است‌. فرويد وقتي‌ به‌ تعبير و تفسير رويا رسيد، شباهت‌ رويا را با ساختار ناخودآگاه‌ متوجه‌ شد و گفت‌ كه‌ ساختار ناخودآگاه‌ مانند ساختار زبان‌ است‌ و به‌ ساختار زبان‌هاي‌ باستاني‌ شباهت‌ دارد.
منظور زبان‌هاي‌ تصويري‌ بود و در آنجا بود كه‌ رابطه‌ تصوير و واژه‌ را شرح‌ داد. مساله‌ اهميت‌ زبان‌ در روابط‌ انساني‌ و انديشه‌ انسان‌ باز به‌ خود فرويد بازمي‌گردد. ابزارهايي‌ كه‌ در دست‌ لكان‌ و روانكاوان‌ ديگر وجود داشت‌ در دست‌ فرويد نبود همانند كشفياتي‌ كه‌ بعدها ياكوبسن‌، سوسور و ديگر زبان‌شناسان‌ كردند و او با اين‌ اوصاف‌ ناخودآگاه‌ را شبيه‌ زباني‌ دانست‌ و اهميت‌ زبان‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ مساله‌ مرزي‌ مورد توجه‌ قرار داد.گويا انديشه‌ فرويد هميشه‌ راجع‌ به‌ مرزها سخن‌ مي‌گويد چون‌ فلسفه‌اش‌ ديالكتيكي‌ است‌ و هميشه‌ زندگي‌ و مرگ‌، خودآگاه‌ و ناخودآگاه‌ تقابل‌هاي‌ ديالكتيكي‌ با هم‌ دارند و ناخودآگاهي‌ كه‌ شرح‌ مي‌كند در واقع‌ فصل‌ مشتركي‌ است‌ كه‌ بين‌ واقعيت‌ بيروني‌ و دروني‌ قرار دارد و زبان‌ هم‌ در اين‌ فصل‌ مشترك‌ قرار مي‌گيرد.
دكتر صنعتي‌ با اشاره‌ به‌ برخورد دوگانه‌ فرويد با فلسفه‌ در خصوص‌ برخي‌ انكارهاي‌ او اشاره‌ داشت‌: فرويد فرزند خلف‌ مدرنيته‌ است‌ مانند ماركس‌، نيچه‌ و داروين‌. اينها به‌ شدت‌ به‌ مساله‌ عينيت‌ علاقه‌ دارند اما فرويد از همان‌ دوران‌ جواني‌ به‌ مساله‌ ذهنيت‌ توجه‌ داشته‌ است‌.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837