اسفنديار به لشكريان خود خواسته بخشيد و سپس به پرده سرا نزد پدر آمد. گشتاسپ به او گفت:«اي زرمنده تو در اينجا شاد دلي و خواهرانت به اسيري دربند. من تا زنده ام بر اين ننگ خواهم گريست و پيمان مي كنم اگر خواهرانت را از بند و مرا از ننگ برهاني، تاج و تخت را به تو سپارم.» اسفنديار با فروتني پاسخ داد:
«به پيش پدر من يكي بنده ام
نه از ...
|