استراحت طولاني پدربزرگ را كه بيش از سي سال از مرگش گذشته بود، وفاداري و احساس مالكيت بيوهاش دو بار برهم زده بود. او استخوانهايش را اول به لوئيزيانا و بعد به تگزاس برد، گويي ميخواست محل دفني براي خودش پيدا كند و ميدانست ديگر به جاهايي كه ترك كرده بود باز نميگردد. در تگزاس گورستان كوچكي در گوشه مزرعه اولش درست كرد كه با افزايش پيوندهاي خانواده و آمدن بقيه بستگان از كنتاكي سرانجام داراي حدود بيست گور شد.
...
|