جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

جايگاه نوييسندگان و شاعران در مقايسه با فوتباليست ها !!
گروه: مقالات عمومي
نویسنده: سهيل محمودى

خوشحالى از ناكامى در فوتبال

خوشبختانه، در اين روزهاى پايانى جام جهانى، تب داغ گفت وگو درباره ناكامى هاى تيم فوتبال ما هم فروكش كرده. همچنين روياپردازى هاى غيرواقع گرايانه ايام پيش از مسابقات درباره پيروزى هاى پى درپى تيم ما و پشت سر گذاشتن همه تيم هاى اروپايى و آمريكاى لاتينى هم به آخر رسيده است!
مى ماند اينكه به عنوان يك علاقه مند به فوتبال- كه ظرافت هاى آن گاه به هنر شانه مى زند- و به عنوان يك وطن دوست- كه بهترين سال هاى جوانى خود را براعتلاى هنر دفاع مقدس از اين سرزمين گذاشته است- خوشحالى خودم را از باخت ها و ناكامى هاى تيم فوتبال ايران در جام جهانى آشكارا كنم. البته كه از افتخارات ملى و سربلندى در رويدادهاى ورزشى خشنود خواهم شد؛ اما از پيروزى هاى غيرمترقبه و احتمالى و استثنايى و اتفاقى در چنين مسابقاتى، چيزى نصيب ما و جامعه ما نمى شود. چنين پيروزى هاى احتمالى و اتفاقى و نادر- كه خوشبختانه يك نمونه آن هم در اين دوره پيش نيامد- آسيب بزرگى خواهد بود بر پيكره فرهنگ، آگاهى جمعى و تشخيص ضعف هاى مهم مديريتى در جامعه امروز ايران. فرض محال كه محال نيست.
فرض كنيم ما در دور اول، پوست پرتغال را مى كنديم، پدر مكزيك را درمى آورديم و كارى مى كرديم كه مادر آنگولا در عزايش جامه سياه كند! بعد، چه اتفاقى پيش مى آمد؟ يك شبه- يا بگو يك ماهه- پهلوان پنبه هايى سر برمى آوردند، با ادعاهاى عجيب و غريب، با محبوبيت هاى كاذب كه لياقتش را نداشتند و با فاجعه ماه ها سرگرمى تخديرى كه گريبانگير جامعه جوان ما مى شد.
شركت هاى داخلى و خارجى از چهره هاى ساخته شده بهترين سوءاستفاده را مى كردند و بيلبوردهاى شهر و صفحات تبليغات مطبوعات پر مى شد از رنگ و روغن زده ها و ژل ماليده ها و رژلب كشيده هايى كه مثلاً قهرمان ملى قرار بود به حساب آيند.

