سه تايي دور ميز نشسته كه يك نفر ، سكه اي در شكاف دستگاه موزيك انداخت و دستگاه آهنگي را از سر گرفت كه تمام شب پخش شده بود ، فرصت نكرديم به بقيه اش فكر كنيم . قبل از اينكه يادمان بيايد كجا هستيم قبل از اينكه جهت باد را بفهميم ، اتفاق افتاد. يكي از ما كورمال كورمال دستش را به طرف پيشخوان درازكرد( ما دست را نمي ديديم ، صدايش را مي شنيديم) به يك ليوان خورد ...
|