- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 155701 - 86/4
- وزن: 0.20kg
شعله شمع
نویسنده: گاستون باشلار
مترجم: جلال ستاری
ناشر: توس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 112
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
گاستون باشلار فیزیک دان، فیلسوف و منتقد ادبی از دانشمندانی است که شیوه و راه و رسمی نو در تفکر و نقد ادبی باب کرد. او غالب معانی را به کنایه و اشاره و در قالب کلمات قصار بیان نموده است. نامبرده در این کتاب نیز با کلمات قصار، "مفهوم عشق "را باز مینماید.
کتابی همانگونه که از اسمش برمیآید در باب شعله شمع. آمیختهای از شعر و فلسفه، گریزی به عرفان و روانکاوی، در باب چیزی که به شب، به تیرگی، به تنهایی، به خیال معنا میبخشد و به آن جان تازهای میدمد. گویا زیست شعله، زیست اندیشه است. گرویدن و صعودش، سیر اعتلای روح است. شعله مداوم، استوار، مستقل، اما آرام پیش میرود، حتی هنگامی که خاموش میشود «... دنبالهی آرام تنهاییِ شمع، تنهایی در کنار شمع است. هر چیز در دنیا که به خاطر ارزشش دوستش داریم، حقاً زمانی دیگر نخواهد بود و نیست میشود (یا حق دارد که روزی بخواهد که نباشد)، اما هر وجود، اندکی از وجود خود، سایهی وجود و بودش را در نبود و وجود عدمی خویش، باقی میگذارد.»
پیوند شعلهی خیال و شعلهی شمع ایدهی اصلی کتاب است. حیات شعله و حیات خیال، خیالی که با هیچ چیز جز شعلهی شمع این چنین همزاد نیست. کوچکترین و آرامترین لرزش تاریکی است، میلرزد و میسوزاند، مدعی گرما و روشنایی آتشگونه نیست، متانت و تداومش بهسان خیال، که مسیری در میان جان آدمی میگشاید، در تاریکی و سکوت راه باز میکند. باشلار از صدای شمع سخن به میان میآورد و آن از طریق دست انداختن بر دنیای شعر است. گویا شعرا زبان گویای شعلههایند و زبان ِ گویای تخیل! آنجا که خیالپردازیهایمان را با هم به اشتراک میگذاریم و از جهان تنهایی هم آگاه میشویم عالم شعر است.
شعله ی شمع کتابی است با زبانی شعرگونه و ادبی و در عین حال خیالین. تصویر، اندیشه و جمله مثلثی است که این کتاب را می توان در سایه اش فهمید؛ سایه – روشنی همانند آنچه نویسنده در برابر یک شمع زنده تصویر می کند. باشلارِ فیلسوف خود درباره ی کتاب می نویسد: « در این کتاب کوچک، خواهیم کوشید که در همه ی اسناد و مدارک مان، چه مربوط به فلاسفه و چه درباره ی شاعران خیالبافی آغازین را سراغ کنیم.»
باشلار در فصول کتاب با آوردن قطعات و اشعاری از نویسندگان و شاعران، پیرامون شعله ی شمع، نور، آتش و روشنایی، ما را وارد دنیایی می کند که هر چند "درعصری به سر می بریم که روشنایی اداره می شود."، چندان غریب و نامانوس نیست. وقتی به حضور شعله در اشکال گوناگونی از طبیعت و اشیاء ، در ادبیات افرادی که باشلار مثال می آورد پی می بریم، نزدیکی آنچه او بیان می دارد ، و یا به زبانی دیگر در باب شعله خیال می بافد ، را در ادبیات و اشعار شرقی و فارسی زبان نیز احساس می کنیم. آنجا که او می نویسد: «جهان، جرثومه ی جهانی برتر است، هم چنان که انسان جرثومه ی انسانی بهتر است و شعله ی زرد فام و سنگین، جرثومه ی شعله ای سپید و سبک.
این احساس مانوس و آشنا از سوختن و تزکیه و رو به سوی برتری و اوج داشتن، به راستی شاید به عالمی مربوط می شود که شعله ی شمع، با خیال آفرینی اش، هر انسانی را می تواند به خود فرا خواند. و شعله آنگونه که باشلار در کتاب می گوید می تواند به سان ذات یک انسان و نیز ارزشهای اخلاقی انسانی، اخلاقی و جهانی پنداشته شود. «شعله و تصاویر، یکسان، نشانگر ارزشهای جهان اند و ارزش های "عالم صغیر" را به اخلاقیات عظیم و شکوهمند عالم، می پیوندند.
سربلندی و اوج جویی و رفتن به فراسوی خود، رازی است که در شعله ی شمع نهفته است. این سرافرازی که در پاکی و سپیدی بالای شعله رخ می دهد، از نظرگاه باشلار حتی در نباتات و زندگانی گیاهی، آن گونه که در فصل چهار به آن پرداخته است، دیده می شود: «همه ی گل ها شعله هایی هستند که می خواهند نور شوند.
و یا: «گرانبهاترین پاره ی وجود درخت به سوی نور می بالد و از این روست که در بسیاری از شعرها، درختان میوه دار، درختان چراغ دارند(...) و همه ی این روشنایی ها در موسم سرسبزی روئیدن برگهای درختان مائده های آتش اند.»