بعد هم برخى از مديران و برخى از سياسيون، ادعاهايشان و خودنمايى هايشان چشم روزگار را كور مى كرد و گوش فلك را كر مى ساخت. معلوم است اين همه نقصان مديريتى، ضعف هاى فرهنگى، سستى هاى ادارى، مشكلات ريز و درشت اقتصادى و كاستى هاى تربيتى، ماه ها در زير هجوم سروصداها و غوغاها فراموش مى شد.
ديگر اصلاً كسى به ياد آن پهلوان واقعى، انسان وارسته و جوانمرد بامروت گذر و محله پاچنار، محمدرضا طالقانى، نبود كه پس از عمرى پاكبازى، صداقت، فتوت، مردم دارى و خون دل خوردن، دل شكسته به گوشه خلوتى خزيده و با شرم و حيا و آرامى ذاتى خود لب از گفت وگو با هركسى فروبسته است. خوشحالم كه ناكام مانديم تا مطبوعات و علاقه مندان ورزش و عموم مردم به يادشان بيايد كه ورزش اول ما كشتى و وزنه بردارى است. بدانيم يك لحظه نفس صادقانه محمدرضا طالقانى، به هزاران ساعت هياهو، غوغا و جنجال فرصت طلبان «فوتبال پيشه» ارجحيت دارد تا بفهميم ورزش كشتى، فعلاً حرف اول ما است، مانند شعر كه هنر اول ما است.
و اگر بخواهيم باز هم مقايسه كنيم فوتبال ما چيزى است در حد سريال هاى رنگ و روغن زده تلويزيونى با هنرپيشه هاى يك شبه آمده پرادعا و كم دانش و زياده خواهش. همان ها كه زود آمده اند و البته زود هم خواهند رفت و كيسه اى پر خواهند كرد و وقت ما را تلف خواهند كرد. اما اين كشتى و شعر است كه نه «آرتيست» بازى را مى پرورد و نه «فوتباليست»سازى را. برخى «بيزينس من»هاى فرصت طلب و برخى مديران بى لياقت هم نمى توانند در كنار كشتى و شعر عكس هاى كارت پستالى باب دندان نشريات زرد، بيندازند.
پيروزى هاى احتمالى و اتفاقى فوتبالى، فقط موانعى بر سر راه آگاهى جوانان از شرايط فرهنگى و اجتماعى است. نوعى دلخوشى هاى تخديرى كه امكان بصيرت ما را نسبت به حقيقت از ميان مى برد و غفلت در حوزه هاى جدى و دردناك زندگى را دامن مى زند.با هر پيروزى احتمالى و اتفاقى فوتبالى، آنقدر جار و جنجال به پا مى كنيم؛ سودجويان اين سمت و آن سمت در مصاحبه ها و عكس ها ظاهر مى شوند؛ پلاكاردهاى تبريك و تهنيت و خوش آمد بر سر كوى و گذر و در ميان چهارراه و خيابان بالا مى رود؛ آگهى هاى تبريك و خوش آمد و استقبال در مطبوعات چشم ها را آزار مى دهند؛ بحث ها طبق معمول بالا مى گيرند و سكه ها و اتومبيل ها و آپارتمان ها و جايزه ها نثار مى شوند... كه يادمان مى رود با استعدادترين جوانان فرهنگساز در شهرستان ها از يك سالن تئاتر بى نصيب اند؛ از يك محل براى تمرين موسيقى اصيل و فرهنگى بى بهره اند؛ و توانايى حتى خريد چند مجموعه شعر جدى و رمان ارزشمند را ندارند.
ما امروزه، بيش از هو و جنجال و هتاكى و بى اخلاقى در استاديوم ها، به آرامش و وقار و متانت در سالن هاى هنرى- ادبى نياز داريم. آن هم در جايى كه يك سال است، جز - يكى دو مورد استثنايى- هيچ كنسرت جدى موسيقى در تهران كه مركز اين كشور است، مجوز نگرفته است و همه مانده ايم اين چه سكوت مرگبارى است كه بر سالن هاى نداشته موسيقى سايه افكنده است.
از اين ناكامى ها خوشحالم كه هيجان هاى كاذب و زودگذر نمى توانند، با تيترهاى درشت و نادرست، واقعيت زندگى رنجور و بى رمق اجتماعى- فرهنگى ما را تحت الشعاع قرار دهند؛ و حقيقت رشد و كمال انسانى ما را -كه از آن فاصله داريم- مدفون سازند.
برگرديم به همان حرف اول:من هنوز هم به عنوان كسى كه سال هاى جوانى به طور جدى به ورزش مى پرداخته؛ تماشاى فوتبال يكى از لحظات خوش زندگى ام به حساب مى آيد.وطنم را هم دوست دارم. باز هم مى گويم بهترين سال هاى جوانى ام را در عرصه ادبيات و فرهنگ دفاعى مقدس از ايران و ايمان ما، گذرانده ام.اما خوشحالى ام را از عدم موفقيت تيم فوتبال در همان دور اول نمى توانم پنهان كنم. فكر مى كنم اهل انصاف با دلايلى كه برشمردم، مرا به خاطر اين خشنودى ملامت نخواهند كرد. ... و توفيق از اوست

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837